این محققان از داوطلبان خواسته بودند تا چشمبند بسته و از یک سبیل پلاستیکی منعطف ۳۰ سانتیمتری بر روی انگشت اشاره که در پایه آن حسگرهای نیرو و موقعیت قرار گرفته بود، برای مسیریابی استفاده کنند. در دنیای موشها، حرکت سبیلها شامل عقب و جلو بردن آنها در حدود هشت بار در یک ثانیه برای موقعیت یابی اجسام در محیط اطرافشان است.
به نقل از ایسنا، این نتایج که در مجله Neuroscience منتشر شده، میتواند به درک بهتر از فرآیند حس و ساخت دستگاههای کوچک قابل پوشش بر روی دست منجر شود که ورودیهای ویدیویی را به تحریک مکانیکی تبدیل کرده و به نابینایان یک کمک حسی شهودی ارائه میکنند.
در آزمایشات انجام شده، این حسگرها برای نظارت بر حرکات در زمان حرکت سبیلها توسط داوطلبان در اطراف برای شناسایی اجسام استفاده شدند. سپس دو قطب در فاصله یک دست از هر طرف داوطلبان نشسته قرار داده شد که یکی از آنها کمی عقبتر و دیگری کمی جلوتر بود.
از این داوطلبان خواسته شد تا تنها با استفاده از سبیلها جایگاه قطب عقبتر را مشخص کنند. در ادامه این جایجایی بین قطبهای عقب و جلو کاهش یافته تا جایی که دیگر افراد قادر به تشخیص قطب جلو از قطب عقب نبودند. در اولین روز آزمایش، افراد توانستند با این حس جدید بخوبی سازگار شده و قطب عقبتر را در فاصله هشت سانتیمتری شناسایی کنند.
بررسی دادهها نشان داده که داوطلبان این کار را با تشخیص اطلاعات مکانی از زمانبندی حسی کرده بودند. در این حالت، آنها دستان خود را با هم و به صورت باز در اطراف حرکت داده و قطب عقبتر را به دلیل این که سبیل روی دست آنها، آن را سریعتر شناسایی کرده بود، پیدا کنند.
با تکرار آزمایش در روز بعد محققان دریافتند که این مهارت در داوطلبان پیشرفت چشمگیری داشته و میانگین آستانه حسی تا سه سانتیمتر کاهش یافت و برخی میتوانستند جابجایی در حد یک سانتیمتر را نیز احساس کنند. این پژوهش نشان داده که تنها تغییر حرکات فیزیکی بدون تغییر مرتبط در حساسیت حسهای انسان میتواند برای بهتر شدن ادراک کافی باشد