چند روزی است که آتش بس در غزه برقرار شده، اما احتمال وجود تحریکات از سوی هر دو طرف باعث شده اسراییل و حماس هر روز آماده نبردی جدید باشند.
به گزارش خبرنگار سرویس بین الملل شفقنا (پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)،«جیمز تراوب»، پژوهشگر یهودی تبار مرکز همکاری های بین المللی در آمریکا، در مقاله ای که نشریه فارن پالیسی آن را منتشر کرده، با بیان این مطلب می نویسد: یکی از جنبه های جنگ اخیر درغزه این بود که احساس می شد رخدادهای آن دقیقا تکرار وقایعی خواهند بود که در جنگ های قبلی میان دو طرف اتفاق افتاده بود. پیش بینی می شد مثل سال ۲۰۰۹، اسراییل بعد از یک سری حملات هوایی دست به تهاجم زمینی بزند تا توانایی جنگی حماس را نابود کند و زیرساخت های حکومتی و اقتصادی آن را از بین ببرد. در آن صورت رقم کشته شدگان غیرنظامی بسیار بالا می رفت و اسراییل در عرصه بین المللی محکوم و منزوی می شد.
درواقع این بار قضیه می توانست برای اسراییل بدتر هم باشد. چرا که در سال ۲۰۰۹ ارتش اسراییل اجازه دسترسی مستقیم خبرنگاران به آنچه که در غزه اتفاق می افتاد را تا پایان عملیات نظامی نداد، در نتیجه وقتی گلدستون، بازرس سازمان ملل می خواست درباره جنایات جنگی اسراییل تحقیق کند، تنها منبع او خانواده های قربانیان فلسطینی بودند که اسراییل و حامیانش آن ها را به عنوان منبع موثق قبول ندارند. اما این بار خبرنگاران توانستند مستقیماً جنگ در غزه را گزارش کنند.
البته من دلیل این که چرا اسراییل مانع خبرنگاران نشد را نمی دانم. شاید مسوولین اسراییل ی می خواستند از این طریق در جنگ تبلیغاتی موفقیت کسب کنند. اما اگر طور باشد، باید گفت آن ها در جنگ تبلیغاتی موفق نبودند. انتشار تصاویر هولناکی در آن بولدوزرها اجساد کودکان فلسطینی را از زیر آوار ساختمان های تخریب شده در عملیات هوایی اسراییل بیرون می کشیدند، استدلال های اسراییل در مورد حفظ امنیت خودش را نزد افکار عمومی کمرنگ کرد.
به هر حال این بار جنگ فقط در نبرد هوایی خلاصه شد و به تهاجم زمینی کشیده نشد، تهاجمی که می توانست و ویرانی های بسیار گسترده تری نسبت به قبل داشته باشد و رسانه ها می توانستند اشتباهات و زیاده روی های ارتش اسراییل را به صورت مستند ثبت کنند.
در جنگ اخیر حماس موفق شد هم موقعیت اسراییل را نزد افکار عمومی جهان تضعیف کند و هم حمایت دولت های عربی را جلب کند. البته اسراییل هم بازنده نبود چون حداقل می تواند همچنان به کمک های مالی و تسلیحاتی آمریکا و نیز حمایت های واشنگتن در سازمان ملل و مجامع بین المللی دیگر تکیه کند.
اما این مسایل هیچکدام تضمین کننده امنیت بلندمدت نیستند. به نظر می رسد اسراییل ی ها نمی توانند به بلند مدت فکر کنند، چرا که هیچ راه حل سیاسی یا نظامی بلندمدتی برای اسراییل وجود ندارد. می توان گفت سیاست تل آویو این است که هر چند سال یکبار جنگنده های F-16 خود را به غزه بفرستد تا با تخریب توان نظامی و اقتصادی حماس تا جایی که می تواند دوره بین دو جنگ را افزایش دهد.
اگر این طور باشد باید گفت احتمالا سیاست اسراییل در این زمینه موفقیت آمیز نخواهد بود، چون حماس اکنون بسیار سریعتر از چند سال قبل می تواند خود را بازسازی و آماده نبرد مجدد کند. علاوه بر این، حتی اگر حماس به این نتیجه برسد که بهتر است منابعش را حفظ کند و جنگ دیگری با اسراییل به راه نیندازد، گروه های دیگر در غزه مثل جهاد اسلامی شاید این طور فکر نکنند.
آیا هیچ راهی برای خروج از این وضعیت و جلوگیری از وقوع یک جنگ دیگر وجود دارد؟ تلاش هایی که برای ایجاد آتش بس اخیر صورت گرفت، نشانه های مثبتی در این زمینه به همراه داشت. دولت مصر که وابسته به اخوان المسلمین است نشان داد که می تواند به عنوان میانجی بین حماس و غرب عمل کند، مساله ای که برای رژیم قبلی مصر میسر نبود. همچنین اوباما با محمد مرسی رییس جمهور مصر رابطه ای بر اساس اعتماد برقرار کرده و از طرف دیگر اعتبار خود را نزد افکار عمومی اسراییل و نتانیاهو تقویت کرده است. در این قضیه همه با هم خوبند، البته به جز اسراییل و حماس.
اوباما می تواند اسراییل را از واکنش بیش از حد اسراییل به تحریکات غزه باز دارد و مرسی هم شاید بتواند حماس را به خویشتن داری وادارد. اما این ها هیچکدام تضمین کننده امنیت بلندمدت برای اسراییل نخواهند بود و زندگی برای اسراییل ی ها پرمخاطره باقی خواهد ماند