بررسی اوضاع اجتماعی دنیای اسلام در زمان واقعه عظیم و دردناک عاشورا عموماً و شهر کوفه خصوصاً باعث شناخت بیشتر علل و انگیزه های قیام امام حسین (علیه السلام) می شود و به روشن شدن دلایل عدم موفقیت ظاهری آن کمک شایانی می کند.
¤ جمعیت کوفه در زمان نهضت
بنیان شهر کوفه در سال هفده هجری به وسیله خلیفه دوم و به دست سعدبن ابی وقاص، به منظور برپایی یک پادگان نظامی برای پیگیری هرچه بیشتر فتوحات اسلامی در داخل کشور ایران پی ریزی شد. عمر دستور داده بود که مسجد این شهر دارای چنان مساحتی باشد که تمام جمعیت جنگجو و مقاتل را در خود جای دهد و مسجدی که طبق این دستور پی ریزی شد، گنجایش چهل هزار نفر جمعیت را دارا بود.
بنابراین می توانیم چنین نتیجه گیری کنیم که کوفه در آغاز تأسیس، حدود چهل هزار سرباز داشته است که با توجه به این که بسیاری از این سربازان، زن و فرزند خود را نیز همراه داشته اند، می توانیم به جمعیتی در حدود صد هزار نفر در زمان تأسیس، دست پیدا کنیم که رقم معقولی به نظر می رسد.
کوفه پس از تأسیس به علت آب و هوای خوش و نزدیکی به فرات و همسایگی ایران و وضعیت اقتصادی نیکویی که از راه غنایم و خراج سرزمین های فتح شده کسب نموده بود، پذیرای سیل مهاجرت اقوام و گروه های مخلتف از سرتاسر مملکت وسیع اسلام آن روز گردید. این مهاجرت ها به خصوص در سال ۳۶ هجری که حضرت علی (علیه السلام) این شهر را پایتخت کشور اسلامی قرار دادند شدت بیشتری به خود گرفت. به گونه ای که تعداد سپاهیان کوفی در جنگ صفین به ۶۵ هزار نفر و با احتساب خانواده آنان به رقم ۱۵۰ هزار نفر می رسید.
بعد از صلح امام حسن (علیه السلام) در سال ۴۰ هجری، بعضی از یاران امام (علیه السلام) به عنوان اعتراض به این عمل سخن از وجود سپاه ۱۰۰ هزار نفری اهل کوفه به میان می آورند. از سال ۵۰ هجری که «زیادبن ابیه» از طرف معاویه عهده دار امارت کوفه شد، با توجه به فراوانی شیعیان علی (علیه السلام) در کوفه دست به انتقال عظیم نیروی انسانی از کوفه به شام و خراسان و نقاط دیگر زد. گفته شده است که او تنها ۵۰ هزار نفر را به خراسان منتقل نمود.
در سال ۶۰ هجری و بعد از مرگ معاویه، بعضی از کوفیان با نوشتن نامه به امام حسین (علیه السلام) سخن از سپاه صد هزار نفری آماده به خدمت به میان آوردند.
نتایجی که می توان از مطالب فوق در نهضت امام حسین (علیه السلام) گرفت به قرار زیر است:
۱- ذکر رقم ۱۲ هزار نامه به امام حسین (علیه السلام) گرچه بسیار بزرگ می نماید، اما نسبت آن به جمعیت کوفه از نصف کمتر است، هرچند بپذیریم که بعضی از این نامه ها از سوی چند نفر و یا گروه هایی نگاشته شده باشد. بنابراین امام حسین (علیه السلام) بدان اکتفا نکرده و برای کسب آگاهی بیشتر حضرت مسلم را به کوفه گسیل می فرماید.
۲- تعداد بیعت کنندگان با حضرت مسلم را ۱۱-۱۲ هزار تا ۴۰ هزار نفر نوشته اند، اما در حدیثی منسوب به امام باقر (علیه السلام) از تعداد ۲۰ هزار بیعت کننده یاد شده است. اگر این رقم را بپذیریم، به تعدادی حدود یک پنجم مقاتلین کوفه دست می یابیم که شاید بتوانیم با این نتیجه گیری به توجیهی برای عدم اقدام جدی از سوی مسلم برسیم. البته پر واضح است که در صورت اقدام جدی مسلم و تشکیل حکومت، بسیاری از عناصر بی طرف و حتی مخالف، نیز به این حکومت نوپا می پیوستند.
۳- به نظر می رسد رقم ۳۰ هزار نفری لشکر عمربن سعد که در روایتی از امام صادق (علیه السلام) به آن اشاره شده است، رقمی معقول است و البته این رقم هنوز به نصف جمعیت مقاتل کوفه نرسیده است و از اینجا کثرت سپاهیان مختار نیز که آن را ۶۰ هزار نفر ذکر کرده اند، قابل توجه است؛ زیرا سپاهیان او را افرادی تشکیل می دادند که در کربلا جزء لشکر عمربن سعد نبودند.
¤ ترکیب جمعیت کوفه
ترکیب جمعیت کوفه را از دو بعد نژادی و عقیدتی بررسی می نماییم:
الف) ترکیب نژادی جمعیت:
به طور کلی می توان جمعیت کوفه را به دو بخش عرب و غیرعرب تقسیم نمود.
بخشی از عرب های ساکن کوفه را قبایلی تشکیل می دادند که با آغاز فتوحات اسلامی در ایران از شبه جزیره عربستان به قصد شرکت در جنگ به سمت عراق کوچ کردند. این عرب ها که هسته اولیه کوفه را تشکیل می دادند از دوتیره قحطانی و عدنانی بودند که در اصطلاح به آنها یمانی ها و نزاری ها اطلاق می شد.
در ابتدا یمانی ها علاقه بیشتری نسبت به خاندان اهل بیت (علیهم السلام) داشتند و لذا معاویه سرمایه گذاری بیشتر روی آنها نمود و آنها را به خود نزدیکتر کرد.
بخش دیگری از عرب ها را قبایلی همچون «بنی تغلب» تشکیل می دادند که قبل از اسلام در عراق سکونت گزیده و پیوسته با ایرانیان در جنگ بودند.
عناصر غیرعرب کوفه را گروه های بزرگی همچون موالی، سریانی ها و نبطی ها تشکیل می دادند. بزرگترین گروه موالی را ایرانیانی با عنوان «حمراء دیلم» تشکیل می دادند «حمراء» اسم عامی بود که عرب ها نسبت به ایرانیان استعمال می نمودند. این گروه یک سپاه چهار هزار نفری ایرانیان را در برمی گرفت که به رهبری شخصی به نام «دیلم» به سپاه اسلام تحت رهبری سعدبن ابی وقاص پیوستند و با او پیمان همکاری بستند.
رشد جمعیت موالی در کوفه بسیار بیستر از عرب ها بود. به طوری که پس از چند سال نسبت یک به پنج بین موالی و عرب ها برقرار شد. معاویه از این رشد فراوان در بیم شد و به «زیاد» دستور انتقال آنها را از کوفه داد و زیاد بخشی از آنها را به شام و بخشی را به بصره و ایران منتقل کرد، اما با این حال کثرت وجود موالی در سپاه مختار در سال ۶۶ هجری نشانگر فراوانی این گروه در زمان شروع نهضت امام حسین (علیه السلام) در کوفه می باشد.
جمعیت کوفه و شرایط حاکم بر آن
در ادامه مطلب مردم شناسی کوفه، در آستانه واقعه عظیم عاشورا به ادامه بحث ترکیب جمعیت کوفه می پردازیم:
¤ترکیب عقیدتی جامعه کوفه
در اینجا لفظ عقیدتی را عام فرض نموده ایم که شامل اندیشه سیاسی نیز بگردد. از نظر اعتقادی می توان جامعه کوفه را به دو بخش مسلمان و غیرمسلمان تقسیم نمود. بخش غیرمسلمان کوفه که شامل مسیحیان عرب مسیحیان نجران و نبطی، یهودیان رانده شده از شبه جزیره العرب در زمان عمر و مجوسیان ایرانی بودند بخش ناچیزی از کل جمعیت کوفه را در برمی گرفت.
بخش مسلمان کوفه را می توان شامل شیعیان علی (علیه السلام)، هواداران بنی امیه، خوارج و افراد بی طرف دانست.
شیعیان را می توان به دو بخش روسا و شیعیان عادی تقسیم نمود.
از روسای شیعه می توان افرادی همچون سلیمان بن صرد خزاعی مسیب بن نجبه فرازی، مسلم بن عوسجه ، حبیب بن مظاهر اسدی، ابوثمامه صائدی را نام برد.
یکی از نقاط مبهم و تاریک نهضت کوفه، غیبت این افراد در شام هفتم ذی حجه سال ۶۰ هجری است که مسلم قصر عبیدالله را محاصره کرد و سپس شکست خورده و یکه و تنها در کوچه های کوفه سرگردان شد.
در توجیه این غیبت نظرات مختلفی ابراز شده است که شاید خوش بینانه ترین آنها پراکندگی آنان به دستور شخص مسلم باشد تا جان خود را برای پیوستن به امام حسین (علیه السلام) حفظ نمایند. اما این توجیه با توجه به وضعیت نابسامان رهبر قیام یعنی مسلم حتی با وجود چهره هایی از آنان در صحنه کربلا و نه همه آنها غیر توجیه می نماید.
شیعیان عادی که بخش قابل توجهی از مردم کوفه را تشکیل می دادند ، گرچه به خاندان اهل بیت عصمت علاقه وافری داشتند ، اما رفتار والیانی همچون زیاد و پسرش، با آنان و نیز سیاست های کلی امویان در شیعه زدایی جامعه اسلامی، از آنان چشم زهر سختی گرفته بود، به گونه ای که تا احتمال پیروزی را زیاد نمی دیدند، وارد نهضتی نمی شدند و شاید علت نامه نگاری آنان و نیز پیوستن آنها به نهضت مسلم و قیام مختار بدین جهت بود که پیروزی نهضت ها را بسیار محتمل می دیدند و لذا به مجردی که بوی شکست نهضت مسلم به مشامشان خورد، از صحنه خارج شدند.
هواداران بنی امیه که افرادی همانند عمربن حجاج زبیدی، یزیدبن حرث، عمروبن حریث، عبدالله بن مسلم، عماره بن عقبه، عمربن سعد، مسلم بن عمرو باهلی از برجستگان آنها به شمار می رفتند و درصد قابل توجهی از مردم کوفه را تشکیل می دادند. و همین افراد بودند که وقتی از پیشرفت کار مسلم بن عقیل و ضعف و فتور نعمان بن بشیر والی کوفه احساس خطر نمودند، به شام نامه نوشتند و از یزید چاره طلبیدند.
خوارج کوفه پس از سرکوب شدن در جنگ نهروان، در زمان معاویه به واسطه سیاست های غیراسلامی وی که ناراضیان فراوانی فراهم آورده بود، قدرت گرفتند و در سال ۳۴ هجری در زمان فرمانداری «مغیره بن شعبه» قیامی را به رهبری «مستوردبن علقمه» ترتیب دادند که به شکست انجامید. «زیادبن ابیه» نیز پس از به عهده گرفتن فرمانداری کوفه در سال ۵۰ هجری نقش عظیمی در سرکوب آنان ایفا نمود. اما پنج سال پس از مرگ، زیاد در سال ۸۵ هجری آنان به رهبری «حیان بن طبیان» به قیامی دیگر دست زدند.
«عبیدالله بن زیاد» نیز پس از به عهده گرفتن زمام امور کوفه به سرکوبی آنها پرداخت. از این رو می توان گفت: در واقعه کربلا نقش چندانی از این گروه نمی توانیم سراغ بگیریم.
شاید بتوان گفت: بیشترین سهم جمعیت کوفه از آن افراد بی اعتنا و ابن الوقت بود که همتی جز پر کردن شکم و پرداختن به شهواتشان نداشتند. اینها هنگامی که پیروزی لشکر مسلم بن عقیل را نزدیک دیدند، به او پیوستند اما با ظهور آثار شکست، به سرعت صحنه را خالی کردند و فشار روانی فراوانی به طرفداران واقعی نهضت وارد آوردند و سهم فراوانی در شکست قطعی نهضت مسلم ایفا نمودند. سپس به دنبال وعده و وعیدهای «ابن زیاد» به سپاه کوفه پیوستند و به جنگ با امام حسین (علیه السلام) پرداختند و سرانجام او را به شهادت رسانیدند در صورتی که اگر نهضت مسلم به پیروزی می رسید، همین افراد اکثر طرفداران حکومت نوپای مسلم را تشکیل می دادند.
و اینها همان افرادی بودند که فرزدق در ملاقات با امام حسین (علیه السلام) آنها را چنین توصیف نموده بود: «قلب های آنان با تو است و شمشیر هایشان علیه تو کشیده شده است.»
روانشناسی جامعه کوفه
به طور کلی می توان خصوصیات روانی جامعه کوفه را که در شکست ظاهری نهضت امام حسین (علیه السلام) دخیل بود، چنین برشمرد:
¤ نظام ناپذیری
هسته اولیه شهر کوفه را قبائل بدوی و صحرانشین تشکیل می دادند که از صحرانشینی و کوچروی به شهرنشینی روی آوردند اما خلق و خوی صحرانشینی خود را از دست ندادند.
یکی از صفات صحرانشینان، آزادی بی حد و حصر در صحراها و بیابان هاست و لذا آنان از همان ابتدا به درگیری با امیران خود پرداختند، به گونه ای که خلیفه دوم را به ستوه آوردند تا جایی که از دست آنان اینچنین شکوه می کند: «چه مصیبتی بالاتر از اینکه با صد هزار جمعیت روبرو باشی که نه آنها از امیرن خود خشنودند و نه امیران آنها از آنها رضایت دارند.»
و لذا آنان در سیر تاریخی کوفه چه با امیران و فرمانده هان عادل همچون علی بن ابی طالب (علیه السلام) و عمار یاسر و چه با امیران ظالم مانند «زیادبن ابیه» ناسازگار بودند.
حضور فراوان صحابه و قراء یکی از عوامل تشدیدکننده این خلق و خوی بود. آنان خود را مجتهدان و صاحبنظرانی در مقابل حکومت به حساب می آوردند و لذا تا آن هنگام که برجان خود بیم نداشتند، در مقابل حکومت قد علم می کردند که نمونه بارز آن را در جنگ صفین مشاهده می کنیم بویژه آنکه جمع کثیری از خوارج نهروان را «قراء» و حافظان قرآن تشکیل می دادند.
¤ دنیا طلبی
افراد و قبائلی که به قصد به دست آوردن غنایم جنگی در فتوحات اسلامی شرکت می جستند پس از سکونت در کوفه حاضر به از دست دادن دنیای خود نبودند و هرگاه احساس خطری می کردند نسبت به دنیای خود عقب نشینی می کردند و اگر احساس خطر نمی کردند فوراً در آن داخل می شدند. در جنگ جمل کوفیان از پذیرش درخواست حضرت علی (علیه السلام) به علت اینکه آن را نوپا می دانستند شانه خالی می کردند و اعتراض نخبگان و خواص آن عده ای که به آن حضرت پیوستند پس از اتمام جنگ تقسیم نکردن غنایم از سوی حضرت علی (علیه السلام) بود، اما در جنگ صفین که حکومت علی (علیه السلام) را سامان یافته تر دیدند شمار افراد غیرکوفی بسیار ناچیز بود. لذا کثرت بیعت کنندگان با مسلم را می توان طبق این خصوصیت کوفیان توجیه نمود.
از اینجاست که به عمق کلام امام حسین (علیه السلام) هنگام نزول در کربلا پی می بریم: مردم بندگان دنیایند و دین مانند امری لیسیدنی بر زبان آنها افتاده است، تا هنگامی به دنبال دین می روند که معیشت آنها برقرار باشد، اما هنگامی که در امتحان افتند، دینداران اندک خواهند بود.
¤ تابع احساسات بودن
با رجوع به تاریخ حیات کوفه این خصوصیت را می توان در جریان های مختلف دید و علت اصلی این خصیصه را می توان عدم رسوخ ایمان در قلب های آنان دانست؛ چون اینان (قبائل) با دیدن قدرت اسلام به آن پیوسته بودند و برای دنیای خود اسلام را پذیرفته بودند و در تعبیرهای «اغدرمن الکوفی» فریبکارتر از کوفی یا «الکوفی لایوفی» کوفی وفا ندارد این خصیصه بیشتر به چشم می خورد.
یکی از موفق ترین کسانی که توانست از احساسات کوفیان به خوبی بهره برداری نماید، «مختار» بود که البته کوفیان، باز همین که احساس کردند ورق علیه او برگشته است او را تنها گذاشتند تا به دست مصعب بن زبیر کشته شود.
از خصوصیات دیگر جامعه کوفه که به آن اشاره شده است می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۱- تناقض در رفتار ۲- فریبکاری۳- تمرد بر والیان۴- روحیه فرار در هنگام رویارویی با مشکلات۵- اخلاق بد۶- طمع۷- تحت تأثیر تبلیغات قرار گرفتن
نحوه اداره کوفه
عناصر مختلفی در اداره جامعه کوفه آن روز وجود داشته که به بررسی اجمالی هر یک از این عناصر می پردازیم:
¤ والی
والی را رئیس حکومت مرکزی منصوب می کرد و اداره شهر کوفه و توابع آن را که شامل شهرهای بزرگ ایران از قبیل قزوین، زنجان، طبرستان، آذربایجان، ری، کابل و سیستان بود در دست می گرفت.
والیانی که از سال ۴۱ تا ۶۱ هجری (قیام عاشورا) عهده دار حکومت کوفه بودند از سوی بنی امیه انتخاب می شدند.
مهمترین این فرمانداران عبارتند از مغیره بن شعبه، نعمان بن بشیر، زیادبن ابیه و پسرش عبیدالله که نقش مهمی در جنگ با امام حسین (علیه السلام) داشت.
مغیره بن شعبه و نعمان بن بشیر از اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) بودند که در واقع معاویه از وجهه آنان در میان مردم استفاده نمود و اینان به خاطر کهولت سن بیشتر دنبال آسایش و آرامش بودند و بیشتر مستقل عمل می کردند.
زیاد و پسرش برخلاف این دو افرادی جنگ طلب و جاه طلب بودند و چون دارای نسبی نبودند بیشتر عقده حقارت داشتند و در پی پوشاندن این عیب بودند.
زیاد در ابتدا در طرف امام علی (علیه السلام) و سپس امام حسن (علیه السلام) بود به گونه ای که بعد از آنکه بسیاری از یاران امام حسن (علیه السلام) به معاویه پیوستند زیاد باز در مقابل معاویه مقاومت کرد، اما معاویه با مکر و فریب و وعده و وعید او را هم بسوی خود جذب نمود.
مهمترین خدمت معاویه به «زیاد» این بود که او را از بی نسبی درآورد و او را «زیادبن ابی سفیان» معرفی کرد و سپس فرمانداری بصره را به او داد و پس از مرگ مغیره فرمانداری کوفه را نیز به قلمرو وی ضمیمه کرد.
فرمانداری کوفه و بصره در آن زمان، در حقیقت به معنای تسلط بر کل ایران، بحرین، عمان و بخشی از افغانستان بود.
زیاد در خوش خدمتی تا آنجا پیش رفت که به معاویه نامه نوشت که «من عراق و بصره و کوفه را با دست چپم برای تو ضبط کردم و دست راستم بی کار است پس آن را با اداره حجاز (مکه و مدینه) مشغول گردان.»
یزید پس از به حکومت رسیدن چون با عبیدالله میانه خوبی نداشت تصمیم گرفت او را از حکومت بصره عزل نماید. اما با آغاز نهضت مسلم در کوفه و مشاهده ناتوانی نعمان بن بشیر، به پیشنهاد مشاورش «سی جون مسیحی» علاوه بر حفظ حکومت بصره، اداره حکومت کوفه را نیز به او واگذار کرده عبیدالله نیز در مقابل به قلع و قمع شیعیان کوفه پرداخت به طوری که نقل شده، او حدود دوازده هزار نفر شیعه را در کوفه زندانی کرد و بالاخره موفق به سرکوب قیام کوفه شد.
¤ عرفاء
عریف منصبی در قبیله بود که صاحب آن ریاست عده ای از افراد قبیله و سرپرستی امور آنان را برعهده داشته و نسبت به اعمال آن افراد در مقابل حکومت پاسخگو بوده است.
در زمان بروز تشنج و اضطراب در شهر، نقش و اهمیت عرفاء دوچندان می شد؛ زیرا آنها مسئول برقراری نظم در قبیله خود بودند و طبعاً اگر حکومت مرکزی شهر قوی بود، از آنان می خواست که افراد قیام کننده را معرفی نمایند.
در میان والیان کوفه، زیاد و پسرش بیشترین استفاده از این نظام را در سرکوب قیام شیعیان و خوارج و… نمودند به طوری که تاریخ نویسان پیرامون اولین اقدام عبیدالله بن زیاد پس از ورود به کوفه چنین نوشته اند:
«عبیدالله مردم و عرفاء کوفه را به نزد خود فرا خواند و خطاب به آنان با شدت چنین گفت: شما باید اسامی غریب ها و موافقان و مخالفان امیرالمومنین یزید! را برای من بنویسید. هر کس چنین کرد با او کاری ندارم، اما هر کس از عرفا که چنین اقدامی ننماید باید مسئولیت عرافت خود را به عهده بگیرد، بدین ترتیب که هیچ مخالفت و شورشی علیه ما در عرافت نباشد و اگر چنین نکرد خون و مال او بر ما حلال است و اگر در میان عرفاء شخصی از مخالفان امیرالمومنین (یزید)! یافت شود که عریف او نامش را برای ما ننوشته باشد، آن عریف را درب خانه اش بر دار می آویزیم و آن را از عطا و حقوق محروم می نماییم.»
این اقدام عبیدالله یکی از مهمترین موجبات شکست نهضت مسلم را فراهم کرد.
منابع مالی حکومت کوفه
منابع مالی حکومت کوفه در زمان مورد بحث از قرار زیر بود.
¤ خراج
سرزمین هایی که به وسیله جنگ در صدر اسلام گشوده می شد میان مقاتلین و سربازان سپاه اسلام تقسیم می شد، اما در زمان عمر به جهت حفظ این سرمایه ها برای آینده و حفظ روحیه جنگ در میان سربازان با مشورت با صحابه و از جمله حضرت علی (علیه السلام) این سرزمین ها تقسیم نشد، بلکه در عوض باقی ماندن این سرزمین ها به اهالی آنها مقداری به عنوان خراج پرداخت می کردند و خراج از هر شهر مفتوح به سوی شهر فاتح حمل می شد و بدین ترتیب خراج شهرهایی مانند آذربایجان، گرگان و… که به دست کوفیان فتح شده بود، به سوی کوفه حمل می شد… و حاکم کوفه پس از تأمین مایحتاج شهر و مردم و پرداخت عطا، مازاد آن را به سوی حکومت مرکزی می فرستاد.
¤ جزیه
افراد غیرمسلمان شهرهای اسلامی شامل مجوسیان، یهودیان و مسیحیان سالانه به صورت سرانه مالی را به حکومت پرداخت می کردند که در آن زمان ثروتمندان ۴۸ درهم، متوسطین ۲۴ درهم و طبقه پایین تر ۱۲ درهم معمولاً در سال می پرداختند، اما با مسلمان شدن بسیاری از اهل ذمه، درآمد حکومت از این منبع رو به کاهش نهاد.
¤ گمرکات
گرفتن گمرک و عوارض از تجاری که جنس به داخل کوفه می آورند از زمان حکومت عمر شروع شد، بدین ترتیب که از کفار غیر ذمی و کفار ذمی و از مسلمانان یک دهم مال التجاره به عنوان مالیات و گمرک می گرفتند که به این مالیات اصطلاحاً «مکوس» گفته می شد.
منابع مالی مردم
به طور کلی درآمد مردم شامل دو بخش زیر بود:
¤ کسب و کار
زراعت، صناعت، تجارت، کارهای دولتی و حکومتی مانند خدمت در شرطه عمده کسب و کار مردم بود.
به طوری که گفته شده است: اکثر حرفه های کوفه را موالی برعهده داشتند و اصولاً عرب ها اشتغال به حرفه و صنعت را لایق شأن خود نمی دانستند.
¤ عطاء و رزق
نظام عطاء و رزق نیز در زمان عمربن خطاب پایه گذاری شد، بدین ترتیب که عمر برای برپا داشتن یک لشکر همیشه آماده و به منظور جلوگیری از اشتغال سربازان به کار دیگر، برای آنان حقوقی سالیانه تعیین نمود که ملاک های خاصی مانند صحابی بودن، دفعات شرکت در جنگ ها و… را در آن مدنظر داشت. این حقوق سالیانه که عمدتاً از فتوحات و خراج سرزمین های گشوده شده تأمین می گشت و به تناسب افراد، مبلغی بین ۳۰۰ تا دو هزار درهم در سال را شامل می شد.
حضرت علی (علیه السلام) پس از رسیدن به حکومت، اصل نظام عطاء را تصویب کرد، اما ویژگی ها و ملاک های عمر در پرداخت های متفاوت را الغا کرد و مساوات کامل در عطاء را برقرار نمود که این امر نارضایتی های فراوان را سبب شد.
در این زمان مردم وابستگی شدیدی به عطاء و رزق داشتند و حکومت نیز از این نقطه ضعف به خوبی آگاه بود و به عنوان دستاویزی استفاده می کرد. به طوری که عبیدالله در زمان حکومتش بر کوفه توانست با زیاد کردن عطاء و دادن رشوه به روسا و بزرگان کوفه آنها را به جنگ با امام حسین (علیه السلام) ترغیب و تشویق نماید. چنانکه یکی از اهل کوفه به نام «مجمع بن عبدالله عائدی» هنگامی که در کربلا به امام حسین (علیه السلام) پیوست چنین جواب داد: «… اما اشراف و بزرگان کوفه، رشوه های کلانی به آنها پرداخت شده است و حکومت جوال های آنان را پر نموده تا محبت آنان را به خود جلب نماید، پس آنها یکپارچه علیه تو جنگ می نمایند.»
همچنین هنگامی که مسلم بن عقیل (علیه السلام) به همراه سپاه خود قصر عبیدالله بن زیاد را محاصره نمود و او را در فشار قرارداد، یکی از شگردهای موفق عبیدالله تشویق مردم و اطرافیان مسلم به ازدیاد عطا در صورت پراکنده شدن و نیز تهدید به قطع عطاء در صورت ادامه شورش بود که این شگرد باعث پراکنده شدن سریع اطرافیان مسلم گردید.
در روز عاشورا، هنگامی که امام حسین (علیه السلام) قصد اتمام حجت نسبت به کوفیان را داشت آنها با به راه انداختن سر و صدا، سعی در ممانعت از سخنرانی آن حضرت (علیه السلام) می کردند، بالاخره امام (علیه السلام) رشته کلام را در دست گرفته و با اشاره به مسأله عطاء آن را به عنوان یکی از علل عصیان کوفیان نسبت به خود برشمرد و فرمودند: «همه شما عصیان مرا ورزیدید و به سخنان من گوش فرا نمی دهید باید چنین باشد؛ چرا که عطاهای شما از مال حرام فراهم شده و شکم هایتان از حرام انباشته گردیده، پس باعث مهر خوردن قلب هایتان شده است.»
مشرق