گروه اقتصادی خبرگزاری تسنیم؛ در بخش قبلی این پرونده، به آمارهای اولیه و زمینهای، و خصوصیات فنی و اقتصادی سرزمین مغان نگاهی داشتیم. همچنین دیدیدم که این سرزمین از گذشتههای بسیار دور ــ حتی پیش از اسلام ــ خط مقاومت ایرانزمین در برابر تهاجم بیگانگان بوده است. صورتبندی مرز در این سرزمین، و تشکیل دولتهای ارمنی و روس در آنسوی ارس، به انضمام اظهارات مستشرقین اروپایی که مکرراً در باب مقاومت و سلحشوری و «یاغیگری»(!) و «عدم سرسپردگی» عشایر شاهسون، مستندها نوشتهاند، نشانههای واضحی از مقاومت ملی و مذهبی مردمان این سرزمین است. دشت مغان، در گذر تاریخ پرفرازونشیب ایران، همواره در قامت سنگری مستحکم در برابر هجوم بیگانگان ظاهر شده است. در ادامه ببینیم روزگار و زمانه مرزداران مغان، از صفویه تا پهلوی چگونه بوده است.
در همین زمینه بیشتر بخوانید
مغان؛ سنگر چهارصدساله مقاومت ملی
شاهسونها، در دورههای صفویه، افشاریه و قاجاریه نیز نقشی بیبدیل در حفظ تمامیت ارضی ایران ایفا کردند. مقاومت ملی مذهبی آنان در برابر اجنبی، بدون توجه به ضعف یا قدرت حکومت مرکزی، همواره استمرار داشته است.
در قرن دهم قمری، با افزایش تهدیدات خارجی، شاهسونها در خط مقدم دفاع از ایران ایستادند و با عثمانی، روسیه و انگلستان مقابله کردند. بیش از چهارصد سال مقاومت مستمر، نام آنان را در تاریخ ایران جاودانه ساخته است. در دوران صفویه، شاهسونها با جدیت تمام در برابر تجاوزات عثمانی ایستادگی کردند. روحیه جانبازی و شهادتطلبی آنان، حماسههایی را رقم زد که تاریخنگاران بارها به تحسین آن پرداختهاند. حتی پس از افول صفویه، آنان با تشکیل گروههای مقاومت محلی، در برابر روسها و عثمانیها ایستادگی کرده و ضربات سنگینی به آنان وارد آوردند. انتخاب دشت مغان بهعنوان محل تاجگذاری نادرشاه افشار نیز نشاندهنده جایگاه راهبردی این منطقه است. شاهسونها در سپاه نادر نیز رشادتهای بسیاری از خود نشان دادند.
مقاومت جانانه و مداوم آنان در برابر بیگانگان، برخی تاریخنویسان خارجی مغرض را بر آن داشت تا آنان را قومی یاغی و ناآرام معرفی کنند. اما حقیقت این است که شاهسونها همواره در برابر تجاوز و تعدی بیگانگان از سرزمین و هویت خویش و کیان ایرانزمین دفاع کردهاند. درواقع تعجب و خشم تاریخنگاران روس و اروپایی از این مقاومت، خود گواهی بر دلاوری و پایمردی آنان است. شاهسونها، طی چهار سده اخیر، حتی در زمان ضعف حکومت مرکزی، از این ایستادگی دست نکشیدند.
مغان در عصر قاجار
دوره قاجار، زمانی حساس و اسفانگیز برای کل ایران به شمار میرود؛ مواجهه با تمدن غرب در این دوره، پیامدهای سنگینی برای کشور ما به همراه داشت. در شمال غرب، هجومهای مکرر روس و عثمانی و بخصوص تحمیل معاهدههای ننگین گلستان و ترکمانچای، بخشهای مهمی از خاک ایران را جدا کرد. از سوی دیگر، نفوذ انگلستان و گسترش مدرنیته، نهادهای بومی و سنتی کشور را تضعیف کرد و بعدتر زمینه را برای انحراف مشروطیت و ظهور حکومت پهلوی فراهم ساخت.
دشت مغان نیز، همچون سایر مناطق ایران، در دوران قاجار روزگار سختی را سپری میکرد. جنگهای متعدد با روسیه و عثمانی، پیامدهای تلخ مرزنشینی، جدایی از همخونان در آن سوی مرز، فشارهای اقتصادی ناشی از مرزبندیهای جدید و قحطیهای پیدرپی، تنها بخشی از چالشهایی بود که مردم این سرزمین زرخیز با آن دستوپنجه نرم میکردند.
عشایر مرزنشین، بهویژه شاهسونها، بیشترین آسیب را در این دوران متحمل شدند. میر نبی عزیززاده، مورخ معاصر، شرایط آن دوره را چنین توصیف میکند: “رنج و محنتی که بر عشایر سلحشور منطقه تحمیل شد، چنان سنگین بود که بنیانهای اجتماعی آن دیار را متزلزل کرد.” جنگهای پیدرپی با روسها، عهدنامههای تحمیلی و قحطیهای مرگبار، زندگی را برای مردم این منطقه به شدت دشوار ساخته بود. و در نهایت تحمیل معاهدههای گلستان و ترکمانچای، سبب از دست رفتن سرزمینهای حاصلخیز و فروپاشی انسجام اجتماعی و اقتصادی جامعه شاهسون شد. پس این دو معاهده، گرچه دولتهای ایران و روسیه توافق کرده بودند که عشایر مغان بتوانند به زندگی سنتی خود ادامه دهند و از مرزها عبور کنند، اما شاهسونها این توافق را که حاصل خیانت درباریان قاجار بود، نمیپذیرفتند. این تضاد، به شکلگیری جنبشی مقاومتی منجر شد که سالها در برابر مرزداران روس ایستادگی کرد. برخی مورخان مغرض خارجی، این نهضت را به «غارتگری» تعبیر کردهاند، اما در حقیقت، این مقاومت، اعتراضی عملی علیه ستم و تجاوز دولت اجنبی بود.
با وجود بیتوجهی و حتی مخالفت دربار قاجار، شاهسونها بیش از یک قرن در برابر اشغالگران روس مقاومت کردند. این پایداری، تا ظهور رضاخان پهلوی و سرکوب عشایر، ادامه یافت. افزون بر این، قحطیهای پیدرپی و شیوع بیماریهای همهگیر مانند وبا، جمعیت شاهسونها را به نصف کاهش داد و اموال آنان را نابود کرد. در نهایت، فشار روسیه برای بستن مرزها، منجر به صدور دستور یکجانشینی اجباری شد، هرچند شاهسونها در ابتدا با این سیاست مقابله کردند.
مغان در عصر رضاشاه؛ مدرنیزاسیون اجباری و چالشهای هویتی
در دوران رضاشاه، دشت مغان تحت تأثیر سیاستهای مدرنیزاسیون رادیکال، دگرگونیهای اساسی را تجربه کرد. وی در راستای ایجاد دولت متمرکز، کوچنشینی را مانعی برای پیشرفت کشور میدانست. سرکوب عشایر، یکجانشینی اجباری و تغییرات فرهنگی، تنها بخشی از پیامدهای این دوره برای مردم مغان بود. با روی کار آمدن رضاشاه، اقتدار عشایر که بهعنوان مرزداران دلاور ایران شناخته میشدند، به چالش کشیده شد و مقاومت آنان با شدتی کمسابقه سرکوب گردید.
پهلوی اول با اجرای سیاست اسکان اجباری، به تضعیف قدرتهای محلی و ادغام مناطق نیمهمستقل در ساختار دولت مرکزی پرداخت. استقرار نیروهای نظامی، سوزاندن وسایل کوچنشینان، اجبار به کشاورزی و تأسیس شهرها و روستاهای نمونه، از جمله سیاستهای اجرایی او بود. اجرای قانون «تختهقاپو» و تغییر لباس، هویت فرهنگی و سنتهای شاهسونها را هدف قرار داد و ممنوعیت استفاده از آلاچیقها و کومههای سنتی، ضربهای سخت به فرهنگ بومی مغان وارد کرد. شاهسونها سرانجام با سیاستهای جدید سازگار شدند و بهتدریج به زندگی یکجانشینی خو گرفتند. در اواخر دوران پهلوی اول، دفتری برای برنامهریزی منابع کشور تأسیس شد که در توزیع منابع و امکانات برای مناطق مختلف ایران، از جمله مغان، نقش مهمی داشت و بافتار اقتصادی اجتماعی این منطقه را در دهههای بعدی آماج تغییرات بنیادین قرار داد.
عمر حکومت رضاشاه برای تثبیت کامل تغییرات مدرن در مغان کافی نبود. گرچه پس از تبعید او، شاهسونها کوشیدند تا به شیوه سنتی زندگی خود بازگردند، اما تحولات سیاسی و اقتصادی پس از آن، مسیر جدیدی را برای این سرزمین رقم زد.
در بخش بعدی، روند توسعه دشت مغان در دوران پهلوی دوم و پیامدهای آن را بررسی خواهیم کرد.
انتهای پیام/