1

امر پارادوکسیکال هسته‌ای و سناریو‌های مسقط

  • کد خبر : 440076
  • ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ - ۳:۱۹

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم – کیان عبداللهی؛  دوستی چند سال پیش نکته بسیار ظریفی گفت مبنی بر اینکه «سیاست، پیشبرد امر پارادوکسیکال است»؛ یعنی در مواردی عملاً سیاست‌ورزی معنا پیدا می‌کند که بتوانیم برای اموری که در ظاهر متضاد و پاراد‌وکسیکال هستند، راهی بیابیم و استراتژی و دکترین جلوبرنده‌ای اتخاذ کنیم. در مسئله هسته‌ای چند […]

گروه سیاسی خبرگزاری تسنیم – کیان عبداللهی؛  دوستی چند سال پیش نکته بسیار ظریفی گفت مبنی بر اینکه «سیاست، پیشبرد امر پارادوکسیکال است»؛ یعنی در مواردی عملاً سیاست‌ورزی معنا پیدا می‌کند که بتوانیم برای اموری که در ظاهر متضاد و پاراد‌وکسیکال هستند، راهی بیابیم و استراتژی و دکترین جلوبرنده‌ای اتخاذ کنیم.

در مسئله هسته‌ای چند امر پارادوکسیکال وجود دارد.

یکم: «توافق در عین تخاصم»؛ تعامل با کشور‌ها یا گروه‌هایی که متحد ما هستند و یا کشور‌ها و دولت‌هایی که با ما در بعضی امور «ائتلاف» دارند و یا حتی با دولت‌هایی که در حوزه‌های خاصی از تجارت گرفته تا سیاست، «رقیب» محسوب می‌شوند، اگرچه به تدابیر خاصی نیازمند است اما پارادوکسیکال هم نیست. ماجرا از آنجایی آغاز می‌شود که به «دکترین تخاصم» نیازمندیم. آمریکا رسماً خصم ایران است و تا وقتی ایرانی‌ها به دنبال تعیین سرنوشت خود و مخالفت با استعمار و سیاست‌های ستمگرانه او باشند، این خصم باقی خواهد ماند. درعین حال ایران به دنبال درگیری نظامی پیش‌دستانه نیست و برای این ‌موضوع الان استدلال‌های روشنی دارد. حال چگونه می‌توان با دولتی که در خصومت کامل است، در بعضی مسائل تعامل و توافقی کرد که به نفع دو طرف باشد؟ این اولین نکته است که باید خیلی درباره آن اندیشید و استراتژی مشخصی داشت.

دوم: «پارادوکس تهدید»؛ زور جز با زور تنظیم نمی‌شود. یکی از سیاست‌های اصلی آمریکا برای امتیازگیری، بالابردن سطح وحشت‌آفرینی است، لذا جز از طریق توازن وحشت، رام نمی‌شود. از طرف دیگر این تهدید نباید به نوعی باشد که برای استراتژی آمریکا علیه ایران «مشروعیت‌آفرینی» و «اجماع‌سازی» کند. سربسته باید پرسید که چگونه می‌توان در امر هسته‌ای و غیرهسته‌ای برای آمریکا تهدید ساخت ولی مانع مشروع‌سازی تهدید و چهارچوب او هم شد؟ در این باره می‌توان بسیار سخن گفت که جای آن در متن اینچنینی نیست؛ اما مختصرش این است که باید «ایده‌ها» و «ادبیات» جدیدتری به بعضی ادبیات قبلی افزود و از بعضی اشتباه‌ها خودداری کرد.

سوم: «سیاست خارجی و شرطی نکردن اقتصاد داخل»؛ یکی از امور دشوار و ظاهراً پارادوکسیکال، پیگیری کردن سفت و سخت سیاست خارجی و‌ در عین حال شرطی نکردن بازار داخلی است. این مسئله هم در سیاست و هم در رسانه بسیار مهم است. برای این امر به نظر می‌رسد راه دشواری برای اندیشیدن و تعیین استراتژی درست داریم.

چهارم: «فعال شدن نقد در داخل و جلوگیری از دوقطبی»؛ اینکه منتقدان یک سیاست مذاکراتی در داخل فعال باشند، دو حسن دارد. یکی اینکه نقد درست، اصلاح‌گر است چه آنکه همه‌چیز را همگان دانند و دیگر اینکه دست مذاکره‌کنندگان را برای فشار و امتیازگیری بیشتر در پشت میز مذاکره بازتر می‌کند. اما چطور می‌توان هم نقد را فعال کرد و هم دوقطبی مضر و مستهلک‌کننده نساخت؟ حتماً راه دارد ولی چرا به سمتش نمی‌رویم؟!

پنجم: «حمایت از دولت و در عین حال تنظیم دولت»؛ حمایت از دولتی که در وسط چالش است، حتماً منطقی است اما دولت هم حتماً به تنظیم نیاز دارد تا ناترازی‌اش در سیاست را برطرف کند؛ چگونه می‌توان هم حمایت و هم تنظیم‌گری کرد؟

همه‌ این مسائل گفته شده، هم به استراتژی نیاز دارد و هم ادبیات متناسب در رسانه می‌طلبد؛ اما کارِ نشد نیست، اگرچه کمتر به آن‌ها توجه می‌شود و شاید یکی از اشکال‌های بزرگ د‌ر کشور همین است.

 آقای سیدعباس عراقچی، وزیر خارجه ایران و ویتکاف، فرستاده ویژه رئیس‌جمهور آمریکا، بعد از ظهر امروز (شنبه، ۲۳ فروردین ۱۴۰۴) در مسقط، پایتخت عمان با یکدیگر به صورت غیرمستقیم مذاکره می‌کنند و وزیر خارجه عمان واسطه تبادل پیام‌ها خواهد بود.

غیرمستقیم بودن مذاکرات، نشستن دو طرف در دو اتاق مجزا و منتقل کردن پیام توسط واسطه، امر سابقه‌داری است. علاوه بر اوکراین و روسیه که هم‌اکنون با وساطت آمریکا در حال مذاکره‌اند، مذاکراتی از این‌دست قبل‌تر هم رخ داده و اتفاقاً هیچ نشانه قطعی مبنی بر اینکه مذاکرات به بن‌بست می‌رسد، نیست. یک دلیل مهم، آغاز مذاکرات غیرمحرمانه ایران و آمریکا در تیر ماه سال ۹۱ دقیقاً به همین صورت است. در دور اول آن مذاکرات، طرف ایرانی (که آقای خاجی بود) با هیئت آمریکایی (که سرپرستی آن تیم را ویلیام برنز برعهده داشت) به صورت غیرمستقیم مذاکرات را آغاز کردند. دور اول هم بدون نتیجه به پایان رسید؛ چراکه طرف آمریکایی اساساً برای مذاکره به مسقط نیامده بود، بلکه از تعبیر Exploring یعنی بررسی، استفاده می‌کرد.
با توجه به آن سابقه و این ادبیات مشابهی که آمریکایی‌ها در این ایام به کار می‌برند، احتمالاً مذاکرات پیش رو هم با همان سختی و بلکه بیشتر، آغاز شود و دور اول نتیجه به‌خصوصی نداشته باشد.

در مذاکرات سال ۹۱، طرف عمانی با مشاهده کارشکنی آمریکایی‌ها، نهایتاً با یک واسطه‌گری فعال، مانع بن‌بست شد. یعنی اگر آن مذاکرات بدون واسطه‌گری (و البته نیاز مبرم آمریکایی‌ها) شروع می‌شد، چه بسا در همان دور اول پایان می‌یافت. بنابراین غیرمستقیم بودن مذاکرات و حضور واسطه در دور‌های اول، نه تنها لزوماً به معنای از پیش شکست خورده بودن مذاکرات نیست، بلکه تجربه می‌گوید شاید جزء عوامل عدم شکست هم باشد. اگرچه نکته مهم‌تر اینجاست که به دلایل مختلف، پیشرفت این مذاکرات بسیار دشوارتر از مذاکرات سال ۹۱ است. درباره دلایل این امر می‌توان نکات بسیاری را برشمرد، اما یکی از دلایل این است که دولت روحانی چنان دندان‌های دیپلماسی و قدرت اقتصادی و وضعیت اجتماعی ایران را کشید، که طرف مقابل این محاسبه را برای خود جدی کرده که تا وقتی چوب زور و فشار هست، چرا یک گفت‌وگوی برابر و معقول با طرف مقابل؟! درباره دلایل دیگر هم برای جلوگیری از اتهام نفوس بد زدن، بعداً می‌شود بهتر نوشت!

اما مسئله اصلی مذاکرات فردا در مسقط، «نبرد فریم‌ورک‌ها» یا «نبرد چهارچوب» مذاکرات خواهد بود. طرف ایرانی همواره گفته «اعتمادسازی در برابر رفع تحریم‌ها» چهارچوب مذاکراتی ماست. این چهارچوب، با توجه به مدعای طرف مقابل هم کاملاً منطقی است. آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها می‌گویند ما فقط می‌گوییم ایران نباید بمب داشته باشد. اگر دغدغه واقعاً همین است، ایران می‌تواند با اعتمادسازی، این مسئله را حل کند. اما دقیقاً دعوا از اینجا آغاز می‌شود که طرف مقابل دغدغه خود را چطور معنا کند؟ پیش از مذاکرات مسقط، آمریکایی‌ها می‌گفتند فقط در یک حالت مطمئن می‌شویم ایران بمب نمی‌سازد و آن اینکه ایران اساساً عطای غنی‌سازی را به لقایش ببخشد و غنی‌سازی صفر را در دستورکار قرار دهد. طبیعتاً ایران نپذیرفت تا اینکه آمریکایی‌ها از همان یک سال پایانی دولت بوش مجبور شدند با سیاست غنی‌سازی صفر خداحافظی کنند.

اما آنچه در برجام به یک مانع و مشکل بزرگ برای توافق خوب تبدیل شد و آن را به توافقی بد تبدیل کرد، این بود که ایران عملاً چهارچوب «گریز ۲ ساله» یا در بهترین حالت «گریز یک‌ساله» را پذیرفت؛ بدین معنی که آمریکایی‌ها می‌گفتند همه‌ امور، از تعداد سانتریفیوژ‌ها تا نوع آن‌ها و میزان انباشت مواد و نوع تکنولوژی شما و درصد غنی‌سازی و… را باید به نوعی تنظیم کنیم که «اگر هم روزی خواستید بمب بسازید» ما یک سال برای بمباران شما وقت داشته باشیم!

حالا ترامپ می‌گوید برجام را هم قبول ندارد، لذا احتمالاً با پیشنهاد غیرقابل قبول‌تری برای چهارچوب مذاکرات خواهند آمد. بنابراین آنچه در روز اول بسیار حیاتی است، ابتکار عمل‌هایی برای نپذیرفتن چهارچوب آمریکایی‌ها است. البته اگر آمریکایی‌ها در دغدغه خود صادق باشند، باید چهارچوب معقولی پیشنهاد بدهند، اما به نظر می‌رسد چالش تعیین چهارچوب، بخش اصلی مناقشات داخل مذاکرات خواهد بود.

انتهای پیام/

 

source

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=440076

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]