*سنجش اعمال انسان در قیامت
انسان را در روز قیامت با میزان اعمال میسنجد، در زیارت حضرت امیر المومنین(ع) آمده است: «سلام بر تو ای میزان اعمال»، میزان عمل امام است، پیغمبر است؛ این که فرموده «قِیمَهُ کُلِّ امْرِیٍ مَا یُحسِنُهُ»، در قیامت او را میسنجند که آیا خوب در عقیده تبرز پیدا کرده است؟ چقدر کار کرده است؟ «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»، چقدر زهد در دنیا اختیار کرده؟ لااقل اینکه آیا ترک محرمات کرده است که زهد حقیقی همان است؟ خلقاً و عقیدتاً و عملاً چقدر به رسول گرامی(ص) مشابه است؟ چقدر تبعیت کرده است از شریعت خاتمالرسل(ص) تا لِتُجْزَی کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ؟
برای اینکه هر کس جزا داده شود، به آنچه انجام داده است، اینکه گفته با هم برادر باشید، اینکه گفته بزرگترها را احترام کنید، اینکه گفته افراد جامعه با هم برادرند یا مثل اولادند، آیا اینها را ترتیب اثر داده است؟ چقدر تبعیت از رسول گرامی(ص) و ائمه هدی(ع) کرده است؟ قدر حسناتش چقدر است؟ قدر سیئاتش چقدر است؟ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ- بِالأعْمَالِ الْحَسَنَهِ- فَأُوْلَـئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ، که اگر هم کم باشد، نگاه میکنند چقدر صلوات بر پیغمبر گرامی(ص) فرستاده و با آن صلواتها میزان عمل او را پر میکنند.
*میزان قیامت انبیا و اوصیا هستند
البته عن الصادق(ع) فِی قَوْلِهِ تَعَالی وَنَضَعُ الْمَوَازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیَامَهِ؛ قَالَ الأنْبِیَاءُ وَ الأوصِیَاءِ؛ که عرض کردم، اعمال ما را با میزان اعمال میسنجند که همان امیرالمومنین(ع) باشد.
البته نوعاً شنوندگان ما آقایان اهل علم هستند، منبری که ما طلبهها نوعاً دوست داریم، آن منبری است که پر از حدیث و آیه باشد و آن سخنرانی و موعظهای که این طور باشد، بسیار خوب است. خدا مرحوم آقا شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح را رحمت کند، وقتی که در نجف منبر میرفتند، آقایان مراجع، آقایان اهل علم همه با علاقه شرکت میکردند، زیرا که منبر ایشان پر از آیه و رویات بودـ سخنرانیهای انشائی یک قدری اظهار عقیده است ـ آن منبری که از چشمه صاف قال الباقر و الصادق گرفته شده باشد، نور و تبرک دیگری دارد.
*بهترین عبادت فکر است
یک کتابی قاضی عیاض نوشته است که اگر گیر بیاید، بسیار نافع است، چند جلد آن در دسترس بنده بود و شرحی هم داشت، ولی خود متنش به نظر بنده برای آقایان اهل علم کافی است، دیگر شرحش را نمیخواهد؛ خود متنش همه منش رسول الله(ص) است و این حدیث در آنجا بود: «وَکَانَ رَسولُ اللهِ صلی الله علیه وآله دَائِمَ الْفِکْرَهِ لَیْسَتْ لَهُ رَاحَهٌ»، اصلاً راحتی نداشت، دائماً فکر میکرد؛ یک کسی پرسید که اکثر عبادت ابوذر تفکر بود، یعنی چه؟ خوب، «تَفَکُّرُ ساعَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ سَنَهً، تَفَکُّرُ ساعَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبادَهِ سِتّینَ سَنَهً»، یک مرتبه میبینید آقا یک وقفهای در سیر الی الله برای او حاصل شده، فکر میکند که چه کند و چه جور باید برود و چه جور مشکل را حل کند.
یکی از اولیای خدا در عالم رؤیا شیطان را مشاهده کرد که یک مصیده بسیار بزرگی دارد، مصیده یعنی آلت صید (دام) گفتند، این را برای چه درست کردهای؟ گفت: برای فلان مجتهد! مگر از دست اینها خلاصی دارد آقا؟ باید پروردگار إن شاءالله آنها را مستخلص بکند، نجات بدهد.
در این درایهای که مرحوم آقا شیخ عبدالله ممقانی (رضوانالله) تألیف فرموده، در آنجا، در شرح حال پدرش مینویسد که شخصی آمد و از پدرم وجهی میخواست و پدرم آن مقدار که او طلب میکرد، نداشت که در دسترس او بگذاردـ یک شخص مرجع!- و او ظاهراً به پدر، بیاحترامی کرد؛ ایشان میفرماید: من خواستم ببینم که پدرم چطور با آن سائل برخورد میکند؟ گفت: پروردگارا! این مقدار را تو بدان که این مرد به من اهانت کرده و من علیرغم اینکه میتوانم مکافات بکنم نسبت به او، پاسخ بدی او را به احسان میدهم، عبدالله برو آن مقدار پول را از بقال قرض بگیر و بده به این شخص تا برود، غرض این است که داداش جون! این رفتاری که ایشان با این سائل کرد، پیروی از رفتار ائمه اطهار(ع) بود، ببینید پیامبر و امام چه رفتاری میکنند؟ و ببینید خدای متعال چه میکند با بندگان «عَادَتُکَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِیئِینَ».
*فرصتها در حال گذر هستند
حضرت امیرالمومنین(ع) میفرماید: «أَنْتُمْ فِی مَهَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ وَمَعَکُمْ أَمَلٌ یَعْتَرِضُ دُونَ الْعَمَلِ فَاغْتَنِمُوا الْمَهَلَ وَبَادِرُوا الْأَجَلَ وَکَذِّبُوا الْأَمَلَ وَتَزَوَّدُوا مِنَ الْعَمَلِ»، شما مهلت داده شدهاید، داداش جون!
اما فراغت شما اندازه دارد؛ هر روز ملک الموت در صحیفه عمل شما به خصوص در هنگام نماز نگاه میکند که عرض کردند: یا رسولالله! گاه گاهی یک فیالجمله لرزشی به بدن ما عارض میشود. فرمودند: همان وقتی است که حضرت ملکالموت یک نظری به شما کرده است و وعده داده است به کسانی که نمازشان را در اول وقت میخوانند، در هنگام موت خودش شهادتین را به او تلقین میکند، حضرت میفرماید: فاغتَنِموا: ایام مهلت را غنیمت بشمارید.
*مرگ بدون اطلاع قبلی سر میرسد
عرض کردم: رسول اکرم(ص) هر شب جانمازشان، مسواکشان بالای سر مبارکشان بوده است، وقتی بر میخواستند شکر میکردند که ای پروردگار عزیز! شکر میکنم که تو مرا بعد از آنکه میراندی، زنده کردی. باید شکر کنیم.
خدا شاهد است، فلان کس که مثلاً ۲۵ سال دیگه محل داشت، مانند همین حاج آقا جواد که من واقعاً خیلی تأسف خوردم و غمناک شدم، وقتی که من ساعت ۶ آن روز بیمارستان رفتم، صحبت این بود که ایشان را بیاورند منزل یا نیاورند! زلفهایش را شانه میکرد، با ما حرف زد و مسئله پرسید! درباره صلح حدیبیه با یک نفر بحث میکرد؛ خوب، حالا یک مرتبه امر الهی! « أَتَاهُمْ أَمْرُ اللَّهِ بَغْتَهً» یک مرتبه میآید! و امر پروردگار آمد.
کسی که میخواهند منزل ببرند؛ خوب شده، در حال خوب شدن است، یک مرتبه، یک ساعت بعد ندای حق را لبیک میگوید، شاید ایشان ۳۰ سال دیگر محل داشت، این حرفها نیست آقا جون من!
*بهشت جزای اطاعت است
وقتی که طاوس یمانی در مسجدالحرام، امام سجاد(ع) را میبیند که پرده کعبه را گرفته و هی تضرع و التماس میکند و هی با پروردگار مناجات میکند، یک مرتبه میبیند صدا قطع شد! وقتی که میآید بالا سر حضرت(ع)، میبیند ایشان از حال رفته است، اشک چشمش روی صورت امام(ع) میریزد، ایشان چشم باز میکند و میفرماید: من أشغَلَنی عَن ذِکر رَبّی؟ تو که هستی که مرا از ذکر پروردگار، بازداشتی؟ عرض میکند: یابنرسولالله! جد شما رسولالله(ص) پدر شما امیرالمومنین(ع) جده شما حضرت زهرا(ع) هستند؛ چرا اینجور شما گریه میکنید؟ فرمود: رها کن! این مقاله را واگذار؛ بهشت برای مطیعین است، «وَ لَوْ کَانَ عَبْداً حَبَشِیّاً»، حتی اگر بردهای حبشی باشد و جهنم و نار برای کسی است که عاصی باشد، «وَ لَوْ کَانَ وَلَداً قُرَشِیّاً»، اگر از قبیله قریش باشد.
*حزن، رفیق خوبی برای انسان است
در مجموعه قاضی عیاش از رسول اکرم(ص) نقل است: «الْعَقْلُ أَصْلُ دِینِی»؛ اصل دین من روی مبانی عقلیه است. «و العِلمُ سِلاحِی»، اسلحه من علم است، «و الحُزنُ رَفیقی»، حزن، رفیق و همنشین من است، این حزن دیگر چیست؟ یعنی آن چیزی که ۲۴ ساعت با من است، حزن و اندوه است داداش جون! یعنی وقتی که حقیقت دین در قلب نفوذ کرد، توجه به عوالم اخرویه پیدا میشود، این است که شاعر گفته:
به عالمی ندهم من غم محبت جانان/که این متاع گرامی به نقد عمر خریدم
وقتی حقیقت دین در قلب وارد شد، انسان نگران میشود و یک نگرانی همیشگی برای او پیدا میشود: «لَا یَزَالُ الْمُؤْمِنُ خَائِفاً مِنْ سُوءِ الْعَاقِبَه»، مؤمن همیشه از سوء سابقه خودش ترسان است، «وَ لا یَتَیَقَّنُ الْوُصُولَ إِلَی رِضْوَانِ اللهِ حَتّی یَکُونَ وَقْتُ نَزْعِ رُوحِه».
*خودتان و خانوادهتان را از جهنم نجات دهید/ وسیله اتصال به معبود چیست؟
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا»، یعنی اول خود و اهل خودتان را از آتشی که آتش گیرهاش آدمها و سنگها هستند، نگهدارید و حفظ کنید.
البته در تفسیرش گفته شده که منظور بتهای سنگی است که معبود مشرکین واقع شدند. خوب «قُوا أَنفُسَکُمْ»، خودتان و اهل و خانوادهتان را از آتش نگه بدارید. به چی؟ به ترک معاصی و به طاعت با نصیحت و تأدیب.
وقال ابن عباس: «قُوا أَنفُسَکُمْ» أراد بذلک فَقِّهوهُم فِی الدین؛ یعنی برای خودتان و خانوادتان، معارف دین را نقل کنید؛ همه اینها را بگویید، بگویید که پروردگار مکارم اخلاق را وسیله اتصال شما به خودش قرار داده است، یعنی وسیله اتصال شما به معبود، به حضرت پروردگار چیست؟ تحصیل مکارم اخلاق است؛ یعنی تخلق عملی و اخلاق داشتن.
*داستانی از تأثیر برخورد صحیح اسلامی
یک قضیهای بنده عرض کنم: بنده در قم در محله باغ پنبه ساکن بودم، آنجا ساختمانها طوری است که مثلاً یک مکعب درست میکنند با چهار تا خشت و وسطش خالی است، این طوری دیوار را بالا میبرند، این است که اگر کسی در کوچه صحبت کند، نوعاً کسانی که در اتاق هستند میشنوند.
همسایه بنده، یک کارمند بانک بود، معاون بانک؛ از همین متجددها! حالا نماز میخواند یا نمیخواند، ولی تقریباً شبانهروز ساز و نوازش به راه بود، با صداهای بلند و هر وقت که من مشغول مطالعه بودم، با آن صدای ساز و آواز آمیخته میشد، مثل اینکه در اتاق ما ساز و آواز میزدند.
بالاخره به بیبی حضرت معصومه (س) توسل پیدا کردیم. مدتی بعد از طرف خانواده ایشان یک رابطه خانوادگی ایجاد شد؛ یک شب آمدند.
چون ما هر شب، هر وقت، بالاخره یک هندوانه، یک خربزه و یک قدری مخلفات داشتیم که اگر مهمان آمد مشکلی نباشد، گفتند: الان برای ما مهمان آمده و در خانه، هیچی نداریم؛ ظاهراً شما خربزه دارید؟ من به اهل بیت گفتم: هر چه خواستند بده، بلاعوض! و بگو قابلی ندارد، اگر بعداً هم یک وقت خربزه یا شیرینی خواستند بدهید!
یک مدتی گذشت و به اهلبیت گفتم اگر خانواده ایشان آمدند و مسائل شرعی داشتند، شما جواب بدهید، مبادا یک وقت خدا نکرده مسائل غسل و نماز را ندانند، چون تابستان است و … شاید کسی را در دسترس نداشته باشند، مسائل شرعی آنها را هر چه لازم دارند و میپرسند، شما دریغ نفرمایید.
بعد آنها هم اظهار رضایت کردند، چند وقت بعد خانواده ایشان پرسیدند: این آقا از ما گلایهای، ناراحتی ندارند؟ اهلبیت ما گفته بودند: فقط ایشان چون اهل مطالعه و بحث است، آن هنگامی که شما آن ساز و آواز را میزنید، به ناچار، از مطالعه و درس امساک میکند و شاید به قدر یکی دو ساعت درس و بحث تعطیل است.
شوهر ایشان گفت من دیگر ساز و آواز نمیزنم؛ اگر بزنم به قدری که خودم استفاده کنم، با نهایت خفا، بعد یک مدتی گذشت، یک حاجی در آن محل بود که اهل نماز جماعت و … بود، ولی از نظر اخلاق اجتماعی فاقد ادب؛ همین طور صدا زد: آقا بیگدلی ـ آقای بیگدلی همان معاون بانک بود- گفت: ما چند روزه که صدای ساز و آواز شما را نمیشنویم؟ چطور شده؟ گفت: تقصیر این آقاست!! اخلاق ایشان طوری است که من را تحت تأثیر قرار داد، اخلاق ایشان طوری است که من را مسلمان کرده است، من دیگر ساز نمیزنم، خدا شاهد است گفت: اگر آقای بروجردی امر بفرمایند من ساز نزنم، میزنم، ولی اخلاق ایشان و این تخلق عملی ایشان مرا مسلمان کرده و باعث شده که من ساز زدن را کنار بگذارم.
میبینید اخلاق اسلامی چیست؟ انشاءالله امیدواریم که همه ما موفق بشویم به اندرز گرفتن و اخلاقمان به انبیای عظام و اوصیای گرام شباهت داشته باشد.
فارس