1

نگاه شاه به مردم ایران بعد از سال ۳۲ چگونه بود؟| گفتگو

  • کد خبر : 430070
  • ۲۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۶:۲۰

افق نیوز؛ گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ـ پروفسور سیدحسن امین متولد سال ۱۳۲۷ در سبزوار است. پدر وی آیت‌الله سید علی‌نقی امین، نویسنده دینی و مدرس علوم منقول و معقول در مدرسه عالی سپهسالار تهران (شهید مطهری) و پدربزرگ وی علامه امین‌الشریعه سبزواری از عالمان مشروطه‌خواه عصر قاجار بودند. وی در سال ۱۳۵۳ در مقطع […]

افق نیوز؛

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم ـ پروفسور سیدحسن امین متولد سال ۱۳۲۷ در سبزوار است. پدر وی آیت‌الله سید علی‌نقی امین، نویسنده دینی و مدرس علوم منقول و معقول در مدرسه عالی سپهسالار تهران (شهید مطهری) و پدربزرگ وی علامه امین‌الشریعه سبزواری از عالمان مشروطه‌خواه عصر قاجار بودند.

وی در سال ۱۳۵۳ در مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و سال ۵۴ برای ادامه تحصیل به انگلستان رفت و در رشته حقوق بین‌الملل در دانشکده حقوق دانشگاه گلاسکو به تحصیل پرداخت و بعد از گذراندن دوره‌های استادیاری و دانشیاری، در سال‌ ۱۹۹۲ صاحب کرسی استادتمام (پروفسور) در دانشگاه گلاسکوی کالدونیان شد.

در سال ۱۹۹۲ به‌عنوان دادستان موقت شهر گلاسکو برگزیده شد و در زمان حاضر اجازه وکالت در دادگاه عالی اتحادیه اروپا و دادگاه حقوق بشر اروپایی را کسب کرده است.

پروفسور امین فعالیت‌های سیاسی را از پیش از انقلاب با جبهه ملی و حزب ایران آغاز کرد و جزو دانشجویانی بود که با رژیم سابق مبارزه می‌کرد؛ استاد مدعو حقوق دانشگاه مطالعات خارجی پکن، سرپرست علمی دایرهالمعارف ایران‌شناسی، مدیر مجله حافظ و رئیس هیئت مدیره انجمن هم‌اندیشان ایران فرهنگی از جمله فعالیت‌های وی در کارنامه اوست.

بخش اول مصاحبه با آقای امین پیرامون علل فروپاشی رژیم پهلوی به‌مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب امروز، یکشنبه، منتشر می‌شود و بخش دوم مصاحبه درباره تحلیل مسائل بین‌المللی و همچنین روی کار آمدن دونالد ترامپ در آمریکا در روزهای آینده منتشر خواهد شد.

تسنیم: با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید، در دوران پهلوی یک نگاه ملی‌گرایانه داشتیم مانند مسئله ملی‌شدن صنعت نفت و تلاش‌های دکتر مصدق در این راستا، اما بعد از کودتای ۲۸ مرداد شاه تلاش کرد تا با ترویج ایران باستان نوعی ملی‌گرایی را بپروراند؛ نمود این طرز فکر شاه را می‌توان در جشن‌های ۲۵۰۰ ساله و یا جشن هنر شیراز و این‌ها ببینیم؛ با این وجود این اقدامات شاه نتیجه معکوس داد و مورد قبول قرار نگرفت؛ حتی جریان‌های ملی‌گرای آن زمان هم این اقدامات را نمی‌پسندیدند.

پروفسور امین: نگاهی که مرحوم مصدق به ملی‌گرایی داشت در حقیقت در درون آن دموکراسی و حقوق شهروندی و ضدیّت با استعمار و استبداد هم گنجانده شده بود؛ یعنی اگر اینکه جبهه ملی نامش ملی هست منظورش این هست که حاکمیت قانون و مشارکت سیاسی وجود داشته باشد و منتخبان مردم، منتخبان واقعی و طبیعی مردم باشند. ولی ملی‌گرایی که در حکومت سلطنت رضاشاه پهلوی و بعد محمدرضاشاه پهلوی ترویج می‌شد، محتوای دموکراتیک نداشت و فقط نوستالژی می‌گفتند که “کوروش آسوده بخواب که ما هستیم”؛ محمدرضاشاه رسماً خود را فرزند کوروش کبیر می‌دانست اما مردم این را نمی‌پذیرفتند؛ مردم حاضرند که بپذیرند که بله منشور حقوق بشر کوروش اهمیت دارد و ما در آن روزگار اهل مدارا و اهل صلح و سازش بودیم اما اینکه نظام پادشاهی را در این قرن به عنوان میراث فرهنگی خودمان بدانیم و بعد کسی که نماینده این تفکر است، با اینکه برابر قانون اساسی مشروطیتِ شاه از مسئولیت مبراست ولی در جزئی‌ترین امور اجرایی کشور هم مداخله داشته باشد، مردم این را نمی‌پذیرفتند.

دهه فجر انقلاب اسلامی , رژیم پهلوی , محمدرضا پهلوی ,

** بر در و دیوار کشورهای خارجی هم به‌فارسی نوشته شده بود “مرگ بر شاه”

در آن مقطع لااقل یک درصد قابل ملاحظه‌ای از مردم ایران به رفاه رسیده بودند؛ من خوب یادم هست که در سال‌های مثلاً ۵۳ و ۵۴ شما در خیابان آکسفورد استریت که راه می‌رفتید، ایام نوروز درست مثل این بود که تهران باشید، چراکه افرادی که در آن خیابان راه می‌رفتند ایرانی بودند و فارسی حرف می‌زدند؛ چرا؟ برای‌ اینکه ارزان بود و پول ارزش داشت و یک کارمند معمولی از شرکت هواپیمایی ایران بلیط می‌خری و اگر کارمند بودند با تسهیلاتی مانند  صف قیمت می‌آمدند آنجا پول خود را تبدیل کرده و در اروپا خرید می‌کردند اما همان قشر اما اینطوری نبود که هنگامی که به کشورهای اروپایی می‌روند، تحت تاثیر دموکراسی انگلیس و اروپا قرار نگیرند؛ آنجا که می‌رفتند، می‌دیدند بر در و دیوار به فارسی نوشته‌اند “مرگ بر شاه”!

اینان می‌فهمیدند که این مدل حکومت به درد الان نمی‌خورد؛ ما یک نظامی ۲۵۰۰ سال پیش به نام نظام پادشاهی و شاهنشاهی داشتیم، امروز هم در ۱۳۵۰ یا ۵۱ یا ۵۲ می‌خواهیم همان نظام را داشته باشیم؟ آن‌وقت هم شخص معینی به نام شاه ایران نماینده کل آن نظام با همه آن امتیازاتی که برای دولت‌ها و پادشاهی‌های سابق ایران باستان قائل بودند باشد؟ در نتیجه آن  تعبیرات و تلقی‌ها و القائات ملی‌گرایانه که در دوره پهلویها به مردم می‌شد مورد قبول اکثریت واقع نشد.

تسنیم: یکی از مسائلی که مطرح می‌شود همین بحث رفاه هست؛ آن زمان یک قشری برخوردار در جامعه بود به‌عنوان طبقه متوسط. حتی برخی معتقدند که همین طبقه متوسط موجب فروپاشی رژیم شاه شد. هرچند فقر در بخش دیگری از جامعه به وفور وجود داشت. حالا درباره همان قشر مرفه اگر صحبت کنیم، چطور است که آنها هم به صف مبارزه پیوستند. اقشاری مانند دانشجویان، کارمندان، روشنفکران و…

** چرا طبقات بالای جامعه هم به صف انقلاب پیوستند؟

پروفسور امین: سلسله انتظارات و نیازهای فرد و جامعه یکی آن‌ها از هم این خوراک و پوشاک و مسکن است؛ اما اینها هم اگر تأمین شد یک نیازهای دیگری هم مهم است که آن کرامت انسانی داشتن و احترام داشتن و حق صحبت داشتن و حق اعتراض است؛ جالب است بدانید بخش مهمی از مبارزه را دانشجویانی که از ایران به خارج رفته بودند و در آنجا داشتند تحصیل می‌کردند انجام دادند؛ در خیابان‌ها فرزندان کارگران طبقات پایین نبودند، بلکه بچه‌های کارمندان و طبقه متوسط به بالا بودند. ولی جالب این است که حتی بچه‌های طبقات بالا هم که هیچ مشکلی نداشتند و اگر به ایران می‌آمدند هم شغل خوب می‌توانستند بگیرند و هم درآمد خودشان بود و هم خانواده‌شان خوب بود و می‌توانستند برای خودشان خانه بخرند، مغازه بزنند، کسب و کار داشته باشند و…، آن‌ها هم جزو مخالفان بودند.

دهه فجر انقلاب اسلامی , رژیم پهلوی , محمدرضا پهلوی ,

چرا؟ برای‌اینکه نیازهای اولیه‌شان تأمین‌شده بود، اما یکی از دلایل و مقارنات انقلاب این بود که استبداد به حدی رسیده بود که فرد این احساس نیاز را می‌کرد که نیازهای دیگری هم دارد.

شاید مثلاً الان خیلی ملموس نباشد برای افراد که اگر کسی شغل و مسکن و درآمد داشته، دموکراسی می‌خواست چه کار؟ برای اینکه ما که آن زمان جزو مخالفان و معترضان و عموم روشنفکران و قلم به‌دستان بودیم، می‌خواستیم چیزهای دیگری به دست بیاوریم که در رأس آن‌ها آزادی و استقلال و حقوق شهروندی و آزادی مطبوعات و آزادی احزاب و آزادی بیان بود و ما مطالبه چیزی فراتر از آن امکانات مالی موجود را داشتیم. متأسفانه این درد بسیار فاحشی است.

 به یاد دارم در موارد عدیده کارگردان و سندیکاها را به‌زور به خیابان می‌آوردند و برای روز ۲۸ مرداد جشن می‌گرفتند؛  تمام کارگرهای کارخانه‌ها را تعطیل می‌کردند و به این‌ها پرچم و علم و… می‌دادند و می‌آوردند در خیابان و بعد هم در میدان مخبرالدوله شعار می‌دادند که ما همه سرباز شاهنشاه و فدایی هستیم و در تمام روزنامه‌های آن دوره، تمام کارخانه‌دارها و امثالهم دائم مجبور بودند اعلام کنند که جزو فدائیان اعلی‌حضرت هستند.

من خودم فکر می‌کردم که مردم که اصلاً خبر ندارند ۲۸ مرداد چه بوده، چرا این‌ها را به خیابان بیاورند؟ برای چه؟ ضرورتی ندارد که! ولی اینها را می‌آوردند که به نفع شاه شعار دهند یا وقتی ما بچه بودیم در دبستان و شاید سال‌های اول دبیرستان در روز ۴ آبان ما را از یک‌ماه پیش آماده می‌کردند که بتوانیم خوب شعار بدهیم و بگوییم که مثلا “زنده باد شاه”؛ خب اینها موجب می‌شد که من با خودم بگویم چرا من بایستی این شعارها رو بدهم؟ لذا آن مدل ملی‌گرایی که در دوره رضا شاه شروع شد و در دوره محمدرضا شاه هم تشدید شد مقبول اکثریت مردم واقع نشد.

** وابستگی شاه به آمریکا شدید بود

هم‌چنین وابستگی شدید به قدرت‌های بزرگ از جمله آمریکا موجب می‌شد که بدانند که شاه ایران استقلال ندارد؛ آن زمان تمام روشنفکران تقریباً در مبارزه شرکت داشتند. این را یادتان باشد که شخصیت‌های متفکر ما یعنی کسانی مثل داریوش شایگان، آیت‌الله خمینی را گاندیِ زمان و گاندی ایران بلکه از گاندی هم برتر می‌دانست؛ این نشان‌دهنده این است که ما آمادگی یک حرکت ضداستبدادی در داخل و ضداستعماری در فضای خارج داشتیم و روشنفکران عموماً در انقلاب مشارکت کردند.

حتی از میان ملّیّون آقای مثلاً الله‌یار صالح که دبیرکل حزب ایران بود و در دوره مصدق هم وزیر و هم سفیر ایران در ایالات متحده بود با او که مصاحبه کردند که شما چرا به جمهوری اسلامی رأی دادی؟ گفت چون  امام دستور دادند من انجام دادم یعنی اینقدر مجذوب شده بود؛ بالاخره ایشان سکولار بود اما چنین عقیده‌ای داشت.

دهه فجر انقلاب اسلامی , رژیم پهلوی , محمدرضا پهلوی ,

** ماجرای برخورد شاه با تذکر علم درباره سقوط سلطنت

تسنیم: شاه بعد از کودتای ۲۸ مرداد عملاً هیچ‌گونه مشروعیتی نداشت. اگرچه پیش از آن هم درباره مشروعیت سلطنت و وی و پدرش حرف بسیار است اما بهرحال سال ۱۳۳۲ با کودتای خارجی به زور در قدرت ماند. از سال ۳۲ تا ۵۷، چرا شاه در این ۲۵ سال هرگز به این فکر نیفتاد که با این روش و منش ادامه حکومت امکان‌پذیر نیست؟ چرا در ربع قرن نخواست تجدیدنظری برای بقای خودش کند؟ چون به هرحال واضح بود دیر یا زود باید برود.

پروفسور امین: قدرت خیلی پرجاذبه است و هنگامی که ایشان توانست قدرت مطلق شود، دیگر کسانی را که به وی توصیه می‌کردند و هشدار می‌دادند را از دور و بر خودش دور کرد؛ حتی من مطلبی را از یکی از معاونین اسدالله علم شنیدم که هیچ کجا ثبت نشده و امروز برای ثبت در تاریخ به شما می‌گویم. آقای دکتر علی‌نقی کنی که از نزدیکان شاه و معاون وزارت دربار و دبیرکل حزب مردم محسوب می‌شد به من گفت که آقای علم که رئیس وی بوده، بعد از اینکه برای درمان به سوئیس می‌رود، یک نامه‌ای به شاه می‌نویسد و در آنجا تذکراتی از روی دلسوزی می‌گوید.

آقای کنی تعریف می‌کرد که شاه من را خواست و گفت که برو به علم بگو که دیگر از این غلط‌ها نکن (البته شاه عبارت بدتری استفاده کرده بود).

در یک مورد دیگری هنگامی که باز در زمان نخست‌وزیری علم عده‌ای از جمله عبدالله انتظام که در آن زمان رئیس شرکت نفت بود، جلسه‌ای ترتیب داده بودند که چگونه با علما مذاکره کرده و آنان را وادار به مماشات و مجامله کنند؛ وقتی خبر به شاه می‌رسد عبارت خیلی زشتی را به‌کار می‌برد.

این نشان می‌دهد دیگر هیچ‌کس که دارای یک شخصیت و هویت و احترام به نفس کافی باشد اطراف شاه نبود ولی هنگامی که وی به سلطنت رسیده بود یعنی در فاصله بین ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲، رجال و شخصیت‌هایی مثل قوام‌السلطنه و مثل مصدق بودند که در مقابل قدرت‌طلبی پادشاه می‌ایستادند ولی بعد از ۳۲ هم شاه برای عامه ایرانیان دیگر احترامی قائل نبود و وقتی زور وی با کودتا چربید، او برای ایرانی‌ها مطلقاً احترامی قائل نشد.

** شاه ایرانی را در حد خدمات جشن های ۲۵۰۰ ساله قبول نداشت

حتی من شنیدم که در همین جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، یک ایرانی را برای کارهای خیلی ساده مامور کرده بودند که مثلاً جزو خدمه باشند و فرض کنید اگر آشغالی هست جمع کنند، اما شاه تا فهمیده بود گفت نه، نه، ایرانی نه! خب این نشان‌دهنده این است که شاهنشاه ما برای هیچ‌کدام از ایرانیان احترام قائل نبود.

تسنیم:چه عاملی موجب شد که اطراف شاه را انسان‌هایی بگیرند که مثل مصدق یا فروغی نباشند؟

پروفسور امین: بعد از امینی که آن هم به شاه تحمیل شد، نخست‌وزیرانی را سر کار می‌آورد که خودشان را چاکر و غلام اعلی‌حضرت می‌دانستند که بدتر از همه هم آقای هویدا بود و نقشش غیر از این نمی‌توانست باشد و اگر می‌خواست یک مورد اطاعت نکند ۱۳ سال دوام نمی‌آورد؛ بنابراین شاه کسی را باقی نگذاشته بود که به وی هشداری بدهد؛ حالا چه هشدارهای معقول در جهت مردم‌سالاری و چه علاقه‌مندی به منافع کشور.

مثلاً رئیس مجلس محمدصادق طباطبایی پسر مرحوم سید محمد طباطبایی زعیم مشروطه به شاه گفته بود که سلطنت بر مُشتی آدم بی‌سواد گرسنه که افتخار نیست؛ شما کاری کنید مردم مرفه و باسواد باشند؛ آن موقع بگویید من پادشاه ۱۵ میلیون جمعیتی هستم که همه در وضع خوبی هستند.

البته من موافق با این حرف نیستم ولی مثلاً قائم مقام الملک رفیع که سناتور بود و وضع خوبی داشت با اصلاحات ارضی مخالفت کرده بود؛ در مراسم ویژه‌ای که شاه رفته بود تا به دهقان‌ها سند بدهد، گفته بود که الان شما با این کار پایه‌های سلطنت را سست کردید؛ لذا هرکس در هر زمینه‌ای اعتراضی می‌کرد جزو  اشخاص منفور تلقی می‌شد و از این بدتر و نمونه نمی‌توانم بیاورم که در مسئله انتزاع بحرین، کسانی که برروی مرام خودشان فراکسیون پان‌ایرانیست‌ها بودند و در مجلس به جدایی بحرین اعتراض کردند، در دوره‌های بعد به مجلس راه پیدا نکردند و این نشان‌دهنده این است هیچ کدام نماینده مردم نبودند؛ آقای علینقی کنی دبیرکل حزب مردم به من می‌گفت که شاه خودش لیست نمایندگان را تهیه می‌کرد که از این حزب چند نفر نماینده باشند، از این حزب چند نفر نماینده باشد و.. و او می‌گفت لیستی تهیه نمایندگان پیشنهادی تهیه می‌کردیم و شاه می‌گفت بعضی‌شان نباشند و برخی نیز باشند یا خودش می‌گفت فلانی را بگذارید برای فلان شهر و… .

دهه فجر انقلاب اسلامی , رژیم پهلوی , محمدرضا پهلوی ,

** انقلاب نتیجه سلب حق آزادی بیان و عقیده بود

تسنیم:با تشکر؛ اگر در پایان نکته‌ای باقی مانده است بفرمایید.

پروفسور امین: شاه با اینکه تجربه پدرش را داشت اما شروع کرد به زورگویی؛ حال‌اینکه در ذات و جنم وی نبود که مثل پدرش زورگو باشد و هر وقت که خیلی اوضاع سخت می‌شد وا می‌داد و هم برای خودش بد بود هم برای جامعه.

البته وضع موجود ما هم‌اکنون وضع خوب و مطلوبی نیست؛ به‌خصوص اوضاع اقتصادی کشور؛ در این شرایط از همین خیابان که راه بروید مشخص است. اما مشکلی که شاه داشت این بود ایران را مثل یک مزرعه شخصی خصوصی مثل یک کارخانه‌ای که صددرصد سهامش متعلق به شخص پادشاه است می‌دید و دوست داشت این کارخانه را اداره کند؛ اما حواسش نبود که درون این کارخانه آدم‌هایی هم هستند با افکار مخالف و با افکار متفاوت و آن ها هم حقی دارند و آن‌ها هم انسان‌اند. حالا شما پسر رضاخان هستی شاهنشاه شدی، آن پسرِ بنّا و کشاورز هم معمار یا  مهندس شده یا مدیرعامل یک شرکت و غیره حق بیان عقیده و اظهارنظر می‌خواهد اما چون این حق از مردم سلب شده بود ناراضی بودند و انقلاب را پیش بردند و البته شرایط بین‌المللی هم برای این کار مناسب شده بود.

انتهای پیام/

source
تمام

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=430070

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]