سلیمی نمین غرور را مهم ترین عاملی دانست که باعث شد حامیان احمدینژاد به منتقدان او تبدیل شود.
سلیمی نمین در گفت و گو با روزنامه تهران امروز افزود : غرور باعث شد تا او احساس کند که برای عدالتطلبی نیازی به هیچ کس ندارد و به همین دلیل هر چقدر که از مدت زمان دولتش گذشت، منتقدان بیشتری را در حال انتقاد از خود دید، که این نه تنها فقط برای او بلکه برای هر مسئول دیگری اتفاق تلخی به حساب میآید.
سلیمی نمین خاطرنشان کرد : در واقع باید گفت احمدینژاد هیچ گاه به این مسئله دقت نکرد که اگر احساس کند خودش به تنهایی میتواند پرچمدار عدالت باشد، نه تنها نمیتواند به توفیقی برسد، بلکه از راه صحیح غافل شده و غفلتهایی هم در کارنامهاش به ثبت خواهد رسید تا جایی که الان ذهنیتی پررنگ در جامعه اینطور قضاوت میکند که او برای استمرار قدرت و موقعیتی که در اختیار خود میبیند، حاضر است تا کارهایی انجام دهد که نمیتوانند در چارچوب عدالت و عدالتخواهی جایی داشته باشند. این اراده رئیس دولت در حالی مشاهده میشود که دولتهای گذشته همواره به خاطر تلاش برای ماندگاری در دولت مورد سوال اصولگرایان قرار میگرفتند و به همین دلیل شاهد این هستیم که چهرههای این طیف سیاسی به طور آشکار دولتیها را از تلاش برای استفاده از امکانات دولتی به نفع تمدید موقعیت خود برحذر میدارند.چون تلاش برای ماندگاری از جانب مسئولینی که قدرتشان تاریخ مشخصی دارد، بی عدالتی است و همه باید متوجه این امر باشند که عدالت براساس قانون اساسی اجراخواهد شد و ما باور مان این است که مادامی که قانون اساسی را همه قبول داریم و قانون اساسی تضمین کننده روابطمان براساس عدالت است، اگر کسانی آمدند و مخالف قانون اساسی در جهت استمرار قدرت خودشان حرکت کردند، نقطه شروعی برای بیعدالتی محض است.خب! وقتی احمدینژاد در وادی قدرت افتاد، اصل معادله فرق کرد و معادلات دیگر برای او یک شیوه و روش دیگری رقم خورد و در نتیجه او که قرار بود به مقابله با اثرات بیعدالتی در دولتهای گذشته برود، از همان ابزار و موقعیتی که از سالهای پیش مانده بود، طوری بهره گرفت تا به ماندگاری خود در راس امور کمک کند و به همین دلیل حتی در ترکیب نیروهای خود تغییراتی به وجود میآورد.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه « تغییرات متعدد به وجود آمده در ترکیب نفرات دولت میتواند به این تغییر رویه ربط داده شود؟ » ، گفت : صد در صد! چون عناصر سالم هرگز در وادی قدرت حرکت نمیکنند. به همین دلیل شاهد این هستیم که تا زمانیکه در خط اصول بود،چهرههای موجه و سالمی چون آقایان الهام،هرندی و لنکرانی و… در کنارش بودند و وقتی از خط عدالت خارج شد و در وادی قدرتطلبی گرفتار شد، افرادی را در کنار خود میبیند که به درستی از آنها به عنوان گروه انحرافی و مسئلهدار یاد میکنند. کافی است تا یک بار چهرههایی که در انتخابات سال ۸۴ و اوایل شروع به کار دولت نهم در کنار او بودند را با افرادی که در انتخابات ۸۸ با او بودند و در حال حاضر هم به عنوان «نزدیکان احمدینژاد» معروف شدهاند، قیاس کنید تا متوجه این شوید که احمدینژادی که برای رسیدن به نهاد ریاستجمهوری تلاش میکرد با احمدینژادی که در ششمین سال از هشت سال قانونی ریاست خود بر دولت را تجربه میکند، چه تفاوتهایی دارد.
سلیمی نمین در خاتمه گفت : عدالت بعد از دفاع مقدس به دست فراموشی سپرده شد. در دورهای ابزاری برای اهداف خاص اقتصادی شد و در برههای به وسیلهای بدل گشت تا بتوانند اهداف خاص سیاسی خود را دنبال کنند و در دولت فعلی هم در حالی عدالت به محاق رفت که این بار عدالت نه با بهانههای اقتصادی و سیاسی بلکه تحقق همین اصل مهم «عدالت» شعار اصلی دولت بود، مورد بیتوجهی قرار گرفت.پس میتوان با تاسف به این نتیجه رسید که عدالت پس از جنگ تحمیلی عدالتی نبود که با آرمانهای انقلاب اسلامی همخوانی داشته باشد.