«احسان نراقی» صبح دیروز (یکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۱) در سن ۸۶ سالگی در منزل خود واقع در تهران درگذشت.
کائینی گفت: انعطاف احسان نراقی به راحتی و بدون هیچ دغدغهای صورت میگرفت تا جایی که از او شخصیتی بیمبنا و فاقد نگاه منسجم تصور میشد.
این مورخ در تحلیل شخصیت منعطف نراقی اظهار داشت: این موضوع به چند علت باز میگردد، از جمله اینکه احسان نراقی به یکی از دوستان خود گفته بود که علاقهمند است با پرنسسها همنشین باشد و تفاوتی نمیکند که آنها مسئولان رژیم گذشته یا مسئولان جمهوری اسلامی باشند.
وی ادامه داد: احسان نراقی حاضر بود در تمام چالشهای سیاسی و اجتماعی حضور داشته باشد، حتی برای این حضور حاضر بود بخشی از ایدئولوژی خود را کنار بگذارد و این انعطاف به شدت حیرتآمیز بود به گونهای که حتی در سال گذشته پس از خودکشی «علیرضا پهلوی» فرزند شاه مخلوع، در گفتوگویی که با هم داشتیم، به شدت از وضعیت فکری و فرهنگی خانواده شاه انتقاد کرد و گفت: «فرزندان شاه انسانهایی لوس و بیمسئولیت هستند که هنوز نمیتوانند خود را مدیریت کنند، چنین افرادی چگونه میتوانند جامعه را مدیریت کنند؟!»
کائینی با بیان اینکه انعطافی که احساس نراقی در صیرورت فلسفه سیاسی داشت، نمیتوانست به یک نظام حکومتی وفادار بماند، گفت: اساساً چنین نگاهی به نظر بسیاری از کنشگران سیاسی و اجتماعی عادی به نظر نمیرسید و ظن هر دو طرف را برمیانگیخت؛ این در حالی است که خود وی معتقد بود انسانی ملی است و فرقی برایش نمیکند که طرف مقابلش جمهوری اسلامی باشد یا نظام سلطنتی!
این مورخ ادامه داد: پسزمینه شخصیتی احسان نراقی، مذهبی است که ماهیت نوستالوژیک داشت. پدرش روحانی بود که به سنت روحانیت پشت پا زد و مادرش «رخشنده گوهر» از خاندان مشیری و از بانیان مدرسه جدید در کاشان محسوب میشد که پیوند خانوادگیاش با آیتالله کاشانی موجب شد پیوندهایی با مذهب داشته باشد.
کائینی در پاسخ به این پرسش که ارتباط احسان نراقی با خاندان پهلوی تا آخر عمر ادامه داشت، خاطرنشان کرد: این ارتباط تا آخر عمر با فراز و نشیبهایی ادامه پیدا کرد اما به علت اینکه نراقی بیشتر گناه ساقط شدن رژیم پهلوی را به شخصیت شاه نسبت میداد، موجب دلخوری فرح دیبا شد. البته از جنبه عاطفی، ارتباط با خاندان پهلوی تا آخر عمر ادامه پیدا کرد.