3

اگر من بخواهم کاندیدا شوم طبعاً دعوت‌ها به تصمیم من کمک می‌کند

  • کد خبر : 49604
  • ۱۲ آذر ۱۳۹۱ - ۲۲:۵۵

اگر عضو شورای نگهبان بودم و توانایی داشتم، یک قانونی را می‌گذراندم که کسانی که دو دوره یا یک دوره رئیس‌جمهور بودند دیگر حق حضور در انتخابات را نداشته باشند.

حجت‌الاسلام والمسلمین پورمحمدی رئیس سازمان بازرسی کل کشور در مصاحبه ای مفصل به مباحثی درباره وزارت اطلاعات، مذاکره با آمریکا، توسعه مدنی و قانون‌گرایی، عفاف و حجاب در جامعه، انتخابات ریاست جمهوری و… می پردازد.

مصطفی پورمحمدی که موضوع کاندیداتوری خود را محتمل می داند، در بخشی از مصاحبه خود در خصوص کاندیداتوری در انتخابات آینده می گوید: به دلیل سوابق و تجاربم که در همه عرصه‌های مدیریتی کشور کار کردم در این مسیر قرار گرفتم.

وی در ادامه می گوید: اگر من بخواهم کاندیدا شوم طبعاً دعوت‌ها به تصمیم من کمک می‌کند. تمایل و گرایش گروه‌ها خیلی در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری من موثر است. حالا اگر آن‌ها هم بخشی از تصمیم من باشند، نه همه آن، ولی طبعاً حمایت آن‌ها طبعاً می‌تواند بسیار تأثیرگذار و کمک کننده باشد. من طبعاً استقبال می‌کنم.

*** در ادامه بخش های مهم مصاحبه پورمحمدی با هفته نامه مثلث را می خوانید:

* پدرم یک روحانی نبود اما از اعضای یک خانواده روحانی هستیم. در یک خانواده طبقه متوسط رو به پایین بزرگ شدم.

* ما از عدم ارتباط با آمریکا سود بیشتری بردیم تا خسارت‌هایی که دیدیم. اینکه ضرر کردیم هم شکی در آن نیست و در اینکه ضرر می‌بینیم هم تردیدی نیست، ولی سودهایی هم که بردیم کم نبوده است.
نظر کلی من این است و آن را قابل استناد و استدلال می‌دانم. این سودها همه‌اش معنوی و آرمانی و فضای روانی نیست من حتی به سودهای مادی نظر دارم. من معتقدم اگر ما این فضای تنش با آمریکا را نداشتیم اصلاً در برخی رشته‌ها رشد نمی‌کردیم، یعنی مجال رشد را به ما نمی‌دادند.

* رابطه و گفت‌وگو با آمریکا اگر در شرایط هماهنگ و همگن نباشد حتماً به ضرر ماست. چون آمریکا به عنوان یک قدرت مسلط و برتر تمام مقاصد خودش را تحمیل می‌کند و به این دلیل که ابزار فراوانی هم دارد مجال نمی‌دهد که شما منافعت را در شرایط برابر تعریف کنید؛حتی در پروتکل و ظاهر، یادداشت و قرارداد. ما حتی قرارداد الجزایر را دیدیم که با هم تفاهم کردیم ولی به دلیل ظرفیت‌های قوی که او داشت، هیچ کدام از آن‌ها را عملی نکرد.

* در افغانستان با آن‌ها کار کردیم، در عراق هم همین‌طور با آن‌ها کار کردیم، اما چون خیلی وقت‌ها دست بر‌تر را داشت ملتزم به تعهداتش نبود.

* وقتی آقای اوباما همچنان صریحاً اعلام می‌کند که از حمله به غزه و در واقع اسرائیل حمایت می‌کنم، با آرمان جمهوری اسلامی که دفاع از مظلوم و دفاع از فلسطین و بازگشت سرزمین اسلامی به مردم مسلمان و امت اسلامی است مغایرت پیدا می‌کند، ما چطور می‌توانیم با آمریکایی‌ها کنار بیاییم؟  آمریکایی‌ها اکنون تعارضات تمدنی دارند.

* حیثیت و پرستیژ ما هم حیثیت ایرانی است و هم اسلامی وهم حیثیت مردم و شخصیت افرادمان هست. ما نباید اجازه بدهیم که این‌ها‌ آسیب ببیند و باید با قدرت از آن‌ها دفاع کنیم. دیپلماسی باید قدرت هدایت و تأمین این اهداف بلند را داشته باشد و تا آنجا که می‌تواند بدون درگیری، بدون چالش و بدون تشنج. این هنر دیپلماسی‌ است که به خواسته‌هایش برسد با کمترین هزینه و کمترین اصطکاک.

* همه می‌دانیم مذاکره به خصوص در برابر آمریکا باید تبدیل شود به یک موضوع وفاق ملی. یک تصمیم و تحلیل روشن که طبق باورها و اعتقاد‌های دینی و قانون اساسی ما این در جایگاه رهبری است که باید این نگاه، ارزیابی و وفاق ملی را در وقت مناسبش و وقتی که به بلوغ رسید هدایت و مدیریت کنند و مسیر را برای گام‌های بعدی پشتیبانی کنند.

* اجازه بدهید تصمیم (کاندیداتوری) وقتی به نهایت خودش رسید به واسطه مشورت‌گیری از فعالان سیاسی و ظرفیت‌سنجی‌هایی که باید در این عرصه صورت بگیرد و در بسترهای اجتماعی مناسب اعلام شود. چون انسان وقتی به تصمیم رسید چرایی‌اش آن زمان قابل بازگویی خواهد بود.

* موضوع (کاندیداتوری) محتمل است. می‌خواهم بگویم به دلیل سوابق و تجاربم که در همه عرصه‌های مدیریتی کشور کار کردم در این مسیر قرار گرفتم.

* من بیشتر از دو قوه حضور داشتم! چون در مراکز فراقوه‌ای مثل دفتر رهبری هم حضور داشتم. در دانشگاه‌ هم کار کردم. کار فرهنگی انجام دادم. در بسیاری از مناطق کشور مسئول بودم و آشنایی من با کشور تقریباً بالاست. این‌ها دلایلی است که سبب می‌شود هم دیگران من را به این موضوع (کاندیداتوری) تشویق کنند هم خودم نسبت به این مسئله توجه بیشتری کنم که از من کاری برای خدمت به مردم و حل مشکلات و پیشرفت کشور و جامعه بر می‌آید.

* اصلاً درست نمی‌دانم که رهبری را وارد عرصه و جریانات سیاسی انتخابات کنیم. شاید این موضوع برای برخی افراد و جریانات سود داشته باشد ولی در کل نه برای جایگاه رهبری مفید است و نه برای وفاق اجتماعی؛ به نظر من هر دو آسیب‌ می‌بیند.

* ما باید همان سایه رهبری و هدایت ایشان، تدابیر و تذکرات ایشان را گسترش داده و خودمان را ملتزم و مقید به آن فضا و هدایت‌ها بدانیم و این فعالیت‌های اجتماعی را در یک بستر طبیعی بگذاریم و کاملاً واقعی و مبتنی بر توان، نیاز، تحرک و تلاش و جاذبه‌های اجتماعی و آرمانی تعقیب کنیم. طبعاً فکر می‌کنم این رویه به سلامت اجتماعی سیاسی و انتخاباتی نزدیک‌تر است.

*  رهبری هر زمان که خودشان تشخیص دهند و صلاح بدانند وارد صحنه بشوند مطلب دیگری است. اما ما نباید فضا را طوری تعقیب کنیم که خدای نکرده رهبری را خرج فردی و شخصی کنیم. این به سود هیچ‌کس نیست.

*  من فکر می‌کنم وضعیت آزادی ما در حوزه آزادی مطبوعات در حالت بی‌ثباتی است. در برخی مواقع خیلی فراخ و در بعضی مواقع خیلی تنگ می‌شود. بعضی ‌وقت‌ها از مرزهایی که در جامعه آزاد گفته می‌شود ما خیلی جلوتر رفتیم و در بعضی‌ جاها خیلی تنگ‌تر و بسته‌تر تعریف کردیم. من فکر می‌کنم ما باید به یک نظم و قانون در نظام رسانه و تبادل اطلاعات و مطبوعاتمان برسیم و همه هم به آن پایبند باشیم.

* قانون را حتی اگر کامل نباشد اگر به آن ملتزم باشیم بسیار مفید خواهد بود و آثار بسیار مثبتی دارد. ولی ما با یک فضای شناور و یک قبض و بسط از نظر تعریف‌ها، ضوابط و رفتارها روبه‌رو هستیم. این قبض و بسط‌ها بسیار آزار دهنده است. من پیش از هر چیز فکر می‌کنم ما باید ضوابط خیلی روشن و شفاف تعریف کنیم و همه‌ هم به آن ملتزم باشیم.

*  من گشت ارشاد را برای هنجارشکنان اجتماعی مفید می‌دانم. ولی گشت ارشاد نمی‌تواند حجاب و عفاف را در جامعه حاکم کند و برای تحقق این خواسته کارآمدی نخواهد داشت.

* همان موقع هم که من در وزارت کشور بودم یک طرح جامع برای اخلاق و فرهنگ عمومی من‌جمله حجاب و عفاف در نظرم بود. فکر می‌کنم چه آن موقع و چه حالا چه آینده آن طرح جامع را باید تعقیب کنیم. فرهنگ مقوله‌ای نیست که بشود یک بعدی و حتی چند بعدی با آن برخورد کرد.

*  در جامعه ما تخلف از وعده‌ها و پیمان‌شکنی بسیار زیاد است. آدم‌ها به گفته‌های هم نمی‌توانند اعتماد کنند. ما نسبت به احترام و حفظ احترام یکدیگر بسیار آسیب‌پذیر شده‌ایم. شخصیت و حرمت افراد به سادگی تحت تعرض و مورد هجوم قرار می‌گیرد. همه این‌ها حرام، ضعف و آسیب اجتماعی است.

*  ما اصولگرایی را دارای یک گفتمان می‌دانیم و منشور آن را سال گذشته منتشر کردیم. سعی هم می‌کنیم که فرهنگ اصولگرایی صرفاً یک ابزار سیاسی نباشد، مثل یک بلوک سیاسی یا همان چیزی که به عنوان یک قبیله سیاسی که مقام معظم رهبری هم چند بار به آن اشاره کردند و گفتند که سعی کنید قبیله نشوید. یعنی دارای یک سری آرمان‌ها، اهداف و تعاریف و کارکردهای روشن باشیم. من همچنان بر این اصول پایبندم و فکر می‌کنم اصولگرایی یک تابلو، شعار و عنوان سیاسی نیست، بلکه یک محتواست.

*  اصولگرایی یک منطق معتدل دارد و بر مبنای عقلانیت استوار است. اصولگرایی بر پایه دلیل و استدلال و مبانی تثبیت شده و تعریف شده شرعی و قانونی استوار است. طبعاً من اصرار بر این دارم که اصولگرایی یک منطق کاملاً عقلانی است و یک پایه کاملاً شرعی و ضمناً نگاه نو به دنیا، زندگی و تعریفی جامع از یک زندگی سالم و طیب دارد.

*  خواهی نخواهی یک سری رویکردهای درون‌گفتمانی تند و کند وجود دارد. ما سعی‌مان بر این است که این‌ها به هم نزدیک شوند و تبدیل به یک جریان طبعاً با یک سری سلیقه‌های متفاوت ولی با اصول مشترک شود.

*  با این همه در فضای سیاسی نمی‌شود همه را یکپارچه کرد. طبعاً آنجا که اختلاف سلیقه‌ها زیاد می‌شود به اختلاف فکر، دیدگاه می‌انجامد و آن بلوک‌بندی‌های سیاسی شکل می‌گیرد، مثل اصلاح‌طلبان؛ آن‌ها برای خودشان یک بلوک‌بندی را شکل دادند و طیف‌های غلیظ و رقیق و تند و کندی هستند، ولی طبعاً باید تبدیل شوند به یک گفتمان نزدیک به هم.

*  اصول‌گرایان هم باید از همین مدل تبعیت بکنند و ما مدافع یکپارچگی جریان اصولگرایی هستیم. خیلی این تعاریف تقسیم شده را قبول نداریم و عملاً هم داریم تلاش می‌کنیم جامعه اصولگرا یک جامعه یکدست همگرا شود با اختلاف سلیقه‌هایی که وجودش طبیعی است.

* ببینید شما انتخابات ریاست جمهوری را ملاک قرار ندهید. این یک حادثه‌ای است که به دلایلی احتمالش هست که شما چند کاندیدا داشته باشید و حتی در یک ضلع از اصول‌گرایان دو کاندیدا ببینید. این را دلیل نگیرید بر تقسیم شدن جبهه اصولگرایی. آنجا از مبنا به یک سمتی می‌رویم. اما نکته‌ای که شما می‌‌گویید اگر بتوانیم به کاندیدای کمتر برسیم حتماً مفید است.

*  اگر من بخواهم کاندیدا شوم طبعاً دعوت‌ها به تصمیم من کمک می‌کند. تمایل و گرایش گروه‌ها خیلی در تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری من موثر است. حالا اگر آن‌ها هم بخشی از تصمیم من باشند، نه همه آن، ولی طبعاً حمایت آن‌ها طبعاً می‌تواند بسیار تأثیرگذار و کمک کننده باشد. من طبعاً استقبال می‌کنم.

*  آقای هاشمی هیچ وقت نمی‌خواهد خود را در طیف اصلاح‌طلب‌ها خلاصه و محدود کند. معمولاً آقای هاشمی سعی کرده خودش را فراجناحی عرضه کند. مانورهایی هم که همیشه می‌داده با این رویکرد بوده ولی اصلاح‌طلب‌ها همیشه مایل بودند که ایشان خودش را در طیف اصلاح‌طلب‌ها‌ تعریف کنند. همین سبب می‌شود که ما در جبهه اصلاح‌طلب‌ها یک تعددی را ارزیابی کنیم.

*  ممکن است طرفداران آقای هاشمی که جزو بخشی از اصلاح طلب‌ها هستند با یک تمایلاتی به یک کاندیدا برسند و دیگران هم با یک تمایلات دیگر به یک کاندیدای دیگر.

* من  موضوع (طرح وحدت ملی) را عملی نمی‌بینم. فکر می‌کنم ما باید از فضای عاقلانه، فضای واقع‌بینانه و سالم انتخاباتی دفاع کنیم تا مردم انتخاب خوب داشته باشند. فردی هم که پیروز می‌شود بستر برای همه انتخاب‌ها و ظرفیت‌های کشور فراهم شود.

* اتفاقاً خود این یک موضوع اختلافی است و بر سر آن اختلاف و جنجال صورت می‌گیرد و به ضد خودش تبدیل می‌شود. عملاً همین بحث و گفت‌وگوهایی هم که درگرفت خودش یک جدال شد و منشأ گفت‌وگوی سیاسی به نظرم خیلی با موفقیت روبه‌رو نباشد.

* طرح وحدت ملی را عملی نمی‌بینم.

* ما باید تلاش کنیم هر جناحی، هر کاندیدایی که می‌خواهد بدهد کاندیدایی باشد با توانمندی و ظرفیت‌های واقعی، با یک برنامه کاملاً درست تا مردم در برابر یک انتخاب خوب و خوب‌تر قرار بگیرند.

*  اگر عضو شورای نگهبان بودم و توانایی داشتم، یک قانونی را می‌گذراندم که کسانی که دو دوره یا یک دوره رئیس‌جمهور بودند دیگر حق حضور در انتخابات را نداشته باشند.

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=49604

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]