راز گدای میلیاردی که به دور از چشم همسر اولش دو ازدواج مخفیانه کرده بود، هنگامی فاش شد که وی برای گرفتن پول از جوان سارقی که ضامن او شده بود در دادسرا علیه او به اتهام زورگیری شکایت کرد.
چندی پیش وقتی در یکی از خیابان های اصلی شهر، جوان سارقی قصد قاپیدن کیف یک زن عابر را داشت، راننده یک تاکسی با دیدن صحنه سرقت بلافاصله راه عبوری سارق را سد کرده بود و پس از درگیری با وجود آن که با چاقوی سارق کیف قاپ زخمی شده بود او را با کمک مردم دستگیر کرده بود.
با انتقال سارق به دادسرا و اعتراف وی به چندین فقره سرقت و صدور قرار قانونی از سوی دادیار جنایی تهران، چندی بعد برای این متهم قرار وثیقه صادر شد تا پرونده پس از تکمیل شدن و صدور کیفرخواست به دادگاه ارسال شود.
آن روز مردی که برای سپردن سند ضمانت در دادسرا حاضر شده بود رفتارهای عجیبی داشت لباس مندرس او موجب شد تا قاضی سند ارائه شده توسط وی را چندین بار بررسی و آن را استعلام کند.
ملکی با ارزش که بر اساس نظر کارشناس دادگستری نزدیک به یک میلیارد تومان ارزش داشت!!
پس از قبول وثیقه و دستور آزادی موقت سارق کیف قاپ هنگام خروج از دادسرا، مرد ضامن را دیدم که سوار یک خودروی گرانقیمت شد و مردی که رانندگی خودرو را به عهده داشت به سرعت از محل دور شد.
مدتی از این موضوع گذشت و یک روز بار دیگر به صورت اتفاقی مرد ضامن را دیدم که بر خلاف دفعه قبل آمده بود تا از جوانی به اتهام زورگیری شکایت کند. به فاصله کمی از او جوانی که دستبند به دست در کنار مامور ایستاده بود، مدام به شاکی خود پوزخند می زد.
هنوز دقایقی از حضورم در دادسرا نمی گذشت که به یکباره صدای فریاد و هیاهوی سه زن که با یکدیگر درگیر شده بودند، نظم دادسرا را به هم ریخت. وقتی ماموران انتظامی در نزاع سه زن که بی محابا به هم یورش می بردند، مداخله کردند، همه چیز معلوم شد. آنها همسران همان مرد ژنده پوشی بودند که یک روز برای ضمانت سارق کیف قاپ به دادسرا آمده بود و روزی دیگر برای شکایت از جوانی دیگر که از سوی وی علیه این جوان به اتهام زورگیری شکایت شده بود.
وقتی قاضی دادسرا زنان درگیر، مرد ژنده پوش و جوان سارق را برای بررسی موضوع به درون اتاق فراخواند، معلوم شد مرد ژنده پوش یک گدای میلیاردر است که اموال فراوانی در تهران و شهرستان دارد و به دور از چشم همسر اول خود دو همسر دیگر اختیار کرده بود و پس از شکایت از جوان زورگیر او نیز با اطلاع از ازدواج مخفیانه مرد متکدی موضوع را به آنها خبر داده و خواسته بود در دادسرا حضور پیدا کنند.
پس از تحقیق مقدماتی قاضی دادسرا در ارتباط با نقش جوان متهم گفت: مرد متکدی به دلیل آن که املاک فراوانی دارد با دریافت مبالغ گزاف از سارقان آنها را پس از دستگیری ضمانت می کند و زمانی که او موفق به دریافت پول از جوان متهم نشده بود، به اتهام زوگیری علیه او شکایت کرده بود، غافل از این که او نیز با شناسایی همسران مرد متکدی آنها را از ازدواج های پنهانی مرد گدا با خبر کرده بود.
مدتی از این ماجرا گذشت، یک روز وقتی در ترافیک حوالی یکی از میادین اصلی شهر پشت چراغ قرمز انتظار می کشیدم به یکباره گدای میلیاردر را دیدم که در میان خودروها با صدای بلند از رانندگان پول درخواست می کرد.
وقتی به من نزدیک شد لبخندی زده و گفتم: گدای میلیاردر هنوز پول می خواهد؟! نگاهی به من انداخت و به یکباره در شلوغی خودروها گم شد.
منبع: سیمرغ