امیر محبیان موسس حزب نواندیشان و فعال سیاسی اصولگرا سخنرانی اخیر محمدباقر قالیباف را تحلیل و ارزیابی کرده است. او از این تغییر قالیباف دفاع می کند اما در مقابل موضع گیری های قالیباف می گوید که جریان اصولگرا به نظر من کارنامه درخشانی ندارد اما کارنامه قابل قبولی دارد. در ادامه مشروح این گفت و گو را می خوانید:
آقای قالیباف در سخنرانی دیروز خود گفتند که جریان اصولگرایی در حرف و عمل معتقد به مکتب امام است اما این جریان کارنامه قابل قبول و قابل دفاعی ندارد و حتی در هدفگذاری و روش و ابزار هم بد سلیقگی داشته است. نظرتان درباره این اظهارات آقای قالیباف چیست؟
سخنان آقای قالیباف را از دو منظر می توان نگریست؛ نخست از منظر یک جریان اصلاحی درون جریان اصولگرا که می خواهد با نقد گذشته اصولگرایی را با شرایط نوین آشتی داده و مدیریت تغییر را کلید زند.از این منظر این نقدها غلط نیست و حتی می توان در مواردی نقدهایی شدیدتر را مطرح کرد. زیرا از این موضع، ما در حال انداختن تقصیر بر گردن کسی نیستیم بلکه از منظر درون جناحی روند اصلاح را دنبال می کنیم به عبارتی نهایتا نگاه ریویزیونیستی (تجدیدنظر طلبانه) داریم که من برخلاف نگاه مارکسیستی آن را مفهوم بدی نمیدانم. اما خطرناک آنست که این نقدها از موضع اپورتونیستی(فرصت طلبانه) مطرح شود. در این حالت ناقد هدف اصلاحی ندارد بلکه قصد موج سواری روی نقدهایی را دارد که شاید صحیح هم باشند. البته برداشت من از نقدهای آقای قالیباف؛ نقدهای اصلاحی است. لکن نقدها و شعارهایی که از سوی ایشان داده می شود؛ هم باید از کانال نقد سخت بگذرد تا پخته گردد چنانچه بعضی از نقدهای دانشجویان علم و صنعت را اتفاقا قابل تامل دیدم. از سوی دیگر ؛ جریان اصولگرا بنظر من کارنامه درخشانی ندارد اما کارنامه قابل قبولی دارد. این جریان در برابر امواج سنگین محصول اصلاح طلبی رادیکال که خودشان نام اصقلاب یعنی اصلاح طلبی بنیان کن برآن گذاشته بودند؛ مقاومت کرد. این جریان اصالت داشت واتفاقا زمانی که بعضی جریان های خودی تحت عنوان نو اصولگرایی (قبل از آقای قالیباف) پراگماتیسم (عمل گرایی)رادیکال و پیروزی به هر قیمت را دستور کار قرار دادند؛شاهد شکاف های سخت در پایه های اخلاقی اصولگرایی شدیم که بعد به خیلی جاها کشید. بنابراین ضمن تشکر از آقای قالیباف که نقد را کلید زدند؛ فکر می کنم بحث ابتدایی باید میان کسانی صورت گیرد که تحلیل دقیقی از تاریخ و علل وقوع تحولات در کشور و بویژه جریان اصولگرایی دارند.
آیا شکست قالیباف باعث شده که علیه اصولگرایان موضع بگیرد؟
من ترجیح می دهم نیت خوانی نکنم ؛ آقای قالیباف به هردلیلی در حال تغییر فاز رفتار سیاسی خود است. اساسا تحول می تواند مفید باشد و قالیباف فردی با رویکرد فعال است حضورش در حوزه نظر هم می تواند مفید باشد.
چرا آقای قالیباف در حال تغییر فاز سیاسی است؟
انسان متحول است؛ اشکالی ندارد که تغییر موضع صورت بگیرد فقط باید منطق تحول درست داشته باشد. نام قالیباف با مدیریت عجین شده و اتفاقا مدیر توانمندی هم بود ولی اکنون می خواهد تصویر سیاسی در قامت راهبری جریان نواصولگرایی برای خود ایجاد کند؛ اینهم اشکالی ندارد چرا باید نگران باشیم. در مسیر نقد درست او را کمک هم می کنیم. جریان اصولگرایی تحمل و پذیرش خوبی دارد.
ولی در عین حال برخی بر این باورند که چون چند دوره است که اصولگرایان در انتخابات ها شکست خورده اند به همین خاطر آقای قالیباف در نظر دارد تا برای کسب جایگاه مردمی از اصولگرایان فاصله بگیرد و به نقد آنان بپردازد.
اگر برای جلب نظر مردمی و کسب جایگاه مردمی فعالیت می کند؛ کار بدی نمی کند. نقد هم منطقی باشد مفیداست و هیچ اشکالی ندارد.
آقای قالیباف همچنین گفته که اصولگرایی میتوانست خواستهای انقلاب اسلامی را محقق کند اما نتوانست؛ در این باره نظرتان چیست؟
اصولگرایی تنها قدرت حاکم بر عرصه سیاسی نبود؛ اصولگرایی یکی از جریانات سیاسی بود؛ وقتی که در دوران جنگ دولت دست جریان مخالف اصولگرایی و بعد هشت سال در اختیار خط مرحوم هاشمی و بعد هم هشت سال در اختیار دولت اصلاحات بود؛ با بیست و پنج سال زیرسازی جریان غیر اصولگرا؛ چطور انتظار داریم که اصولگرایان یک تنه همه خواسته های نظام را تحقق بخشند؟ تکلیف مالا یُطاق نباید کرد. البته قبول دارم اصولگرایی در حد توان خود ظاهر نشد و این قابل نقد است و بارها در باب آن نوشته ام، اما در نقد نباید بی انصافی کرد.
ولی برخلاف آنچه که شما می گویید بسیاری بر این باورند که همواره امکانات دولتی و حکومتی اصولگرایان بیشتر از هر جریان سیاسی دیگری بوده از جمله اینکه جریان رقیب اصولگرایان در انتخابات های مختلف با فیلتر شورای نگهبان روبه رو بوده و در همین حال اصولگرایان توانستند اکثریت را در مجلس به دست بگیرند.
این که امکانات دولتی و حکومتی در اختیار اصولگرایانی باشد؛ تهمت است و باید اثبات شود؛ کجا اصولگرایان از امکانات حکومتی به سود خود بهره خلاف برده اند؛ اما به گمانم منظور شما همسویی بعضی از نهادهای حکومتی مثل شورای نگهبان با اصولگرایان است؛ این حرف دقیق نیست بلکه این نهادها و اصولگرایان برداشت و باور مشترکی دارند؛ نه آن که آنها در خدمت اصولگرایان باشند؛ مثلا اگر ما مواضع و نگرش مشترکی میان اصلاح طلبان و کشورهای غربی و آمریکا ببینیم؛ آیا شما این ادعا را که اصلاح طلبان نیروی آمریکایی ها هستند؛ قبول می کنید؟ اگر آن را می پذیرید ما هم منطق شما را بپذیریم. شورای نگهبان هم در رد و تایید افراد تابع قوانین خود است و خود پاسخگوی اقدامش است.
صحبت های امروز آقای قالیباف چند نکته قابل تأمل داشت: این جریان(اصولگرایی) شعار مردم باوری را داد اما در عمل به آن باور نداشت و اعتقاد قلبی به مردم باوری در این جریان سیاسی نبود. نواصولگرایی با فرهنگ پدرخواندگی ساخته نمیشود؛ نواصولگرایی پدرخوانده نمیخواهد. هیچکس دیگر حق ندارد به عنوان پیشکسوت جلوی بروز این ظرفیت عظیم جوانان باانگیزه و پخته را سد کند. پیلههای مصلحتاندیشی که دور برخی مسئولان پیچیده شده را پاره کنید. در این مورد چه نظری دارید.
این گزاره را باید تحلیل جدی کرد. این نقد از جناب قالیباف بعید است. این تهمت اصلاح طلبان افراطی بود؛ جریان اصولگرایی کجا مقابل رای مردم ایستاد. وقتی رییس دولت اصلاحات پیروز شد جناب ناطق اولین کسی بود که تبریک گفت. این را مقایسه کنید با رفتار رقیب در سال ٨٨. این که جریان اصولگرایی برنامه دقیقی برای جذب نسل نو ندارد به معنای فقدان مردم باوری نیست.
اساسا باید دقت کنیم تهمت عدم مردم باوری اصلاح طلبان رادیکال به اصولگرایان از منظر دیگری گفته می شود. آنها می گفتند مردم مقابل نظام و خواست آنها در تقابل با خواست نظام است و ما یعنی اصلاح طلبان مردم را انتخاب کرده ایم و اصولگرایان نظام را!
این منطق آنها بود؛ این منطق غلط بود چون وقتی اکثریت بعدا کس دیگری را که از آنها نبود برگزید آنها بجای مردم گرایی به تحقیر مردم دست زدند. بنابراین نباید تهمت های تندروها علیه اصولگرایان را تکرار کنیم. موضع اصولگرایان اتفاقا همیشه مردمگرایانه بوده است ولی طبعا هنگامی که میان عرف غالب طبقه ای از جامعه و شرع تعارض بوده ؛ شرع را برگزیده اند؛ این افتخار اصولگرایی و بخشی از هویت آنست. والا هیچگاه آن اصولگرایی که می شناسیم رای غالب مردم را رد نکرد.
در عبارت نواصولگرایی با فرهنگ پدرخواندگی ساخته نمی شود و پدر خوانده نمی خواهد ؛ این مفهوم مستتر است که گویی جریان اصولگرایی تابع پدرخوانده هایی بوده است. خیر جریان اصولگرا هیچگاه پدرخوانده نداشته است؛ بلکه جامعتین را به عنوان راهنمایان شرعی خود برگزیده بود که حکم پدرخواندگی نداشتند؛ اساسا پدر معنوی جریان اصولگرا شمرده می شدند و هر جریانی که از آنها فاصله گرفت از منبع سالم شریعت دور شد. یکی از نقدهای ما به بعضی جریان های اصولگرا همین فاصله گرفتن از این جماعت های علما بود که به خود اجتهادی و غیراخلاقی عمل کردن انجامید. از طرف دیگر؛ بازهم دقت نمی شود که اصلاح طلبان رادیکال امنیتی این تهمت را به اصولگرایان می زدند و نظم و اطاعت آنها از رهبری و ولایت را نظم پادگانی توصیف می کردند. آنها بدلیل گرایش های سکولار دیگر درک درستی از مفهوم ولایت پذیری نداشتند. این را نباید افراد با ریشه های اصولگرا تکرار کنند. جریان اصولگرا جریان مافیایی نیست که پدرخوانده بخواهد؛جریان اصولگرا جریانی با نظم اعتقادی بود که البته اکنون ضعیف شده باید احیا شود.در مورد استفاده از نیروی جوان هم باید تحلیل دقیق داد ؛ نه لزوما هر جوانی خوشفکر است و نه هر کهنسالی بیفکر؛ باید تجربه سالمندان و شور و انرژی جوانان ترکیب منطقی شود.
و نظرتان در مورد این عبارت آقای قالیباف مبنی بر پاره کردن پیلههای مصلحتاندیشی چیست؟
مصلحت اندیشی مفهوم فرعی و محصول عقل گرایی است؛ مصلحت اندیشی را نباید نفی کرد ؛ به گمانم نظر آقای قالیباف ترس هایی است که تحت لوای مصلحت اندیشی خود را عرضه می کنند ؛ این ترس ها در واقع محافظه کاری بوروکراتیسم است که هر جریان انقلابی را خفه می کند؛ با این مفهوم با قالیباف هم نظر هستم ولی باید دقیق توضیح داده شود.
منبع : اعتماد آنلاین