«محمد اسماعیلی» در روزنامه «جوان» نوشت:
رویکرد انقلابی مقامات ارشد دولت دوازدهم در واکنش به اظهارات دونالد ترامپ قابل تحسین است بهطوری که سخنان رئیسجمهور محترم کشورمان با استقبال اقشار مختلف جامعه روبهرو شد اما در عین حال پرسشهای مهمی درباب «نوع معارضه» دولت دوازدهم با رئیسجمهور امریکا مطرح میشود.
قبل از طرح پرسشهای مربوطه باید توجه داشت که بر اساس ادله و مستندات برگرفته از متن برجام ـ که در ادامه به آن اشاره خواهد شد ـ امریکا برجام را چندین بار نقض کرده است که آخرین بار آن در گفتار ـ رفتار ترامپ در سخنرانی اخیر روی داده و اروپاییها بر اساس دلایلی متقن نمیتوانند تکیه گاهی مناسب برای ادامه حیات برجام به شکل فعلی آن باشند.
بسنده کردن دولت به بحثهای کلامی(در قالب پاسخ شفاهی به گستاخیهای ترامپ)کفایت میکند و مانع از نقض چندباره برجام توسط دولت دونالدترامپ میشود؟
آیا نباید موازی با پاسخ گویی شفاهی ـ که در جای خود مناسب و ضروری است – با اجرای دستورالعملی جامع مانع از اجرای سیاستهای ضدبرجامی دولت و کنگره امریکا شد، در حالی که ترامپ توافقنامه هستهای را به کنگره احاله داده است. مگر نه آن است که دولت اوباما چندبار برجام را نقض کرد و دولت ترامپ نیز همان رویه را با صراحت بیشتر در دستور کار قرار داده و با نوع سخنان شنبه شب خود و احاله برجام به کنگره متن و روح برجام را نقض کرده است پس چرا دولت هنوز اقدامی عاجل در جهت مقابله با چنین رویهای را در دستور کار قرار نداده است؟
آیا تفکیکسازی میان امریکا با اروپاییها آن هم در هنگامهای که کشورهای اروپایی و اتحادیه این قاره به مفاد برجام پایبند نبوده و به صورت گام به گام با سیاستهای ضدایرانی ایالات متحده در دوران پسا برجام همکاری کرده اند، هزینههای توافق هستهای را برای ایران افزایش نمیدهد؟
۱ ـ دولت و برخی از رسانهها بدون آنکه توجه به کلیت دوره پسا برجام تلاش میکنند تنها معاندت و مخالفت با برجام را به دوره ترامپ خلاصه کرده و با چنین روشی مانع از فروریختن پایههای تئوری «امریکای امروز امریکای دیروز نیست ومیتوان با وی مذاکره برد –برد را به اتمام رساند»شوند چرا که در چنین حالتی بسیاری از اهداف بلند مدت دولت نیز به بنبست میرسد. تمرکز روی شخص ترامپ و گفتار وی در قبال ایران نه تنها با واقعیتهای موجود همخوانی ندارد بلکه مانع از پیگیری نقض برجام از مسیر متن برجام و ابزارهای حقوق بینالملل میشود و باید آن را یک فرصت سوزی و آدرس غلط دادن به افکار عمومی معنا کرد.
۲ ـ ایالات متحده بارها نه شکلی بلکه محتوایی ـ مفهومی توافق هستهای را پاره کرده است چرا که همگام با تفسیر موسع از متن برجام و قطعنامه۲۲۳۱به تعهدات خودپایبند نبوده و فراتر از آن با وضع و اجرای برخی قوانین متن و روح توافق را نقض کرده است(کمااینکه مقامات ارشد دولت بارها به چنین مسئلهای اعتراف کردهاند.)
امریکا چه در دوره اوباما و چه در دوره ترامپ با وضع و اجرای قوانینی صراحتاً متن برجام – مواد۲۶، ۲۷و۲۹ ـ را نقض و بارها روح برجام و قطعنامه۲۲۳۱ را نیز دچار تخطئه قرار داده است که درباره نقض روح میتوان به عنوان نمونه به دو رفتار دونالد ترامپ اشاره کرده، یکی تلاش گسترده وی در اجلاس جی۲۰ بود که از سران کشورهای اروپایی، فعالان حوزه اقتصادی و تجاری و بانکهای این کشورها به صورت شفاف میخواهد تا ازهمکاری و توسعه روابط با ایران خودداری کنند.
چنین رفتاری نه تنها نقض مواد مورد اشاره از متن برجام است بلکه با روح آن نیز در تناقض است چرا که اساس شکلگیری توافق هستهای بر پایه حسن نیت، عادیسازی روابط تجاری بانکی و اقتصادی ایران با سایر کشورها و سهلالوصول کردن حضور ایران در عرصه بینالمللی بوده و رفتار مورد اشاره ترامپ در تناقض آشکار با چنین مولفههایی است.
سخنرانی شنبه شب ترامپ همانند «وضع قانون محدودیت حضور شهروندان۳۸کشور به ایران»، «وضع قانون موسوم به کاتسا» یا «تمدید قانون داماتو توسط اوباما» نقض متن و روح توافق هستهای است چرا که رئیسجمهور امریکا بر خلاف اهداف توافق بینالمللی(یا همان روح توافق)عمل کرده و خواهان مانعسازی کشورها در مسیر عادیسازی روابط با تهران میشود. بنابراین نقض برجام در هر دو دوره اوباما و ترامپ روی داده و آنچه مانع از برخورد جدی با امریکا شده، ۱ ـ عدم اراده کافی برای مخالفت با نقض برجام توسط امریکاست و۲ ـ وجود حفرههای حقوقی موجود در متن برجام که از جمله آن چهارگانه ناقص حل و فصل اختلافات در متن برجام است که بر اساس آن ایران هیچ گاه نمیتواند از مراجع چهارگانه حکمی در تایید نقض برجام توسط امریکاییها را دریافت کند. بارها گفته شده است که آرای این چهارگانه حل و فصل اختلافات برجام، احیاکننده حقوق ایران نیست و به عکس یکسویه و تماما به نفع امریکایی است.
۳ ـ در حالی دولت مکرر از اجرای برجام توسط اروپا اعلام رضایت میکند که بر اساس ادلهای که در ادامه میآید اروپا نیز نه شکلی بلکه محتوایی ـ مفهومی برجام را نقض کرده است که عدم اجرای تعهدات آمده در متن برجام از مصادیق آن است. اروپاییها همچنین با سیاستهای ضدبرجامی امریکا که از جمله آن تفسیر موسع امریکاییها از متن برجام و قطعنامه۲۲۳۱است کاملا هم راستا بودهاند که در سطر چهار به تفصیل به آن خواهیم پرداخت. مسئولیت و تعهدات اروپاییها در دو بعد در متن برجام بسیار تأثیرگذار است، بعد نخست: «برداشته شدن تحریمها»، «رفع موانع بانکی ـ اقتصادی جهت سرمایهگذاری اشخاص حقیقی و حقوقی اروپایی در ایران»، و بعد بعدی: «رفع حل و فصل اختلافات در نظام حقوقی برجام»و«حسن اجرای تعهدات دو طرف بر اساس اصل حسن نیت.» در بعد نخست میتوان به تعهدات دهگانه اروپا در پیوست شماره ۲توافق هستهای و در قبال ایران اشاره کرد ؛ که برخی از بخشهای مهم آن: «تدابیر مربوط به امور مالی، بانکی و بیمه»، «بخشهای نفت، گاز و پتروشیمی»، «طلا، سایر فلزات گرانبها، اسکناس و سکه»، «بخشهای کشتیرانی، کشتیسازی و حمل و نقل» و «تدابیر مرتبط با اشاعه هستهای» است که چنانچه حتی۵۰درصد از این تعهدات به مرحله اجرا میرسید امروز ایران با انبوهی از هزینههای برآمده از اجرای برجام مواجه نبود.
در بعد دیگر که همان «حسن اجرای تعهدات دو طرف بر اساس اصل حسن نیت»است یا در بحث نقش محوری اتحادیه اروپا در حل و فصل اختلافات میان طرفین میتوان گفت، در مقدمه و مفاد عمومی برجام و در بخشهایی از پیوستهای پنجگانه برجام به مسئولیتهای «ویژه و محوری» اتحادیه اروپا اشاره شده است که کم توجهی این اتحادیه به آن توانسته هزینههای ناشی از عدم اجرای تعهدات۱+۵را برای جمهوری اسلامی ایران به صورت تصاعدی افزایش دهد. به عنوان نمونه در ماده۲۹صراحتاً وبه صورت مستقل به نقش اتحادیه اروپا و دولتهای عضو میخواهد از«اعمال سیاستهایی جهت عادیسازی روابط اقتصادی ـ تجاری ایران با کشورها اصولا خودداری کنند.»
۴ ـ معرفی ایران به عنوان ناقض روح برجام با روشی جدید و مشترک توسط امریکا – اروپا در حال انجام است به طوری که اروپاییها بعد از سخنرانی ضدایرانی ترامپ در قالب بیانیه و سخنرانی تنها«یک بخش» از سیاست امریکا که همان «اعلام عدم پایبندی ایران به برجام» را رد کرده و به صورت صریح خواهان تغییر رفتار ایران «در تحولات منطقه» و« آزمایش موشکی»شدند. در واقع اروپاییها با کلیت سیاستهای امریکا در قبال برجام همراه هستند وهمانگونه که بارها گفتهاند ایران را ناقض قطعنامه۲۲۱۳ را دانسته و تنها با یک بخش از سیاستهای دولت ترامپ (اعلام عدم پایبندی ایران به برجام) موافق نیستند. تفسیر«موسع»مهمترین ابزارامریکا ـ اروپا برای معرفی ایران به عنوان ناقض برجام است و دولت برای جلوگیری از اتقان تفسیر غربیها و احراز سوء نیت اروپاییها از کشورهای این اتحادیه بخواهد تا نه تنها وظایف دهگانه خود را اجرا کند بلکه از تفسیرموسع امریکاییها از برجام رونوشت تهیه نکند.
این درحالی است که تاکنون هشت جلسه از کمیسیون مشترک برجام با حضور ایران و۱+۵با محوریت فدریکا موگرینی برگزار شده اما در هیچ کدام از بیانیه یا حداقل موضعگیری مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا، سخنی از نقض برجام از سوی امریکاییها به میان نیامده است، و در مواضع اخیر اروپاییها تنها به گلایه از سخنرانی ترامپ و رویکرد این کشور «گلایه»کرده و سخنی از «نقض»برجام به میان نیاوردهاند. بهراستی اگر اروپاییها قابل تکیه بودندچرا بعد ازگذشت۲۶ماه از برجام هنوز به وظایف خود عمل نکردهاند و همچنان قائل به نقض روح برجام و قطعنامه۲۲۳۱توسط ایران هستند؟