به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، موضع حسین مرعشی را میتوان در این چند جمله خلاصه کرد: «ساختار سیاسی ناکارآمد است، دولت فاقد اختیار است، باید سیاستها اقتصادی شوند و به یک مصالحه بزرگ با جهان رسید.» گزارههای بیان شده از سوی مرعشی هم تحریفهایی دارند و هم نادیدهگرفتن واقعیتهای امنیتی، تاریخی و هویتی کشور است و می توان بند بند آن را نقد و حلاجی کرد اما تنها چند گزاره دارای اهمیت است و نقد آن برای آشنایی با سطح استدلال و منطق دبیرکل یکی از احزاب باسابقه جناح چپ مفید است.
- مرعشی نقد خود را ابتدا بر لزوم تمرکز قدرت در کابینه قرار می دهد و مدعی است دولت اختیار کامل برای انجام مسئولیتهایش ندارد؛ اولاً رئیس جمهور شخص اول اجرایی کشور است و تجربه دولت های متعدد بعد از پیروزی انقلاب هم نشان داده که سیاست های دولت ها تا چه می تواند در اقتصاد، فرهنگ و روابط خارجی تأثیر بگذارد. برای مثال دهه ۹۰ و روی کار آمدن حسن روحانی موجب شد تا از این دهه بعنوان دهه فراموش شده اقتصاد ایران یاد شود و عقب ماندگی های آن دوره تا مدت ها فراموش نشود؛ درحالی که اگر مسئول مستقیم را رهبری بدانیم نباید با رفت و آمد دولت ها شاهد تغییراتی در نحوه اداره کشور می بودیم.
حتی در ایران زمان سلطنت قاجار و یا دیکتاتوری پهلوی هم، صدراعظم و نخست وزیر در اداره کشور تاثیرگذار بودند؛ برای مثال سه سال صدارت امیرکبیر در زمان سلطنت ناصرالدین شاه متمایز از دوران قبل و بعد خود بود و یا نخست وزیری دکتر مصدق که با کودتای آمریکا سرنگون شد، از سایر نخست وزیران پهلوی متفاوت بود.
البته مرعشی در همین مصاحبه حرف های خود را نقض کرده و می گوید: «در دوران آقای هاشمی و آقای خاتمی بهرغم همین مشکلات، تلاشهایی برای عبور از بحرانها شد. آنها سعی کردند با تعدیل سیاستها، استفاده از کارشناسان و تعامل بیشتر با رهبری، مسیر کشور را اصلاح کنند. مثلا تولید خودروی سواری از ۸ هزار دستگاه در پایان جنگ به ۵۰۰ هزار در پایان دولت هاشمی و به یک میلیون در پایان دولت خاتمی رسید. این نشان میدهد، روند توسعه آغاز شده بود اما استمرار نیافت؛ چون نظام سیاسی ما حزبی و ساختاری نبود.»
اگر دولت هیچ کاره بود پس چگونه به ادعای وی در دولت مرحوم هاشمی و یا خاتمی گام هایی در جهت توسعه برداشته شد؟! هرچند بهتر بود وی به تجربه دولت روحانی که مورد حمایت آنهاست هم اشاره می کرد که دقیقاً سیاست های ضد توسعه را در کشور پیاده کردند.
- مرعشی دومین عامل را به سیاستهای کلان کشور نسبت داده و گفته است، برخلاف آنچه در ایران رایج است که مجمع تشخیص مصلحت نظام انبوهی از سیاستهای کلی را تدوین میکند، سیاست کلان واقعی این نیست. سیاستهای کلان در واقع وظیفه دولتهاست؛ دولت باید آنها را تدوین و اجرا کند. سیاست کلان یعنی مشخص کردن جهت کلی کشور؛ مثلا اینکه جایگاه ما در جهان چیست، در منطقه چه نقشی میخواهیم داشته باشیم و اولویتمان چیست؟
اولاً نهایت عمر دولت ها ۸ سال است و قطعا اولویت و ریل گذاری برای اداره کشور را باید نهادهای بیرونی و مطالعاتی و مشورتی مانند مجمع تشخیص مصلحت واگذار کرد؛ ثانیاً در همان مجمع که ریاست آن سالها با مرحوم هاشمی رفسنجانی بود که کارگزاران او را پدر معنوی خود می دانند، چشم انداز بیست ساله تدوین شد که براساس ان باید ایران امسال قدرت اول منطقه در همه ابعاد می بود اما متاسفانه ۸ سال فرصت سوزی در دهه ۹۰ این امتیاز را از کشور سلب کرد و تنها در بعد دفاعی و نظامی که مدیریت آن برعهده رهبری بود توانستیم برتری داشته باشیم!
وی همچنین با تمجید از الگوی چین از اقتصادی شدن سیاست ها دفاع کرده است؛ اولاً اگر چین واقعا الگوی مطلوبی در دنیای امروز است نمی توان “نومن ببعض و نکفر ببعض” بود! قطعا چین با ساختار مسلط حزب کمونیست توانسته سیاست های اقتصادی را مدیریت کند؛ همچنین چین قدرت نظامی و اقتصادی خود را توأمان پیش می برد و هیچ یک را حذف نکرده است؛ مرعشی مدعی است «از یکسو بر مقاومت و استکبارستیزی تأکید میکنیم، از سوی دیگر شعار اولویت اقتصاد میدهیم. این دو با هم جمع نمیشوند.» اتفاقاً چین در دنیال امروز دیگریِ خود را آمریکا تعریف کرده و تلاش می کند در عرصه اقتصادی و جهانی با وی هماوردی کند؛ مسئله آنجاست که دولت ها برنامه روشنی برای اقتصاد ندارند و حتی همان سیاست های کلان را هم مبنای سیاست گذاری قرار نمی دهند و همین موجب شده تا علی رغم پیروزی هایی در عرصه نظامی، در عرصه اقتصادی که در اختیار دولت است، کمیت ایران بلنگد و الا هر عقل سلیمی می داند امنیت و استقلال سیاسی پیششرط یک اقتصاد مقاوم است. دولت ایران با قرار گرفتن در معرض تهدیدات خارجی، نیاز به ظرفیتهای دفاعی و سیاستهای عدم وابستگی دارد؛ تمرکز صرف و بیقید بر ادغام با نظام اقتصادی جهانی بدون تضمین حقوق ملی و رفع خطرات ژئوپلیتیک میتواند منافع بلندمدت را به خطر اندازد.
- دبیرکل حزب کارگزاران در جای دیگری از این مصاحبه پیشنهاد میدهد که ایران قدرتش را برای صلح به کار ببرد و مصالحه کند: «آن مصالحه بزرگ خیلی روشن است؛ قدرت هم برای جنگ بهکار میآید و هم برای صلح و بهتر است، قدرت ایران را برای صلح به کار ببریم. من به این عملکرد حماس در توافق اخیر اشاره میکنم؛ ببینید حماس خیلی خوب فهمید که کی باید آتشبس را بپذیرد و گروگانها را آزاد کند و بسیار هوشمندانه عمل کردند. ما هم هر چقدر میخواهیم با صلابت برخورد کنیم، برخورد کنیم؛ اما یادمان باشد که در نهایت مصالحه است. ما باید به یک مصالحه برسیم که انشاءالله پشتوانه امنیت و توسعه ایران باشد.»
اولاً چه امروز و چه در گذشته هیچگاه جمهوری اسلامی آغازگر جنگ نبوده و جنگ ۱۲ روزه هم با تجاوز وحشیانه رژیم صهیونیستی آغاز شد، ثانیاً ما هم وقتی دشمن تقاضای آتش بس داد آن را پذیرفتیم و نکته سوم و مهم تر آنکه مصالحه فقط وقتی قابل قبول است که حقوق و امنیت ملی ایران حفظ شود. تجربه تاریخی نشان داده است که مصالحه نادرست میتواند باعث تحمیل خواستههای دشمنان شود؛ قدرت نظامی و دفاعی ایران باید اولویت داشته باشد تا پشتوانه هرگونه صلح واقعی باشد؛ بنابراین تأکید مرعشی بر مصالحه یکجانبه و کوتاه آمدن نسبت به دشمن ناشی از ساده انگاری محض است؛ گو اینکه وی فراموش کرده دقیقاً زمانی که ایران درحال مذاکره با آمریکا بود به ما حمله شد پس مقصر دانستن تام و تمام ایران در اتفاقات اخیر، سفیدشویی طرف غربی است.
اظهارات دبیرکل کارگزاران به نوعی ترجمان همان بیانیه جبهه اصلاحات ایران بعد از جنگ ۱۲ روزه دانست که جز تسلیت راهکار دیگری برای ایران متصور نبودند.
اظهارات مرعشی نه تنها از استدلال منطقی برخوردار نیست بلکه باید به وی گفت اگر واقعا ساختار دولت در ایران تا این اندازه معیوب است و همچنین توان تصمیم گیری در اختیار رئیس جمهور نیست، پس چرا اصلاح طلبان و حزب سازندگی در هر انتخابات تلاش می کنند تا قدرت را در اختیار بگیرند و حتی برای آن آشوبهای خسارتبار ۸۸ را عملیاتی میکنند؟
چگونه است که ما در دولتهای سابق مانند دولت شهید رئیسی و یا حتی دولت خاتمی موفقیتهایی در عرصه اقتصادی و بین المللی داشتیم اما یک باره در دولت روحانی و یا پزشکیان، کابینه مسلوب الاراده می شود؟
البته تجربه نشان داده این قبیل اظهارات و انداختن مشکلات به گردن دیگران در زمانی رخ می دهد که دولت مورد حمایت اصلاح طلبان نتوانسته موفقیت خاصی کسب کند و آنها با فرار از واقعیت ها تلاش می کنند دیگری را مقصر جلوه دهند اما در زمان انتخابات دقیقاً با بزرگنمایی از جایگاه دولت و اهمیت آنکه چه کسی رئیس جمهور شود، مسئولیت همه چیز در آینده را متوجه خود می کنند. مانند گفتگوهای زمان انتخابات ریاست جمهوری سال قبل که محمدجواد ظریف در کنار پزشکیان قرار گرفت و گفت با روی کار آمدن ترامپ مهم است که چه کسی در پاستور نشسته باشد؛ اکنون پزشکیان و اصلاح طلبان در پاستور هستند پس مسئولیت وضعیت فعلی کشور هم متوجه همان هاست!
انتهای پیام/
