در هفته های اخیر تصمیم دونالد ترامپ برای به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به این شهر، موجی از نارضایتی و اعتراض های بین المللی را بر انگیخته است. اعتراض هایی که تنها به کشورهای اسلامی محدود نشد و همه کشورها و مقامات جهان به جز رژیم صهیونیستی با آن مخالفت کردند.
شامگاه دوشنبه(۲۷ اذر) نیز مصر که هم اکنون عضو غیر دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد است پیش نویس قطعنامه ای را به شورای امنیت ارائه داد که در آن بدون ذکر نام کشور یا محکوم کردن کشوری، هر اقدامی برای تغییر وضعیت قدس را لغو می کند و از تمامی کشورها می خواهد از انتقال سفارت خود از سرزمین های اشغالی به قدس خودداری کنند. این پیش نویس رای مثبت ۱۴ عضو شورای امنیت را کسب کرد، اما به دلیل مخالفت آمریکا نتوانست تصویب شود؛ اقدامی از سوی نماینده آمریکا که بار دیگر موج اعتراضات جهانی را روانه ایالات متحده آمریکا کرد.
بدین ترتیب دونالد ترامپ، بعد از دهه ها قدرت نمایی ایالات متحده، این کشور را به ابرقدرتی تنها و منزوی بدل کرده است که نه تنها در عرصه داخلی از مشروعیت و مقبولیت برخوردار نیست؛ بلکه به سوژه تکراری محکومیت ها و انتقادات مردم و سران سایر کشورها تبدیل شده است. ایالات متحده آمریکا که زمانی سرزمین فرصت های طلایی معرفی می شد و گرین کارت ورود به این سرزمین را به شهروندان دیگر کشورها هدیه می داد؛ حال از ترس گاف های امنیتی، درهای خود را به روی شهروندان دیگر کشورها بسته و در عرصه بین المللی نیز جز رژیم جعلی و آسیب پذیر اسرائیل، هیچ متحد و شریک استراتژیکی برای خود باقی نگذاشته است. بدین ترتیب آمریکا در حرکتی رو به عقب، همچون دوران پیش از جنگ جهانی اول، بار دیگر به درون لاک خود فرو می رود؛ با این تفاوت که دیگر همچون آن دوران، خبری از افتخار مردم آمریکا به کشور و دولتشان و یکدستی و اتحاد آنها برای عظمت آمریکا نیست.
عقبگرد و انزوای ایالات متحده آمریکا در حالی صورت می گیرد که اتحادیه اروپا نیز با خروج انگلیس از این اتحادیه، مواجه شدن کشورهای این حوزه با بحران مهاجران و در نتیجه در پیش گرفتن سیاست های ملی گرایانه به جای همکاری جویانه و روی کار آمدن احزاب راست گرا، بدترین دوران خود را از زمان تشکیل اتحادیه تجربه می کند و انشقاق و پراکندگی به وجه بارز اتحاد آنها تبدیل شده است.
بدین ترتیب، در شرایط کنونی که چین و روسیه نیز با وجود دارا بودن برخی مؤلفه های قدرت، هنوز توان یا اشتیاقی برای بازیگری در سطح بین المللی ندارند؛ می توان از حاکم شدن فضای «بی قطبی» بر روابط بین الملل سخن گفت؛ شرایطی که در آن همه ابرقدرتهای قدیمی به نوعی تضعیف شده اند و قدرتهای جدید هنوز نقش خود را به عنوان بازیگر بین المللی کنش مند تعریف نکرده اند.
از ویژگی های مهم فضای «بی قطبی» در روابط بین الملل، باز شدن راه برای بازیگری قدرت های متوسط و منطقه ای است. فرصتی که می تواند برای جمهوری اسلامی ایران بسیار ارزشمند باشد و زمینه کنش گری هر چه فعال تر ایران در عرصه منطقه ای و حتی بین المللی را فراهم کند.
به جز عوامل بین المللی که زمینه های قدرت نمایی ایران را فراهم کرده، در عرصه ملی نیز مشی میانه رو و سیاست تنش زدایی دولت های یازدهم و دوازدهم، بهانه را از دست دشمنان ایران گرفته و تشدید سیاست های ایران هراسی و منزوی کردن مجدد ایران را برای آنها دشوار ساخته است.
هر چند دولت دوازدهم در هفته های اخیر و بویژه بعد از ارائه بودجه ۱۳۹۷ با برخی انتقادات داخلی مواجه شده؛ اما از این نکته نباید غفلت کرد که سیاست خارجی عقلانی و میانه روی این دولت، زمینه های لازم برای رشد و پویایی جمهوری اسلامی ایران را در عرصه منطقه ای فراهم کرده و ایران را به قدرت بی بدیل و با ثبات منطقه غرب آسیا تبدیل کرده است.
در واقع در شرایط کنونی زمینه های داخلی و بین المللی برای قدرت نمایی و پیشرفت ایران در حوزه های مختلف فراهم گردیده، چنانکه دستگاه دیپلماسی کشور برنامه ای دقیق و سنجیده برای بازیگری مؤثر در عرصه منطقه ای و بین المللی تعریف کند و از سوی دیگر، رقابت های کور جناحی و کشمکش های سیاسی داخلی، دست دولت را نبندد و عرصه را بر آن تنگ نکند، می توانیم شاهد ورود عزتمندانه ایران به عرصه بازی های بین المللی باشیم و بیشترین استفاده ممکن را از اختلافات موجود در جبهه کشورهای غربی و تضعیف آمریکا ببریم.
*استاد دانشگاه