با بررسی تاریخ یکصدساله اخیر ایران و تحقق نسبی حاکمیت مردم در قالب جمهوری اسلامی، از این پس برای رسیدن به آرمانها و آرزوهای دیرینه مردم این سرزمین نیازی نیست که بهطور زیربنایی تمام ساختارهای سیاسی – اقتصادی و اجتماعی دستخوش تغییر و تحول قرار گیرند؛ بلکه باید به تدریج و با استعانت از روشهای علمی و آرام، تغییرات را اعمال کرد. لذا باید مشی اصلاحطلبانه را در تئوری و عمل پذیرفت.
اصلاحات روش نرم و گامبهگام و کمهزینه تغییرات است. روشی که براساس گفتوگو و مشارکت مردم و با استفاده از روشهای دموکراتیک، جامعه را از شرایط موجود به وضعیت مطلوب و ایدهآل میرساند. اصلاحطلبی واژهایست و در واقع عملیست که از معنای دموکراسیخواهی مستفاد میشود. به بیان دیگر میتوان گفت که اصلاحطلبی همان پروژه دموکراتیزاسیون جامعه و تحولات است.
تحولاتی با شیب ملایم و بهدور از ایجاد تنشها و فعالکردن گسلها؛ و این تغییرات ممکن و مقدور نخواهد بود مگر به کمک صندوقهای شفاف و شیشهای آرا. لذا در این روش صواب و منطقی که با افزایش هرچهبیشتر نقش شهروندان در اداره امور جامعه صورت میپذیرد، معیار اندازهگیری در واقع همان میزان رضایتمندی شهروندان است که بهصورت نسبی سنجیده میشود. لذا اصلاحطلبی بهدنبال تغییر در ساختار «حقیقی» نظام است و معتقد است به جابهجایی دولتها با حفظ ساختار و شخصیت حقوقی نظام. لذا جریانهای اصلاحطلب اعم از اشخاص حقیقی و حقوقی خود را ملزم به عمل در چارچوب قانون اساسی کشور میدانند و در این راستا به بازتولید قدرت اجتماعی معتقدند و هرگونه عمل ساختارشکنانه و خشونتآمیز و هنجارشکن را نفی میکنند و مبرهن است که در این راستا توسعهگرایی را در تمامی وجوه مدیریتی کشور لازم و قابلاعتنا میدانند و معتقدندکه راه برونرفت از مشکلات عدیده تاریخی، اجتماعی و سیاسی این کشور تنها از مسیر توسعه متوازن و همهجانبه انسانی طی میشود. لذا طبیعی است که از دید اصلاحطلبان توسعه بهعنوان اولویت اول جامعه مورد مداقه بیشتر قرار گیرد. جریان اصلاحطلبی با اعتقاد به ضرورت سایر وجوه توسعه و ضمن غیرقابلانکار دانستن توسعه اقتصادی، معتقد است که سایر وجوه توسعه، بدون توسعه سیاسی، ثمری نخواهد داد و منجر به عقیمماندن جریان توسعه در کشور میشود. لذا آنچه امروزه بیشتر از هر چیزی در جریان اصلاحطلبی باید مورد توجه و عنایت ویژه قرار گیرد، بحث بازنگری در گفتمان اصلاحطلبی و مفصلبندی جدید حول محور مطالبات اجتماعی، رابطه نسلی، بحرانهای اجتماعی، بررسی روابط و فاصله غنی و فقیر در جامعه و در بُعد خارجی نیز مسائل عدیدهای از قبیل بحرانها و توالی بحرانهای منطقهای و مسئله حقوق بشر و محیط زیست و … است که جریان اصلاحطلبی باید با درک درست از جهان پیرامون مسائل یادشده برای پاسخگویی و برونرفت از مشکل، عمل کند. با توجه به ساختار نامتوازن قدرت در ایران و از سویی محدودیتهای بهوجود آمده توسط جریان مخالفِ جریان مردمی اصلاحات و هژمونی و تسلط برخی نهادهای موازی با قدرت باید برای سرعت و عمق بخشیدن به هر نوع کنش اصلاحگرایانه به تقویت احزاب سیاسی وفادار ماند و در این کنشگری سیاسی میتوانیم بهترین نوع کنشگری را در قالب احزاب جستجو کنیم و با اعتقاد به اینکه منسجمترین و بیهزینهترین کارکرد در قالب احزاب سیاسی است، میتوان به پروسه دموکراسیخواهی مردم کمک فراوان کرد؛ زیرا میتوان به آفتها و تحدیدهای موجود در جامعه پرداخت و با رصد کردن آنها به بهترین شیوه به مدیریت کلان کشور کمک کرد. لذا نقش بیبدیل احزاب بهعنوان رکن اصلی دموکراسی در کنار مطبوعات میتواند به شفافسازی فضای سیاسی و مدیریتی کشور کمک کند.