در ادامه این مطلب آمده است: اینکه رسانه های روسیه به اسد و نزدیکان او حمله کنند، دربردارنده اشاره های سیاسی است، اما اینکه اینگونه حملات در زمان حاضر افزایش یابد، به معنای ناخشنودی روسیه و چه بسا ترسها و نگرانی های شدید آن در خصوص آینده اوضاع در سوریه است.
در سالهای گذشته، حملات رسمی و غیر رسمی زیادی از سوی روسیه متوجه سوریه شده است، برای مثال در جریان سفر ولید المعلم به مسکو در ۲۴ دسامبر ۲۰۱۹، روزنامه روسی «زافترا» در مقاله ای به نادیده گرفتن قطعنامه ۲۲۴۵ از سوی سوریه اشاره کرد. در سال ۲۰۱۶، نماینده روسیه در سازمان ملل، تصریح کرد که اظهارات اسد در مورد باز پس گیری سیطره بر تمام مناطق سوریه، تلاش های دیپلماتیک برای رسیدن به صلح را از بین برده است. اما حملات اخیر روسیه، در واکنش به یک موضعگیری یا اظهار نظر مشخص از سوی نظام اسد نیست. بلکه بیش از هر چیز بیانگر یک دیدگاه استراتژیک علیه منظومه اقدام سیاسی-اقتصادی اسد و نظام اوست. این تحول مهم، دلایلی دارد، بویژه انکه در سایه دو اتفاق بسیار مهم بوقوع پیوسته است: نزدیکی اجرایی شدن قانون سزار در ژوئن آینده و بحران اقتصادی که به دلیل شیوع کرونا جهان درگیر آن شده است.
روسیه نگران آن است که ادامه سیاست اقتصادی نظام اسد، که فساد نیز در آن رخنه کرده است، موجب وقوع یک انقلاب مردمی شده و نظام حاکم را به طور کلی نابود کند، بدین معنا، تمام امور به نقطه صفر باز می گردد و زمینه برای دخالتهای منطقه ای و بین المللی در سوریه که مسکو برای کنترل ان تلاش کرده بود، مهیا می شود. این سناریو، به معنای زیان استراتژیک بزرگی برای روسیه است، چرا که به این ترتیب قدرت خود برای کنترل اوضاع در سوریه را از دست می دهد.
روسیه معتقد است طبیعت نظام حاکم در سوریه، توان انتقال از مرحله نظامی به مرحله سیاسی-اقتصادی را ندارد و مقابله با چالشهای پیش رو، نیازمند پایان دادن به فسادی است که لزوما تغییر استراتژی حکومت، برای جلوگیری از سقوط آن را می طلبد.
علاوه بر اینکه ادامه کارشکنی نظام سوریه در تلاشهای سیاسی بین المللی، به استراتژی روسیه که معتقد است مذاکره سیاسی بین نظام و معارضان، تنها راه حل است، خدشه وارد می کند، و لو اینکه هیچ تلاشی برای براندازی نظام با استفاده از قدرت نظامی یا سیاسی نشود.
باقی ماندن سوریه در شرایط سالهای گذشته، با ادامه تحریمهای آمریکایی-اروپایی، روسیه را از قدرت سیاسی و اقتصادی برای ایجاد یک روزنه سیاسی یا انسانی که به موجب آن بتواند از پیروزی های نظامی خود استفاده کند، محروم می کند.
سیاست نظام سوریه در برخی مناطق این کشور، به محبوبیت روسیه و حضور آن، آسیب می رساند، بویژه در مورد آنچه در درعا در حال وقوع است که با رویگردانی نظام از توافقهای صلحی که تحت نظر روسیه امضا شده، همراه است.
فشارهای نظام سوریه برای ادامه حملات نظامی در شمال غربی و شمال شرقی این کشور، به این معناست که نظام اسد همواره نیاز به دشمنی دارد تا به این شکل به مردمش القا کند که به دلیل درگیری در جنگ توان تامین حقوق سیاسی و اقتصادی آنها را ندارد. این در حالی است که روسیه مخالف این مساله بوده و معتقد است نبردهای نظامی، در گرو محاسباتی است که از مقابله بین نظام و معارضان فراتر می رود. به همین دلیل است که مسکو بر ضرورت بهبود اوضاع اقتصادی و معیشتی مردم سوریه در مناطق تحت سیطره نظامی تاکید می کند و خواستار بسته شدن جبهه های نبرد در این مناطق است.
افزون بر این، ایران نیز در حال تقویت حضور خود در سوریه است و از نظام اسد حمایت مستقیم می کند. به این معنا، هر گاه نبردهای نظامی در سوریه به پایان خود نزدیک می شود، تناقض ها و اختلاف نظرها بین نظام سوریه و ایران از یک سو و روسیه از سوی دیگر، اوج می گیرد.
هر آنچه گذشت، به این معنا نیست که روسیه قصد دارد دست از حمایت از نظام سوریه بردارد، بلکه ادامه کار این نظام، مستلزم ارائه امتیازهای سیاسی از سوی نظام اسد است، که لزوما به تغییر اساسی در رأس نظام، مربوط نمی شود. اما نظام سوریه و ایران، قصد دادن هیچگونه امتیازی را ندارد. در این شرایط، هجمه رسانه های روسی به اسد، حکایت از آن دارد که مرحله جدیدی از حضور روسیه را شاهد خواهیم بود.
انتخاب