زمان زیادی از برکناری بنی صدر و انتخاب شدن رئیس جمهور جدید نمیگذشت. مردم اون روزها، خیلی اضطراب داشتن
از بابت خیلی چیزا، مثل جنگ، ترور مردم عادی که تازه شروع شده بود، و چگونگی اداره کشور.
اما این لا به لا، حرف های یک معلم که تازه رئیس جمهور شده بود، تونسته بود تا اطمینان و امید رو تو دل مردم زنده کنه.
رئیس جمهور شده بود، اما منش و خلق معلمی با او بود. بین مردم رفت و آمد و میکرد و پیگیر تر از قبل شده بود. شب ها بیشتر بیدار میماند.
با مردمش، مهربانانه و صمیمانه حرف میزد، مهربانی یک معلم! اما در دفاع از کشور، مصمم بود و جدیت تمام به کار میبرد.
اما یک ویژگی، که میل درونی به آن داشت، آوردن نام پرورش در کنار آموزش بود. نه تنها نام، بلکه عمل پرورش در کنار آموزش.
اما حالا چقدر زمان میگذرد از آن خلا و نبود سایه آموزش و پرورش؟ آموزشی که نهایت آن، به یک آزمون پر از مافیا تبدیل شده و پرورشش…
آموزشی که همه از آن فرار میکنند که ماه دیگر، قرار است شروع شود. آموزشی که آموزگارانش از ترس بیکاری به آن پناه می آورند.
اما نه تها درحوزه آموزش، بلکه در تمامی حوزه ها نیازمند اصلاح هستیم. و آن مصلح چه کسی است جز نسل جوان کشور؟ ما جوانان، ایران جان را خواهیم ساخت، مثل آقا رجایی.
نه ابتدا را فراموش میکنیم، نه انتها را. مثل آقا رجایی!