به گزارش افق آنلاین به نقل از روزنامه همشهری، تحقیقات پلیس پایتخت برای دستگیری متهم از اوایل مرداد و با شکایت دختری جوان آغاز شد. او به ماموران گفت: چند شب قبل وقتی از محل کارم در شرق تهران خارج شدم که به خانه بروم، یک پراید خاکستری مقابلم توقف کرد و من که تصور میکردم مسافرکش شخصی است، سوار ماشین شدم. پس از طی مسیری کوتاه راننده تغییر مسیر داد و وارد خیابانی خلوت شد و وقتی به او اعتراض کردم، درهای ماشینش را قفل و تهدید کرد که اگر حرفی بزنم جانم را میگیرد. با این وجود تسلیم نشدم و تقلا کردم در را باز کنم و خودم را نجات دهم اما او در گوشهای توقف کرد، قمه ای از زیر صندلی بیرون کشید و گفت که اگر سکوت نکنم مرا میکشد و جسدم را در بیابان رها میکند.
دختر جوان ادامه داد: مرد جوان بی توجه به التماسهایم مرا مورد آزار و اذیت قرار داد و بعد از سرقت همه طلاها و پولهایی که همراهم بود، مرا به بیرون از ماشین پرتاب کرد و فراری شد. با این حال به سختی توانستم برخی از شمارههای پلاک ماشین او را به خاطر بسپارم.
شکایت جدید
این تنها شکایت از راننده شیطانصفت نبود و در حالی که تیمی از ماموران با دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس جنایی تهران، تحقیقات برای دستگیری وی را آغاز کرده بودند شکایت دیگری هم پیش روی تیم تحقیق قرار گرفت. دومین شاکی هم دختری جوان بود که در خیابانی حوالی شرق تهران سوار بر پراید خاکستری که رانندهاش وانمود میکرد مسافرکش است شده و با تهدید قمه هدف آزار و اذیت قرار گرفته و اموالش به سرقت رفته بود.
تیم تحقیق، با بررسی تصاویر دوربینهای مداربسته، اظهارات شاکیان و سرنخ هایی که از خودروی پراید به دست آورده بود مدت کوتاهی پس از دومین شکایت صاحب پراید خاکستری را که پسری ۲۵ ساله بود شناسایی کرد. وی روز یکشنبه در عملیاتی غافلگیرانه دستگیر شد و در بازجوییها با توجه به شواهد موجود به جرم خود اقرار کرد. در حال حاضر ۲ شاکی با شناسایی متهم از او شکایت کردهاند و تحقیقات پلیس برای شناسایی دیگر دخترانی که در دام این جوان شیطان صفت قرار گرفته اند ادامه دارد.
نفرت عجیب
متهم روز گذشته وقتی برای تحقیق به دادسرای جنایی تهران منتقل شد از انگیزه اش برای سرقت و آزار و اذیت دختران گفت و در ادعای عجیب مدعی شد که از دختران نفرت دارد و همین باعث شد تا نقشه ربودن و آزار و اذیت آنها را طراحی کند.
- چرا از دخترها نفرت داری؟
چون دختری که عاشقش بودم و فکر میکردم تا پای مرگ با من می ماند، ضربه سنگینی به من زد و باعث شد که اعتماد به نفسم را از دست بدهم. برای همین به سراغ دخترانی می رفتم که هم سن و سال او بودند.
- مگر دختر موردعلاقه ات چهکار کرده بود؟
من بیش از یک سال با او دوست بودم. عاشقش بودم و قرار بود با یکدیگر ازدواج کنیم. اما وقتی از او خواستگاری کردم در اوج ناباوری جواب رد شنیدم. به من گفت که دیگر مرا نمیخواهد و اصرار داشت که باید به این رابطه پایان بدهیم. او با زندگی من بازی کرد و حس طردشدگی آزارم میداد. اولش میگفت که فقط مرگ است که ما را از هم جدا میکند اما به راحتی مرا کنار گذاشت و دیگر جواب تماسهایم را نداد. حس یک فریب خورده را داشتم و مطمئن بودم که او مرا به پسر دیگری که موقعیتش از من بهتر بوده فروخته. همه اینها دست به دست هم داد تا از دخترانی که هم سن و سال او بودند متنفر شوم.
- چند نفر را قربانی نقشه شوم خود کردی؟
کارم را تازه شروع کرده بودم و فقط ۲ دختر جوان را ربودم. سرقت را قبول ندارم اما تهدید و آزار و اذیت را قبول دارم. با نقشه قبلی و در نقش مسافرکش دختران را سوار ماشین کردم و ربودم؛ وقتی هوا کاملا تاریک میشد که کسی نتواند مرا دستگیر کند، اما اشتباه میکردم.