افق آنلاین :
۱٫ انقلابهای بزرگ تاریخ عمدتا سرنوشتهای قابل تاملی داشتهاند. انقلاب فرانسه به ناپلئون بناپارت ختم شد و نماد آن از شعار آزادی، برابری و برادری به «گیوتین» تغییر یافت. انقلابی که فرزندانش را خورد و شاید بهتر بگوییم فرزندانش همدیگر را برای کسب قدرت خوردند؛ رویکردی که سیاست را به جای محل تکامل جامعه به دار تکالب تبدیل نمود. بعضی انقلابهای دیگر هم علیرغم پارهای دستاوردها سرنوشت بهتری نیافتند.
این وضعیت جامعهشناسان را به این فکر انداخته است که شاید انقلاب اساسا مسیر عاقبت بهخیری نیست.
تحلیل تحولات انقلابها هر محققی را به نتیجهای روشن میرساند و آن این است که عوامل انحراف انقلابات حداقل شامل دو عامل مهم زیر است.
نخست: عبور از فاز آرمانطلبی و اسیر خواستهای دنیاطلبی و قدرتطلبی شدن
دوم: ادامه نیافتن مسیر انقلابیگری توسط نسلهای بعدی انقلابیون و یا پیرشدگی انقلاب.
این دو آفت انقلابها را یا دچار فرسودگی و پیری و یا دچار استحاله آرمانها میگرداند.
۲٫ درک عمیق رهبری انقلاب از مسیر تحولات انقلابات در سال ۱۳۹۷ به مناسبت چهلمین سال پیروزی انقلاب اسلامی به صدور بیانیه گام دوم انقلاب توسط رهبری انقلاب اسلامی انجامید. در این بیانیه رهبری معظم انقلاب بر «استمرار راه انقلاب ۵۷» تاکید و در این راستا مسیری هوشمندانه برای «جهاد بزرگ برای ساختن ایران اسلامی بزرگ» ارایه شده است. مروری بر محورهای این بیانیه، دال بر هدایت جامعه انقلابی برای بازگشت به آرمانهای اصیل انقلاب اسلامی سال ۵۷ است. آرمانهایی که لزوما باید مورد تاکید قرار گرفته و هر چند مدت یکبار جهت راهیابی نسلهای جدید مورد تذکر و یادآوری قرار گیرد.
هفت فصل این بیانیه عبارتند از:
– ثبات و امنیت و حفظ تمامیت ارضی ایران
– موتور پیشران کشور در عرصه علم و فناوری و ایجاد زیرساختهای حیاتی و اقتصادی و عمرانی
– به اوج رسانیدن مشارکت مردمی و مسابقه خدمترسانی
– ارتقاء شگفتآور بینش سیاسی آحاد مردم
– سنگین کردن کفه عدالت در تقسیم امکانات عمومی کشور
– افزایش چشمگیر معنویت و اخلاق در فضای عمومی جامعه
– ایستادگی روزافزون در برابر قلدران و زورگویان و مستکبران جهان.
این راهبرد در واقع افزایش کارآمدی و نیز تقویت روحیه استقلال و بازگشت به معنویت و تعالی اخلاقی است. این محورها به خوبی میتواند به مثابه راهبرد و اهداف غایی احزاب و نیروهای انقلابی قرار گرفته و دولتهای انقلابی باید آن را راهنمای عمل خود قرار دهند.
۳٫ تشکیل «دولت جوان و انقلابی» اقدامی کاملا گویا در راستای راهبردی است که در بیانیه گام دوم انقلاب بر آن تاکید شده است. دولتی که:
نخست آنکه در آن روحیه جوان موجب تزریق بشاشیت و تلاش و نواندیشی به دولتها شده و سبد رو به فرسودگی نیروهای عامل دولت را به چرخشی حیاتبخش وادار میکند و جوانان خوشفکر را به امکان انجام اقدامات موثر برای بهبود اوضاع خوشبین میگرداند.
دوم آن که گرایشهای محافظهکار شده در میان کارگزاران نظام را که به مرور با دور شدن از روحیه و آرمانهای انقلاب، خود را بیشتر از یک نیروی انقلابی، یک نیروی اداری بوروکرات میدانند از چرخه خارج ساخته و بازگشت آرمانگرایی به چرخه مدیریتی را نوید میدهد. صد البته آرمانگرایی به معنای نادیده انگاشتن تجربیات گذشتگان یا رویکردهای علمی به حوزه مدیریت نیست؛ بلکه درهم شکستن چارچوبهای مقیدکننده بوروکراتیسمی است که هر نگرش جهادی و انقلابی را حرکتی خارج از قاعده تلقی کرده و برنمیتابد. از اینرو دولتها با غلبه نگاه بوروکراتیسم مذکور به مرور بیش از گرهگشایی از کار مردم به مانع موفقیت کارها و گره مردم مبدل میشود.
۴٫ نقش دولت در حل معضلات مردم بهدلیل جایگاه و محوریتی که در قانون اساسی دارد؛ انکارناشدنی است. ضعف کارکرد دولت در حل مشکلات جامعه به ضعف کارآمدی میانجامد و ضعف کارآمدی حتی قادر است بحران مشروعیت بیافریند. رهبری نظام بدرستی در چهل سالگی انقلاب راهبرد نوین را ترسیم کردند. راهبردی که همان گونه که تشریح شد بقای کارآمد انقلاب را هدف گرفته است. در همین راستا، تلاش برای تحقق دولت جوان و انقلابی میتواند منجر به دولتی گردد که در راس آن «رییس جمهور تراز گام دوم انقلاب» اداره مدیریت اجرایی را بهدست گیرد. رییس جمهوری که قادر است با مدیریت نخبگان جوان و انقلابی نویدبخش آیندهای روشن فراروی انقلاب اسلامی گردد.