فرزاد جهانبین عضو هیأت علمی دانشگاه شاهد در کانال شخصیاش نسبت به سخنان شب گذشته دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا واکنش نشان داد که در ادامه میآید:
*وحدت، خوب است اما هنوز یک جای کار، مشکل دارد
-راهبرد اعلامی ترامپ در مقابل ایران، موجی از واکنشها را برانگیخته و گروههای مختلف را کنار هم قرار داده است. موضوعی که با توجه به روحیات ایرانی و نیز سابقه تاریخی، طبیعی است.
تقریباً هرگاه جمهوریخواهان در آمریکا روی کار بودند ما در ایران، کمتر در خصوص مواضعمان در مقابل آمریکا اختلاف داشتیم و هرگاه دمکراتها بودند، شکاف بیشتر شده است.
انتشار نامه دکتر حسن روحانی به اوباما و تحلیلهای صورت گرفته چنین نشان میدهد که گویی روابط ایران و آمریکا در حال بهبود بوده و بر اساس منطق برد برد و عادلانه، تعاملات رو به پیشرفت بوده است که به ناگه، با ظهور ترامپ، این روند مختل میشود.
به نظر من الان، مسأله اصلی نه اظهارات ترامپ بلکه این سادهلوحی و سطحینگری است، عدم شناخت ماهیت قدرت در آمریکا به این سادهاندیشی مبتذل دامن میزند.
*تفاوت گذاردن میان اوباما و ترامپ ناشی از عدم شناخت از ماهیت سیاستورزی در آمریکا است
در شبکه بررسی مسائل ایران در آمریکا که نقش مهمی در تصمیمسازی در آمریکا دارد از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱، دستکم ۱۸۲شخصیت برجسته و ۱۰۴ سازمان با حداقل شرکت یکی از اعضاء حضور داشتهاند. این شبکه به ۴ راهبرد مشخص در ارتباط با ایران توصیه میکنند:
۱-تعامل راهبردی
این راهبرد شامل تعامل دیپلماتیک با ایران بدون پیششرط است و اعضاء این حلقه اعتقاد دارند که تنها رویکرد امریکا در قبال ایران که میتواند قرین کامیابی باشد همین راهبرد است.
آنها معتقدند که آمریکا میباید به مفاد توافق نامه ۱۹۸۱ الجزایر مبنی بر عدم مداخله سیاسی و نظامی در ایران پایبند باشد.اعضاء این حلقه اعتقاد دارند که ایران کشوری قدرتمند در منطقه است و مسأله هستهای نیز میتواند از طریق مشارکت بین المللی در غنیسازی مدیریت شود. از افراد سرشناس این حلقه میتوان به توماس پیکرینگ و جیمز دوبین و برژینسکی اشاره کرد.
۲- تنبیهگری بدون تعامل
اعضاء این حلقه معتقدند که تهدید اصلی، ماهیت اسلامی حکومت ایران است و از این رو سیاست بازدارندگی را سیاستی شکست خورده میدانند. به عنوان نمونه برمن در کتاب «مبارزه با تهران» یکی از سازو کارهای مهم در رویارویی قاطعانه با جمهوری اسلامی ایران را استفاده از دیپلماسی عمومی تهاجمی میدانند.
در همین زمینه ارتباطات فرهنگی چهره به چهره معطوف به سست کردن پیوندهای فکری سیاسی مردم ایران با «آیتاللهها» را توصیه میکند و بدین منظور بر ضرورت استفاده از تکنیکهای پیشرفته اینترنتی مانند پادکستها، ایمیلهای دسته جمعی و…تأکید می کند، این گروه معتقدند که برنامه هستهای ایران از طریق دیپلماتیک قابل توقف نیست. جان بولتون نیز از اعضاء این حلقه هست.
۳- تعامل ستیزهجویانه
این حلقه، قائل به دادن هویچهای اشتهاآور در کنار چماقهای هراسانگیز است. در این رویکرد، تغییر رژیم به مثابه راهبردی بلند مدت مطرح است، اما در کنار آن بر خلاف حلقه پیشین معتقدند که در کوتاه مدت برای متوقف کردن فعالیت هستهای ایران میباید تعامل تاکتیکی داشت. حلقه تعامل ستیزهجویانه با ۸۳ عضو، بزرگترین حلقه در بررسی مسائل ایران است.
از زمان روی کارآمدن اوباما، هفت نفر از اعضاء این حلقه به سمتهای کلیدی همچون مدیر ارشد شورای امنیت ملی،دستیاری ارشد رئیس جمهور در شورای امنیت ملی و … دست یافتهاند.
۴-دگرگونی بنیادین در سیاست خارجی آمریکا
اعضاء این حلقه معتقدند که ایران هیچگاه آمریکا و رژیم صهیونیستی را به حمله نظامی تهدیدی نکرده و هیچ یک از قوانین بینالمللی را نقض نکرده است، اما در مقابل ایران بارها به حمله نظامی تهدید شده است. این گروه معتقدند که کشوری که به مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه دامن میزند، نه ایران بلکه اسرائیل است و کشوری که تعهدات خود را در قبال معاهده ان پی تی نقض کرده است نه ایران بلکه آمریکاست.
نگاه به چهار گروه مذکور و تأثیر بسیار زیاد حلقه تعامل ستیزهجویانه در سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران به اضافه دو گروهی که همان مواضع را منتها از طریق نرم پیگیری میکنند و موضع ضعیف گروهی که به دنبال پذیرش ایران است میتواند ارزیابی مناسبی از مواضع خصمانه کنونی امریکا در قبال ایران ارائه کند.
طرح موضوعات متعدد در کنار مسأله هستهای در جریان مذاکرات و توقعات فزاینده در دوران اوباما به خوبی حاکی از آن است که آمریکا هیچگاه نه در پی حل مسأله هستهای بلکه با نگاه تاکتیکی به آن به دنبال ایجاد تغییرات اساسی در مواضع نظام جمهوری اسلامی ایران از رهگذر مذاکرات هستهای است.
به بیان مقام معظم رهبری اگر در آمریکا اراده این کار وجود میداشت، مسأله هستهای میتوانست به راحتی قابل حل باشد.