افق آنلاین ، حمید صنیعیمنش: باور به اینکه فیلمهای سینمایی بهترین ابزار رسانهای و تبلیغی برای بیان یک پیام و محتوا هستند در کشور ما چه در بدنه هنرمندان و چه مدیران، کمرنگ و مهجور است. این باور به حدی خنثی شده است که حتی زمانی که دستگاههای فیلمسازی و تبلیغی علیه ملت ایران هجمه میکنند و دروغ میتراشند و با فیلمهایی مانند ۳۰۰ و پرسپولیس و دهها فیلم و انیمیشن دیگر فرهنگ، تاریخ و تمدن ایران را نشانه میگیرند، باز هم سینمای ایران سکوت میکند و منتظر میماند تا با ساخت فیلم دیگری هویت و فرهنگش را نشانه بگیرند. نمونه اخیر و مهم آن ساخت فیلم تومیریس بود که علیه کوروش و تاریخ باستانی ایرانیان هرآنچه دروغ و نیرنگ بود را به کار گرفت اما صدایی از جایی علیه این سیاهنمایی محض به گوش نرسید.
این مسئله بیشتر نوعی حس مهجوریت به ایرانیانی داده است که میدانند تاریخ و فرهنگشان چه قدرت و افتخاراتی دارد اما در عین حال شاهد این سیلیهای پیاپی سینمای جهان بر صورت هویت ملیشان هستند. تلاشهای سینماگران میهنپرست اینجا است که معنا دارد و کارکرد جدی خودش را نشان میدهد. فیلمسازی برای دفاع از حیثیت و هویت ایران بزرگ! همان چیزی که عموم سینماهای دنیا از شرق تا غرب گرفته میسازند تا تاریخ و فرهنگشان را برجسته و محتوا و مضامین ملی و بومی خود را به جهان مخابره کنند. گویا زمین سینما محلی برای رقابت بر سر قدرتنمایی به عنوان یکی از مؤلفههای مهم پیشرفت و اقتدار است و ما در این زمین چند هیچ عقبیم!
حالا در این میان و در شرایطی که سینمای ما در عرصه جهانی عموماً چیزی جز انعکاس مشکلات و معضلات اجتماعی را برای خارجیان ندارد! یک فیلم تمام تلاشش را کرده تا بتواند فضای سمپاشی شده دستگاههای رسانهای دشمنان مردم ایران را به شکلی خاص جواب بدهد. خصوصا که تولید آن به زبان انگلیسی است تا مخاطبین بینالمللی بتوانند با آن ارتباط بهتری برقرار کنند.
عنوان این فیلم لاله است؛ فیلمی که ساخت و تولید آن به درازا کشید اما گویا این فراز و نشیب و حواشی ارزش آن را داشت.
اسد الله نیکنژاد کارگردان و تهیهکننده سینمای بینالملل که سابقه حضور در هالیوود را دارد و یکی از اعضای آکادمی اسکار است، با تجربه و علم به اینکه چگونه یک فیلم میهنپرستانه را باید ساخت، درست دست روی سوژهای گذاشت که فارغ از هرگونه جناحبندی سیاسی و سلیقهای بتواند منافع ملی ایران را تأمین و غرور میهنی را در تماشاگر ایجاد کند. لاله نقطه مشترک عاشقان ایران چه در داخل و چه در خارج از کشور است.
اسد الله نیکنژاد در کنار لاله صدیق و سارا امیری بازیگر لاله
زندگی یک راننده حقیقی زن به نام لاله صدیق که به رانندگی حرفهای در مسابقات رالی علاقه دارد و میخواهد عنوان متهورانه اولین زن راننده رالی ایرانی را به نام خود کند. این مسیر کشف نشده برای لاله با موانع زیادی همراه است اما او را عقب نمیراند بلکه باعث شجاعت و سرسختی بیشتر او میشود. از این نظر تکمیل شخصیت لاله در فیلمنامه مسیری روشن اما حساس دارد که از قضا در فیلم خوب از آب درآمده است. البته باید در نظر داشت که بازیگر نقش لاله خانم سارا امیری اولین بار است که در یک فیلم سینمایی بازی میکند اما در مجموع توانسته این نقش را قابل قبول بازی کند.
تسنیم/مسیر تبدیل پیله به پروانگی بازیگر با کاراکترهای بدمن کاملاً هالیوودی همراه است. دسیسهچینها و بدخواهانی که نمیخواهند جایگاه اول به یک زن برسد و باید مُهر آن بر روی سینه مردان بخورد. از سوی دیگر مدیران قشریگری که فکر میکنند یک زن حق ندارد تا راننده رالی شود میخواهند او را از مسیر خارج کنند اما نمیتوانند. حجم بدمنها و اتفاقات وحشتناکی که آنان برای لاله رقم میزنند باعث میشود که عنصر قهرمانی لاله بیشتر پررنگ شود. اینجا است که این جمله هیچکاک یکباره از ذهن عبور میکند که هرچقدر بدمنهای فیلم جدیتر باشند، جذابیت فیلم نیز بیشتر میشود.
نمایی از فیلم لاله
نیکنژاد المانهای بومی و ملی مانند پرچم کشور، حجاب، خانواده، صدای اذان و مسجد و… را طوری چیده است که بتواند به صورت غیرمستقیم و غیرشعاری نگاههای غبارآلود ضدتمدنی سینمای جهان را علیه ایران از بین ببرد. پیام لاله این است که حجاب و زن بودن برای یک زن ایرانی مسلمان محدویت نیست و میتواند در میدان رقابت مردان را هم پشت سر بگذارد.
بهرهمندی فیلم از تکنیکهای هالیوودی خصوصاً صحنههای رالی و مسابقات و تصادف برای داشتن فیلمی سرپا و جاندار، در فیلم لاله ملموس است و باعث شده تا سبک کار ترکیبی از فضای ایرانی و هالیوودی از آب درآید اما در مجموع برای پدیدهای به نام سینما که اساساً خارجی است و فیلم اکشن قابل درک است.
نمایی از فیلم لاله
اینکه لاله با زبان انگلیسی و با حجاب به عنوان قهرمان مسابقه رالی برنده میشود و به جهان خود را میشناساند، تصویری کمنظیر برای مخاطبین سینمای ایران در جهان است تا چهره متفاوت و قدرتمند زن ایرانی مسلمان را به دنیا معرفی کند. زنان قهرمانی که در تاریخ کشور نمونههای فراوان از آنان خصوصاً در جنگ تحمیلی داریم و سینمای ما به آنان دینی دارد که هنوز ادا نشده است.
در نهایت اما شاید خلأ و ضعف کار را بتوان در برخی از دیالوگها دانست که خصوصا با دوبله انجام شده و کمی فضا را شبیه فیلمهای منطقه کرده است. گویا جملاتی که بعضاً در برخی از سکانسهای شنیده میشود برای رساندن سکانس به نتیجه مورد نظر استفاده شده است و همین کمی باورپذیر بودن جملات را سخت میکند.
نمایی از فیلم لاله
قبلتر نیز درباره زنان ایرانی قهرمان فیلمهایی ساخته شده است که البته در القای قهرمانی زنان ایران چندان موفق نبودند و برای همین لاله را میتوان برای آغاز این مسیر جدید نقطه شروع قابل قبولی تلقی کرد که باید ادامه پیدا کند.
مدیران بعدی سینمایی و فرهنگی کشور ما باید بدانند سیاستگذارانی که سال آخر به فکر اکران لاله افتادند تا شعارها را در ویترین سینمایی و فرهنگی خود زنده نگه دارند فراموش میشوند اما اگر کارهای میهنپرستانه با دل و جان و با همت انجام شود ماندگار خواهد بود.