به گزارش افق آنلاین ، انتشار بخشی از ارتباطات مجری معلومالحال شبکه معاند “من و تو” با گروهی از بازیگران و به تعبیری سلبریتیهای فعال در سینمای کشور، موجی از اعتراضات و نگرانی از ارتباط این افراد با سایر شبکههای رسانهای خارج از کشور، شکل گرفته است. در این زمینه “سعید الهی” تحلیلگر حوزه فرهنگ و سینما نیز در توییت شخصی خود با متنی متفاوت و انتقادی، به ذکر مصادیقی از فیلمسازی برخی کارگردانان با وجود سوسابقه قضایی پرداخت و از فعالیت جریان نفوذ سخن گفت. به همین بهانه با وی به گفتوگو پرداختیم که از نظر شما میگذرد:
هر سلبریتی سرمایه اجتماعی نیست
جناب آقای الهی؛ نسبت نظام فرهنگی و سینمایی کشور با سلبریتیها باید چگونه باشد که مانع از ایجاد معضل و بحران میان آنان و حاکمیت شود و بتوان به آنان در همه مقاطع به چشم سرمایههای اجتماعی نگاه کرد؟
در جوامع امروز و به ویژه در عصر ارتباطات و تکنولوژی، استفاده از شبکههای اجتماعی و بهطور مشخص جامعه هنری و چهرههای مشهور آنها، به فرصتی برای حاکمیتهای سیاسی کشور در جهت تحکیم ارزشها و هنجارها، افزایش بهرهوریها و انواع مشارکتهای مدنی تبدیل شده است، بنابراین برقراری ارتباط با به اصطلاح سلبریتیها میتواند در مقاطعی یاری بخش نظام سیاسی و به تبع آن ساختارهای فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در اجرا و یا پیشرفت بسیاری از فعالیتها باشد. اما سؤال مهم اینجا است که کدام سلبریتی؟ آیا هر شبکه و اجتماع هنری با هر سابقه ضدّ مردمی ولو برخی رفتارهای عوامپسندانه و فرصتجویی از سادهاندیشی برخی اقشار مردمی میتواند لایق عنوان “سرمایه اجتماعی” باشد؟ قطعاً پاسخ خیر است.
توییت الهی درباره نفوذ
بنابراین برای رسیدن به تعادل در این زمینه، هیچ راهی غیر از گفتوگوی دو طرفه بین مسئولان مربوطه با چهرههای مورد اشاره و طرح انتظارات و توقعات به حق و قابل اجرا و رسیدن به منطق مشترک وجود ندارد. حال اینکه چرا برخی متولیان امر در اجرای این مذاکرات، بدون در نظر گرفتن جایگاه حاکمیتی خود مرعوب چهرهها و دچار انفعال و وادادگی میشوند و یا اینکه چهطور برخی سلبریتیها بدون در نظر گرفتن ملاحظات و مصالح و منافع ملی در زمین برخی معاندان و رسانههای ضد ایرانی به بازی میپردازند و موجب انواع سوءتفاهمها میشوند، فرصت مفصلی را برای آسیبشناسی میطلبد.
نفوذ میتواند تلاش مدیر برای تغییر اولویتهای نظام باشد
جریان نفوذ که مقابله با آن همواره مورد اشاره و تأکید مقام معظم رهبری نیز بوده است از مناظر مختلف تعریف میشود. جالب است که بدیهیترین برداشت از فعالیت این جریان هم ارائه اطلاعات داخل کشور به بیگانگان است ولاغیر! اما وجوه دیگر آن به زعم من میتواند تلاش آگاهانه و شاید ناآگاهانه برخی مدیران و تصمیمگیرندگان در تغییر اولویتهای نهاد با اهمیت دولتی باشد. به گونهای که به تدریج انحراف از اهداف آرمانی فرایندها را به دنبال داشته باشد.
از سویی ناکارآمدی در اجرا و بسترسازیهای اشتباه برای برخی مدیران در بخشهای مختلف و حتی کج فهمیها و برخوردهای نابهجا و بدون تدبیر نیز میتواند مصداقی از لایههای جریان نفوذ در برخی سازمانها باشد؛ به گونهای که مجریان در سطوح پایینتر متوجه خدمت خود به جریان نفوذ و نفاق نشوند.
به عنوان مثال صدور احکام قضایی برای متخلفین و مجرمان اعم از حوزه سینما ضرورت اجتناب ناپذیری است اما نه آن حکمی که با وجود وجاهت اجتماعی و هنری این دسته از افراد در منظر عمومی، به مفهوم واقعی بیپشتوانه است و قابل اجرا نیست و بیشتر از آنکه فرد را متنبه کند او را برای ادامه فعالیتهای غیرقانونی جریتر میسازد و موجب بیاعتباری و خدشهدار شدن چهره دستگاه قضایی کشور شوند.
دستگاههای عالی نظارتی نیازمند مکانیزمی دقیقترند
یعنی بهطور مشخص به احکام محمد رسولاف و جعفر پناهی و حضور فیلمهای آنان در جشنوارههای اروپایی اشاره دارید؟
بله دقیقاً. کافی است مقامات ارشد قوه قضاییه به محتوای احکام صادره و در عین حال فضاسازیهای رسانهای جریان معاند نظام دقت بیشتری کنند تا به وضوح متوجه تفاوت موضوع با مجرمان عادی بشوند. بیشک نحوه مواجهه با اهالی فرهنگ و هنر و هماهنگی کامل با دستگاههای متناظر مانند وزارت ارشاد، اطلاعات و… مستلزم مکانیزمی دقیقتر و واقعگرایانهتر است تا هم مانع از بازتابهای منفی در عرصه رسانهها و محافل خارجی شود و هم در عین حال احکام در جهت صیانت از اعتبار جامعه هنری کشور صادر شود.
اگرچه شنیدهام بعد از استقرار جناب آقای رئیسی اتفاقات مؤثری در این زمینه در حال رخ دادن است؛ اما باید بپذیریم که حضور آثار افرادی چون پناهی و رسولاف در رویدادهای پرطمطراق غربی و ایجاد سروصداهای پرهزینه برای نظام، متأسفانه ریشه در عملکرد همین مراکز قضایی دارد که به نظر میرسد برنامه مدون و مدبرانهای برای مقابله با تخلفات احتمالی جامعه هنری نیز ندارند.
معاونت فرهنگی قوه قضائیه به طور موازی با سازمان سینمایی عمل کند
شاهد تولید فیلمهایی با محتوایی علیه قوه قضائیه بودهایم. همینطور عملکرد برخی از کارگردانان که تولیدات آنها به مثابه توهین به نظام و این قوه است. تحلیل شما در این باره چیست؟
البته ایجاد چالش در سوژهها برای درگیر شدن ذهن مخاطب و به نوعی ترویج اندیشهورزی با توهین و یا شبههآفرینیهای غیرکارشناسی درباره موضوع روشن و مشخصی در فیلم مانند احکامی که مطابق نص صریح قرآن اعمال میشوند بسیار متفاوت است و به نظر من نباید شتابزده و تنها به دلیل علائق سازمانی مانع از خلاقیت و نوآوری هنرمند شد. انتظار میرود بخش فرهنگی قوه قضاییه طی هماهنگی با سازمان سینمایی و از بدو صدور مجوز و حتی در مسیر تولید فیلمهایی که به نوعی با موضوعات قضایی مرتبطند، در جهت ارتقای کیفی آن اثر و رسیدن به حقیقت موضوع، مشاورههای لازم را به گروه تهیهکننده ارائه دهد تا هنگام اکران شاهد اثربخشی معکوس در تماشاگران نباشیم.
در هر حال موضوعات قضایی، چارچوبهای فقهی، حقوقی و قانونی مشخصی دارند و به شدت در فضای اعتمادسازی مردم نسبت به حاکمیت موثرند، بیشک فیلمهایی با این مضمون باید با وسواس بیشتری تولید شوند تا مبادا برای مخاطبان نسبت به عملکرد سیستم قضایی کشور حس بدبینی و ابهام ایجاد شود.
تسنیم