ایران آن زمان هم مثل عربستان اکنون رهبرانی داشت که شیفته غرب بودند، تنها راه تامین امنیت خود را در سلاح های پیشرفته آمریکایی و حمایت غرب می دیدند، دیکتاتورهایی بودند که بدون پایگاه ملی و مردمی داخلی در پی تحبیب کدخداهای جهانی می گشتند، حاضر بودند هر مقدار از دلارهای نفتی کشورهایشان را به جیب مجتمع های نظامی- صنعتی آمریکا بریزند و برای اثبات شایستگیشان در اجرای «برنامه های اصلاح اجتماعی» دیکته شده آمریکایی ها از هیچ کاری فرو گذار نمی کردند. شاه در آن سفر خاص به طور موفقیت آمیزی به آمریکایی ها اثبات کرد که برای اجرای برنامه هایشان در مورد ایران نیاز به امثال امینی ندارند و تنها کافی است که هر آنچه می خواهند به خود او بگویند. به نظر می رسد که هدف اصلی سفر محمد بن سلمان به ایالات متحده نیز همین است.
اگر شاه ادامه تاج و تختش را مدیون کودتای آمریکایی ها بود محمد بن سلمان نیز مقام ولیعهدی را مدیون حمایت آمریکایی ها در کودتای نرم خانوادگی سعودی هاست که او را به مهمترین تصمیم گیر این کشور تبدیل کرده است.
البته خواسته های آمریکایی ها از مهره های خود در برابر این گونه الطاف، تنها محدود به ورق زدن کاتالوگ تانک ها، جنگنده ها، شکاری ها و موشک های آمریکایی و سفارش دادن آنها یکی پس از دیگری نیست. حتی عرضه سهام آرامکو در وال استریت و تامین هزینه ارتش آمریکا در سوریه هم سردمداران واشنگتن را راضی نمی کند. عربستان سعودی که به شکل مضحکی ادعای رهبری جهان اسلام را دارد باید به موید و مجری سیاست های اسراییل تبدیل شود تا حق خدمت را به نحو احسن به جا بیاورد.
گفته می شود که در خاورمیانه چیزی به عنوان آینده وجود ندارد، هرچه هست گذشته است و دعوای بر سر گذشته. به نحوی جالبی این قاعده در مورد رابطه اسراییل و عربستان نقض شده و پس از سال ها ناکامی دیپلماهای ورزیده و کارکشته در حل بحران اعراب و اسراییل، یک جوان یهودی بی تجربه موفق شده است این دو کشور را به یک قدمی یک اتحاد راهبردی برساند.
جارد کوشنر داماد ترامپ که به قول خود آمریکایی ها دیپلماسی و سیاست را در یک سال گذشته و در هواپیما فراگرفته است با یک شاهزاده سعودی که مثل خود او مقام و منزلتش را نه به واسطه شایستگی و پیشرفت بلکه به سبب نسبت فامیلی به دست آورده است قول و قرار می گذارند که پول از شما، اسلحه از ما، کار از تروریست ها.
الگوی دیکتاتور مصلح و گوش به فرمان سالهاست که ناکارآمدی خود را به رخ می کشد اما آمریکایی ها همچنان به جد مشغول اجرای این طرح هستند. بسط ید برای دیکتاتورهای منطقه در داخل و آزادی عمل برای آمریکایی ها در بازی گرفتن از مهره های منطقه ای. آنچه در این تصویر نادیده گرفته شد البته حق ملت های منطقه است. تجربه عراق به خوبی به آمریکایی ها نشان داد که هر مقدار از آزادی عمل ملت های منطقه مساوی است با کاهش نفوذ غرب. البته این درسی بود که اولین بار ایرانی ها ۴۰ سال پیش به آمریکا دادند.
هرچند که سفرهای پیشین شاه به آمریکا پر از لبخند و مسرت و دلار و قرارداد بود اما ماندگارترین تصویر از سفرهای شاه به آمریکا مربوط به سفر آخر او در سال ۵۶ است. در آن سفر سخنرانی شاه در محوطه کاخ سفید در کنار کارتر در حالی انجام شد که تظاهرات گسترده و بی سابقهای علیه وی در مقابل کاخ در جریان بود. دانشجویان مخالف شاه از چند روز قبل برای برگزاری تظاهرات ضد حکومت پهلوی برنامه ریزی کرده بودند و با حضور شاه در کاخ سفید این اعتراضات به اوج خود رسید تا جایی که درگیری بین دانشجویان، طرفداران شاه و پلیس در گرفت.
این درگیریها کار را به جایی رساند که پلیس مجبور به استفاده از گاز اشک آور شد. گاز اشک آور بر اثر وزش باد در کاخ سفید پراکنده شد و در چشمان شاه و حاضران رفت. تصویر شاه در حالیکه با دستمال اشکهایش را پاک میکرد در آن زمان بازتاب گستردهای در داخل و خارج ایران یافت و بسیاری از آن به عنوان نشانهای از وضعیت بحرانی رژیم شاه یاد کردند. ناکارآمدی مهره چینی های منطقه ای آمریکایی ها قصه تازه ای نیست باید منتظر ماند و دید که سفرهای بعدی محمد بن سلمان این سوگلی تازه آمریکایی ها به این کشور چطور پیش خواهد رفت.
*استاد دانشگاه
ماه عسل پر حاشیه بن سلمان در آمریکا
تور دور آمریکای دوهفته ای ولیعهد عربستان که همزمان با سفرهای نوروزی مرسوم در ایران شده بود از بسیاری جهات شبیه مسافرت های محمدرضا شاه پهلوی به ایالات متحده است. سفر دو هفته ای سال ۱۳۴۱ شاه به آمریکا و اروپا به ویژه یادآور سفر محمد بن سلمان است.