یک بحث کلی در مورد ماهیت لیستهای انتخاباتی و نسبت ارائه دهندگان و مخاطبان آن با لیست مدنظر وجود دارد که ذکر آن لازم به نظر میرسد. آن موضوعی که این نسبت را تعیین میکند “پیشنهادی یا الزامی” تلقی کردن لیستهاست. اصولاً اگر آنهایی که مخاطب این لیستها هستند و یا افرادی که دست به ارائۀ چنین اسامیای میزنند، تصور کنند که عنصر الزام در آن نهفته است، به خطا رفتهاند. به عبارت دیگر، چه آنهایی که در مکانیزمهای انتخاب افراد دخیلاند و چه عموم مردم که این لیستها به آنها ارائه میشود، باید به این نکتۀ بسیار مهم توجه کنند که فلسفۀ وجودی چنین لیستهایی در “مشورتی بودن” آنهاست. این اسامی نباید ارائه شود و به آنها نباید رجوع کرد مگر اینکه “پیشنهادی بودن” و “مشورتی بودن” را در روح کلی آن لحاظ کنیم.
آن موضوعی که چنین ویژگیای به لیستهای انتخاباتی میدهد، مقولۀ “استقلال سیاسی” است. یکی از موضوعاتی که در اندیشۀ سیاسی حضرت امام خمینی (ره) و رهبر انقلاب وجود داشته و ریشه در باورهای دینی ما دارد، بحث “استقلال سیاسی” است. استقلال سیاسی کاندیداها، تا وامدار گروههای ثروت و قدرت نشوند و استقلال سیاسی مردم، تا تحت تأثیر جوسازی گروههای سیاسی قرار نگیرند.
حال، آنچه که به لیستهای موجود آسیب میزند، دقیقاً همین وجود نگاه الزامی بودن در آن است. یعنی، در نزد افرادی که لیستهای انتخاباتی این روزها را ارائه میدهند، چنین توقع باطلی وجود دارد که همگان، اسامی ایشان را به عنوان اصلحترین کاندیداها بپذیرند و وقتی چنین توقعی، با عدم پیروی مواجه میشود، شاهد موضعگیریهای منقبضانه و جانبدارانه خواهیم بود. در حالی که اگر ارائه دهندگان لیستها، به قاعدۀ مشورتی بودن آن اعتقاد و التزام داشته باشند (توقع ما از نیروهای انقلابی و اصولگرا آن است که این چنین باشند) نباید شاهد چنین برخوردها و اختلافافکنیهایی باشیم.
اصولاً کسی که مشورت میدهد با کسی که امر میکند، در این مقوله تفاوت دارد که صاحب مشورت، دنبال نتیجۀ کار و اجرای بیچون و چرای دیدگاهش نیست. اما صاحب امر، به هر طریقی میکوشد که نظرش به کرسی بنشیند. رفتارهایی که این روزها از برخی از ارائه دهندگان لیستها میبینیم، موید این نکته است که ایشان جایگاه خود را اشتباهی گرفته و از مقام مشورت که شأن چنین لیستهایی است خارج شده و به مقام آمریت انتقال پیدا کردهاند.
از این نوع رفتارها و موضعگیریهای دور از اخلاق معلوم است که متأسفانه و بر خلاف نظر بزرگان جریانهای سیاسی اصولگرا، در بدنۀ ایشان افرادی هستند که نگاه متعصبانه و متصلبانهای به لیستهای خودشان دارند و هیچ نوع انتقادی را برنمیتابند. نتیجۀ چنین رویکردی، عدم اتفاق نظرات، چند پاره شدن جریان اصولگرایی، دوری مردم از صاحبان اینگونه رفتارها و تکثر رأیهایی است که در صندوقها ریخته میشود. به عبارت دیگر، مشورتی نگاه نکردن به اسامی ارائه شده توسط جریانها و توقع اطاعت بیچون و چرا از دیدگاه مطرح شده باعث میشود که جامعه این لیستها را پس بزند و به این ترتیب، از ارزش آنها کاسته میشود.
به نظر میرسد ریشۀ نزاعهای دور از انتظار وقوع یافته در این روزها و تغییر ماهیت دادن لیستهای انتخاباتی، از لیستهای پیشنهادی به لیستهای الزامی را باید در همان “قبیلهگرایی” دانست که رهبر انقلاب، بارها خطر آنرا گوشزد کردهاند اما باز هم شاهد تکرار آن هستیم. تکرار رفتاری غلط از کسانی که خط قرمز خود را ولایتمداری و سرباز رهبر انقلاب بودن قرار دادهاند. اما افسوس که انگار این ادعا، در مقام کلام است و وقتی که عرصۀ عمل فرا میرسد، همانطور که علی (ع) فرموده، آنچنان عرصه بر ایشان تنگ میشود که گویی آن ادعاها، از زبان ایشان بیرون نیامده. وقتی به توصیف رهبر انقلاب از “قبیلهگرایی” نگاه میاندازیم، درک تصلب موجود در ارائه دهندگان لیستهای انتخاباتی، راحتتر میشود. ایشان در این خصوص میفرمایند:
«در سال ۶۲ که دو جریان خیلى عمیقى در حزب جمهورى اسلامى به وجود آمده بود و کنگرۀ مفصلى هم در مدرسۀ عالى شهید مطهرى درست کرده بودیم، من صحبت کردم و از این دو جریان، به دو قبیله و دو طایفه تعبیر کردم! اصلاً بحث گروه و حزب نیست، چون دو حزب با مواضع فکریشان از هم جدا مىشوند. اما این دو مجموعه، با خود افراد مجموعه از هم جدا مىشوند، نه با مواضعشان. زیرا کسانى در این مجموعه هستند که خیلى هم مواضع این مجموعه را قبول ندارند، اما جزو اینهایند. کسانى هم در مجموعۀ آن طرفى هستند که باز همهى آن مواضع را قبول ندارند، اما جزو آنها هستند. کأنه بحث بر سر تعصبات فامیلى و قبیلهیى است! به عبارت دیگر، وقتى کسى جزو آن عده باشد، این عده نگاه نمىکنند که خصوصیات اخلاقى او چیست و معیارها چهقدر بر او منطبق است، ردش مىکنند. آن عده هم کارى ندارند که معیارها و ضوابط چیست، قبولش مىکنند، این غلط است. بعضى اینطورى عمل مىکنند، ولو اینکه در تصرفات شخصیشان آدمهاى بدى هم نیستند. هرچه بشود انسان این تقسیمبندیها را در این مجموعهها نیاورد، خیلى بهتر است. ۴/۱۲/۷۰»
آنچه باعث میشود تا حساسیت یک فرد مومن و انقلابی نسبت به رفتارهای قبیلهگرایانه بالا برود، ماهیت آن است. رهبر انقلاب در مورد منشأ و هستۀ اصلی چنین رفتارهایی میفرمایند:
« … مسألۀ خودخواهى به معناى وسیع کلمه است. از خودخواهىها باید استغفار کنیم. خودخواهى نقطۀ مقابل خداخواهى است. دل خودخواه به همان اندازه که خودخواه و خودپرست است، از خداخواهى و خداپرستى دور است. این خودخواهى به معناى وسیع کلمه است، یعنى شامل حمایت بىاستدلال و متعصبانه و حمیتآمیز از خود، از حزب خود، از جناح خود، از خویشاوند و وابستۀ خود و از دوست و رفیق صمیمى خود است. این غلط است. بسیارى از اختلافاتى که در جامعۀ سیاسى کشور ما وجود داشت، ناشى از همین بود. بنده سالها پیش – شاید بیست سال پیش – گفتم اختلافاتى که به عنوان چپ و راست بروز مىکند، مثل اختلافات قبیلهیىِ زمان قدیم است. نگذاریم این حالت ادامه پیدا کند، نگذاریم این خودخواهىها در ما رسوخ کند و منشأ اثر شود. ۸/۸/۸۴»
اما علاوه بر الزامی تلقی کردن لیستهای انتخاباتی که ریشه در رفتارهای قبیلهگرایانه و خودخواهی دارد، نکتۀ دیگری در لیستهای انتخاباتی فعلی موجود است که به نوبۀ خود، ارزش مضاعفی را از این لیستها میکاهد و آن، مشکلی بزرگ در مکانیزم ایجاد آنهاست. بزرگترین مشکل موجود در روش انتخاب افراد و قرار دادن آنها در لیست مد نظر، عدم وجود دیدگاههای برآمده از بدنۀ جامعۀ حزبالله در لیستهای ارائه شده است.
به عبارت دیگر، اینکه صرفاً چند شخصیت سیاسی معروف، پشت درهای بستۀ اتاقی نشسته و با رویکردی معمولا جناحی و قبیلهای، دست به گلچین کاندیداها بزنند – گلچینی که احتمالاً خالی از معاملات سیاسی نخواهد بود – روش نادرستی است که در ایجاد این لیستها شاهد هستیم. آنچه در این میان اهمیت ندارد، نظر تعداد کثیری از بدنۀ جامعۀ حزبالله، هیئتها و تشکلهای مذهبی-فرهنگی-سیاسی و نخبگان اجتماعی ناآشنا اما صاحب صلاحیت است.
در نتیجه، فاصلۀ عمیقی که بین جریانات سیاسی و مردم وجود دارد باعث میشود تا این لیستها در سطح جامعه خریدار نداشته باشند و با تزلزل بیشتری، به میدان رقابتهای انتخاباتی وارد شوند. عدم مداخلۀ نظر عموم در تصمیمات جریانهای سیاسی و بیتوجهی به آن، عاقبتی جز انزوای حضرات سیاسیون ندارد و در نهایت باعث میشود تا افرادی به خانۀ ملت ورود کنند که نمایندۀ بخش اعظم جامعه نیستند و این یعنی وکیل بیپشتوانه که حتماً در انجام کارویژههایش با مشکل روبهرو خواهد شد.
اما به نظر میرسد میتوان الگویی را در مقابل روش فعلی پیشنهاد داد که با رویکرد مردمی و به دست خود بدنۀ اصلی جامعۀ «حزبالله»، لیست انتخاباتی ایجاد کرده و آنرا به مثابه یک نظر کارشناسی برآمده از یک «خرد جمعی» و انتخاب شده از «آرای مردمی»، به عموم جامعه و نخبگان پیشنهاد کرد. الگویی که چندی پیش در شهرستان رشت اجرا شد و نتایج مثبتی نیز در بر داشت. اما اصل ماجرا بدین شرح است:
«جبهۀ اصولگرایان رشت» که صرفاً از چند نفر تشکیل شده و ارتباط وسیعی با بدنۀ مردمی حزبالله آنجا ندارند، برای انتخابات مجلس پیشرو، پنج نفر از کاندیداهای موجود را برگزیده و به تهران اعلام نمودند تا هیئت داوری مستقر در پایتخت، از بین ایشان، سه نفر را به عنوان کاندیداهای پیشنهادی جبهۀ متحد اصولگرایان در رشت اعلام کنند.
نکتۀ مورد بحث در این موضوع، مکانیزم انتخاب آن پنج نفر است. انتخابی که مطابق با انتظار قبلی همگان، بدون نظرسنجی از مردم و بزرگان حزبالله رشت و پشت درهای بسته صورت گرفته است. از پنج نفری هم که انتخاب کردهاند، سه نفرشان از کمترین اقبال عمومی برخوردارند و جایگاه خاصی در بین جامعۀ حزبالله رشت ندارند. از طرف دیگر «جبهه پایداری» شهرستان رشت نیز به ارائه نام دو تن از نامزدها به عنوان نامزد منتخب این جبهه مبادرت ورزید که این دو نفر نیز از پایگاه اجتماعی چندانی در بین بچه حزباللهیهای شهر برخوردار نبودند.
این نحوۀ انتخاب باعث شد تا سایر افراد، جریانات و تشکلهای حزباللهی شهر که در تصمیمگیری مزبور شرکت داده نشدند، همت کرده و یک جبهۀ مردمی حزباللهی را ایجاد کردند: «جبهۀ مردمی حامیان ولایت» که با عضویت بیش از صد و پنجاه هیئت مذهبی، تشکلهای فرهنگی-سیاسی و صنوف و اقشار مختلف شامل چند هزار نفر از افراد مؤمن، انقلابی و حزباللهی میشد.
در گام بعد، جبهۀ مردمی حامیان ولایت، با برگزاری چند همایش کوچک، به بررسی کاندیداهای موجود پرداختند و با دعوت از آنها، تلاش نمودند تا ایشان را به بدنه حزبالله شهرستان رشت آشنا کنند. نکتۀ جالب توجه آن است که این جبهه، از همۀ کاندیداها دعوت به عمل آورد و حتی از آنهایی که راضی به ایجاد چنین جبهۀ مردمیای نبودند نیز خواست تا در این جمعها شرکت کرده و خود را معرفی کنند.
جبهۀ مردمی حامیان ولایت، بدون توجه به مانع تراشیهای گوناگون فعالیت خود را ادامه داد تا اینکه در نهایت تصمیم گرفت نظر نهاییاش را در مورد حمایت از سه کاندیدا، در یک همایش بزرگ اتخاذ کند. اقدامات اولیه برای برگزاری این همایش انجام شد و در نهایت، روز ۲۳ بهمن ماه و در مهدیۀ رشت، با حضور بیش از دو سه هزار نفر از اعضای اصلی تشکلهای عضو این جبهه، این تصمیمگیری انجام شد. حضور جمعیتی به این اندازه در یک همایش مردمی، تا به امروز در رشت سابقه نداشته و حتی بر خلاف تصور برگزارکنندگان آن بود. حضور جمعیت چند هزار نفری نشان داد که جریان حزب الله تا چه حد دل در گرو خط انقلاب و رهبری دارد و فارغ از چارچوبهای مرسوم و دعواهای قبیلهای سیاسیون، فکر و عمل میکند.
در این همایش بزرگ، خیلیها بودند بجز آنهایی که از قبل میدانستند جایگاهی در بین مردم ندارند. این عدم حضور در حالی بود که از آنها دوباره دعوت به عمل آمد تا جایی برای حرف و حدیث باقی نماند. در هر صورت، در انتهای این همایش، یک نظرسنجی انجام شد و سه نفر با رأی بالا انتخاب شدند و همانطور که قبلاً عهد بسته بودند، تصمیم بر آن شد که از آنها حمایت کنند. و اتفاقا این سه نفر همان سه نفری بودند که به ضرس قاطع میتوان گفت در مجموع، «اصلح»تر از سایر نامزدها بودند.
در نتیجه، در این الگو شاهد به کار گیری نیروهای انقلابی و حزبالله هستیم که نظر خود را در یک رأی گیری شفاف بیان کرده و به یک لیست واحد رسیدهاند. هرچند زمان کمی تا برگزاری انتخابات مانده، اما با کمی همت و دلسوزی بزرگان انقلاب میتوان در شهرهای مختلف، چنین همایشهای مردمی ایجاد نموده و نظر نهایی جامعۀ حزبالله در مورد کاندیداها را از طریق چنین ساز و کاری استخراج کرد و آنرا بجای لیستهای درآمده از اتاقهای در بسته گنجاند. این مدل میتواند به عنوان یک مدل جایگزین به جای لیستهای سیاسی جبههها و گروهها و جریانهای سیاسی برای بچه حزباللهیهای همه شهرهای کشور مورد نظر قرار گیرد. خوبی این مدل در آن است که نامزدهای منتخب، دقیقا برآمده از آرای مردمی است، و نه تفکر محدود چند شخص سیاسی، و هم در صورت پیروزی در انتخابات و راهیابی به مجلس، در صورت مرتکب شدن خطا و لغزش، همین جمعیت هزاران نفری بچه حزباللهی، از آنها بازخواست خواهند کرد.