یک پژوهشگر و مدرس فلسفه گفت: جریان غدیر، یک جریان معنوی و اخلاقی است.
افق آنلاین ، حسن جمشیدی خراسانی درباره ویژگیهای اخلاقی جریان غدیر اظهار کرد: غدیر یک جریان سیاسی نیست؛ بلکه جریانی معنوی و اخلاقی است. یعنی کسی که علیبنابیطالب را به عنوان ولی و امام خود میپذیرد، به معنای پذیرش حکومت و حاکمیت نیست تا لازم شود منفعت و سودی برایش داشته باشد. بلکه در امامت بحث کمال انسانی مطرح است؛ یعنی امامت چیزی است که به انسان هویت، ارزش، جمال و کمال میدهد و این امری است که پیامبر(ص) در روز غدیر اعلام کرد؛ لذا زمانی که مینگریم، میبینیم در میان تمام صحابه پیامبر، علی(ع) از همه برتر است و این اعتراف تمامی مسلمانان است و لازم نیست تنها به سراغ شیعه برویم؛ بلکه اهل سنت نیز معتقد است که علی(ع) اصدقالناس و اعدلالناس است.
وی اضافه کرد: امامت به معنای سکانداری معنوی، هدایت و راهبری امت به سمت و سوی کمال و سعادت آن هم با ارائه طریق و صرفا نشان دادن راه است؛ لذا پیامبر دین آورد و امامان شریعت آوردند و کار امامان به دنباله هدف انبیا، درونی کردن مساله عدالت است؛ بنابراین اگر کسی میخواهد در جامعه مردم را به سمت عدالت هدایت کند، باید خود اعدلالناس باشد و علیبنابیطالب دارای این ویژگی است.
فهم چگونگی رابطه پیامبر(ص) و علی(ع)، به تحلیل صحیح جریان غدیر کمک میکند
این پژوهشگر و مدرس فلسفه عنوان کرد: اگر بخواهیم جریان غدیر را به درستی تحلیل کنیم، باید به سراغ روابط پیامبر(ع) و حضرت علی(ع) بازگردیم. در زمان مبعوث شدن پیامبر(ص) به مقام نبوت، تحولاتی در جامعه عرب؛ به ویژه در حوزه ارتباطات میان افراد رخ داد و در میان همه کسانی که بودند، یک رابطه خاص بین پیامبر(ص) و علیبنابیطالب(ع) ایجاد شد. چناچه گفته میشود ایشان در سن ۱۰ سالگی، اولین کسی بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد.
جمشیدی خراسانی بیان کرد: این رابطه بسیار نزدیک با پیامبر ادامه داشت؛ تا حدی که میتوان گفت حضرت امیر(ع) بهترین تربیتشده در دامان پیامبر(ص) است و یا کسی که بیش از همه با پیامبر بوده است. به تعبیری دیگر میتوان گفت اگر پیامبر(ص) یک باغبان است، محصول اصلی آن حضرت علیبنابیطالب(ع) بوده است. البته چهارچوب برنامهای آن هم قرآن است و اگر بخواهیم به قرآن مکتوب نوعی تجسم عینی و عملی دهیم، علیبنابیطالب(ع) همان قرآن مجسم است؛ اما ساخته و پرداخته پیامبر اکرم(ص). به این معنا که همه آنچه در محتوای قرآن است، به صورت عینی در بیرون، انسان کامل معنا میشود و علیبنابیطالب نیز مظهر همان انسان کامل است.
وی با اشاره به رابطه نزدیک بین پیامبر(ص) و حضرت علی(ع) در وقایعی چون خوابیدن آن حضرت در بستر به جای پیامبر و… ادامه داد: چنین رابطه وثیق بین این دو بزرگوار منجر به جریان غدیر شده و پیامبر(ص) حضرت امیر(ع) را به عنوان جانشین خود انتخاب میکند. یعنی جانشین معنوی خود و امام و پیشوای معنوی مردم. بنابراین انبیا با درون و روح و روان مردم سر و کار دارند؛ نه با جسم و تن و قدرت بازوی آنان.
یک سوء برداشت از جریان غدیر
این پژوهشگر و مدرس فلسفه ضمن تاکید بر این که نوعی خطا و یا سوء برداشت در رابطه با جریان غدیر اتفاق افتاده، خاطرنشان کرد: پیامبر(ص)، حضرت امیر(ع) را به عنوان جانشین خود معرفی میکند. حال در مورد تعبیر معروف «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» برخی گمان میکنند پیامبر آن حضرت را به عنوان دوست خود معرفی کرد که در این خصوص باید گفت اگر چنین بود، نیاز و الزامی به معرفی نداشت و این امری طبیعی است؛ لذا دور از واقع به نظر میآید که خلقالله را در میان راه برای چنین موضوعی جمع کرده باشند و بفرماید کسی که مرا دوست دارد، علی(ع) را هم دوست بدارد. زیرا که علاقه و محبت با توصیه و دستور اتفاق نمیکند و این مطلوب نبوده؛ چون معقول نیست.
غدیر چیزی ورای اعلام «محبت» و یا «حاکمیت» علی(ع) است
جمشیدی خراسانی با بیان این که غدیر حتی به معنای حاکمیت علی(ع) نیز نبوده و حکومت برای آن حضرت بیارزش است، عنوان کرد: از طرف دیگر، این رویکرد که پیامبر(ص) چون حاکم مدینه است، مردم را در بیابان گرم فرا بخواند و علیبنابیطالب را جانشین خود در مدینه اعلام و بیان کند که از این پس علی(ع) حاکم شماست نیز چندان مطلوب و منطقی به نظر نمیرسد. لذا زمانی که آیه شریفه میگوید «الیوم اکملت لکم دینکم» و یا میخوانیم «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک»؛ یعنی آنچه از ناحیه من به تو ابلاغ شده، به مردم برسان، نه میتواند محبت و نه حکومت باشد؛ بلکه چیزی ورای این دو است. پس «دوست داشتن» خود باید اتفاق افتد و حاکمیت را نیز خود مردم باید بپذیرند. چنان که مردم خود به سراغ پیامبر(ع) رفته، ایشان را به مدینه دعوت کردند و رهبری او را پذیرفتند.
وی با بیان این که امامت نه جانشینی در قدرت و نه به معنای محبت و دوست داشتن است؛ تصریح کرد: تا زمانی که پیامبر(ص) در حال حیات است، شخص ایشان خود الگوی کامل خواهد بود؛ به این معنا که میتوان قرآن را در پیامبر(ص) و پیامبر(ص) را در قرآن دید و فرمایشات آن حضرت همان فرمایشات قرآن است. حال که پیامبر(ص) از دار دنیا میرود، باید فردی که تبیینگر قرآن بوده و تجسم عینی صراط مستقیم است، وجود داشته باشد.
این پژوهشگر و مدرس فلسفه ضمن بیان این که امامت امری اختصاصی بوده از هرکسی برنمیآید، افزود: حکومت و حاکمیت را همه، از معاویه تا عثمان و عمر و دیگران میتوانند. حال آن که محمد(ص) دو حیثیت بلکه دو موقعیت متفاوت دارد؛ یکی مقام نبوت و پیامبری و دیگری حاکمیت مدینه و جوانب آن؛ بنابراین جانشین پیامبر(ص) بودن غیر از جانشین حاکم مدینه بودن است. ضمن این که خلیفه اول، دوم و سوم جانشین بعد حاکمیتی مدینه شدند و علیبنابیطالب(ع) جانشین بُعد پیامبری(ص)، ملجا و پناهگاه همه مردم شد. لذا شما میتوانید حاکم مدینه باشید و در یک چهارچوب و با توجه به قوانین، مقررات و احکام، مدینه و یا هرجایی را اداره کنید؛ اما اگر به سراغ جانشینی خود پیامبر(ص) برویم، بحث متفاوت است.
زمانی مردم عدالتخواه خواهند بود که جامعهای اخلاقی داشته باشیم
جمشیدی خراسانی با اشاره به آیه شریفه «انا ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناسُ بالقسط» خاطرنشان کرد: برخی به خطا این آیه را «لیقوم الناسَ»؛ و «الناس» را مفعول قرار میدهند و نیز در ترجمه و تفسیر بیشتر به نادرستی پیامبران را تحققبخش عدالت میدانند. به این معنا که پیامبران آمدند تا در بین مردم عدالت اجرا کنند. حال آن که چنین تعبیری خطا است؛ پیامبران آمدند تا مردم عدالت را اجرا کنند. به این معنا که آنان آمدند تا مردم مجری عدالت باشند و نه پیامبران. لذا فاعل عدالت مردم و نه پیامبران هستند. پس باید گفت پیامبران آمدند تا مردم را هدایت کنند و مردم عدالتخواه شوند و زمانی مردم عدالتخواه خواهند شد که یک جامعه، اخلاقی باشد. لذا انبیا برای تربیت اخلاقی مردم آمدهاند.
وی ابراز عقیده کرد: معتقدم باید نگاهمان را به دین تغییر دهیم؛ ضمن این که همه تحلیلها نسبت به غدیر در جامعه با رویکردهایی چون این که گوهر دین توحید، امامت و ولایت است و… بیان میشود. بنده معتقدم گوهر دین اخلاق است. باید گفت پیامبران آمدند تا ما را به سمت توحید و یگانگی هدایت کنند؛ اما سوال این است که با چه چیز و چرا؟ آیا مساله با «لا اله الا الله» گفتن پایان مییابد؟ بنابراین پیامبران آمدند تا ما را انسان سازند و اخلاق را در ما کامل کنند.
دامن زدن به اختلافات با عنوان دین؛ ضد اخلاقی و دور از هدف واقعه غدیر است
این پژوهشگر و مدرس فلسفه ادامه داد: انسانها مقولههای اخلاقی را میفهمند و کسی نیست که نفهمد دروغ، غیبت و تهمت بد است. پس لازم به توضیح بر بد بودن افترا و تجاوز به دیگران نیست؛ بلکه باید تنها تذکر داد. همچنین در قرآن میخوانیم «فالهمها فجورها و تقواها»؛ به این معنا که افراد هم بدیها را و هم راه برونرفت از بدیها را میدانند و غدیر چنین اتفاقی بود؛ یعنی در این جریان علیبنابیطالب(ع) آمد تا به مقولههای اخلاقی دامن زند و افراد را بسازد تا جامعه ساخته شود. این در حالی است که ما با عنوان دین به اختلافات دامن میزنیم و این یک عمل ضد اخلاقی است!
جمشیدی خراسانی درباره نقش جریان غدیر در جامعه کنونی اظهار کرد: شخصیتی که علی(ع) را معرفی کرد، پیامبر(ص) بود و در نگاه اول باید شخصیت این دو بزرگوار را تحلیل کنیم؛ به این معنا که آنان در زندگیشان چقدر چیزی برای خود خواستند؟ تلاش آنان برای مردم و اجر و پاداششان از خدا بود. این امر حاکی از آن است که آنان به دنبال مسائل مادی، مالی و اقتصادی نبودند. به این خاطر است که معتقدم نمیتوان گفت پیامبر(ص)، علی(ع) را حاکم بر مردم قرار داد؛ بلکه حضرت امیر(ع) یک الگو، امام و پیشوا است و اگر به واقع میخواهیم مسلمان باشیم، تابلوی پیش رویمان باید علی(ع) باشد. این یک زندگی دینی است و پیامبر و علی(ع) نیز به این خاطر آمدند. لذا دین آمده تا معنویت را در ما درونی سازد، اخلاق ما را تغییر داده و به سمت انسانیت سوق دهد.
وی در تکمیل سخنان خود گفت: این کارکرد غدیر است و لذا باید دید اگر اکنون چنین کارکردی در سطح جامعه وجود دارد، غدیر در میان مردم زنده و احیا است و اگر چنین کارکردی در سطح جامعه نبوده و اخلاق افول کرده، به این معنا است که غدیر نیز رنگ باخته و در میان مردم نقش و تاثیری ندارد.
ایسنا