فرمودید که شهید لاجوردی تلاش زیادی کرد تا دستگیر شدههای سازمان منافقین را در درون زندان اصلاح کند و سازمان نیز از همین موضوع خیلی عصبانی بود، اما بالاخره آن بیرون هم افرادی بودند که خط سازمان را پیش بردند و مزاحم فعالیت شهید لاجوردی شوند، در این خصوص بیشتر توضیح دهید؟
منافقین بعد از ترور شهید لاجوردی گروهی را فرستاده بودند که جنازه ایشان را ببرند آلمان و برنامهریزی کرده بودندکه در مقابل تلویزیون بگویند که ما جسد لاجوردی را هم آوردیم! ما همان شب اطلاع یافتیم و آنها را دستگیر کردیم، میخواستم بگویم اینقدر کینه داشتند که به جسدش هم نمیخواستند رحم کنند!
پیام آقای لاجوردی مبارزه با جریانات نفاق بود. به عنوان یک عنصر انقلابی ارزشگرا و دیدهبان قوی از ابتدای سال ۱۳۵۴ منافقین را میشناخت، او بعدها نسبت به جریان منافقین انقلاب اسلامی هم ایدههایی داشت و میگفت اینها در همان راستای منافقین هستند و تحلیلهایشان یکی است. در قصه سعادتی آقای بهزاد نبوی خیلی مایل بود لحظات آخر سعادتی را ملاقات کند! آقای لاجوردی و مرحوم رجایی خیلی به هم علاقه داشتند و ارادت ویژه داشتند. آقای رجایی زنگ زده بود که من دوستم [بهزاد نبوی] اینجاست و ملاقاتی میخواهد، با توجه به اینکه حکم اعدام سعادتی صادر شده بود و اعدامش هم قطعی بود شهید لاجوردی دستور دادند اعدام را زودتر انجام بدهند و بعد به آقای رجایی پاسخ داد که دیر گفتید. اگر زودتر میگفتید من کار را انجام میدادم و آقای لاجوردی بر اساس تحلیل نگذاشت که این ملاقات انجام شود. تحلیلش این بود که اینها با هم همدستند و اینها در حال برنامهریزی برای آینده هستند، البته بعدها دیدیم که همین اتفاق هم افتاد.
آنچه که در فاصله زمانی بعد از رفتن شهید لاجوردی از زندان یعنی در سال ۱۳۶۳ تا سال۶۷ اتفاق افتاد، حاصل فعالیت شبکه ای در داخل کشور بود که در واقع تعبیر همان حرف شهید لاجوردی محسوب میشد.
شما که مبارزات سال ۵۷ تا ۶۰ رو دیدهاید، جریانات نفاق آن زمان را دیدهاید و فعالیت عوامل منافقین را در خیابانهای تهران از نزدیک مشاهده کردهاید، در اغتشاشات فتنه سال ۸۸ چه چیزی وجود داشت و چه نشانههایی بود که حضور دوباره سازمان منافقین را درک کردید؟
ببینید اساساً حرکت انقلاب پس از مبارزه با رژیم شاه و عواملش با جریانات معاندی روبرو شد که همگی آنها در پس پرده به نوعی هم دست یکدیگر بودند. جریانات حزب توده، حزب فداییان خلق، منافقین و… بعد جریان شوم سال ۷۸ که جریان بسته ای بود که رونمایی هم شد و برای براندازی نظام اقدام کرد و بعد هم جریان سال ۸۸، ایناه در امتداد یکدیگر بودند.
بعد از اتفاقات سال ۶۰، دولت انقلاب که بر سر کار آمد در درون خود افرادی داشتکه تفکرات التقاطی داشتند مثلا در قصه مجلس دوم و عدم رأی اعتماد به نخست وزیر وقتع نود و نه نفر بودند که رأی ندادند و متهم شدند به ضد امام و…! نگرانیهایی بود که ما میدانستیم اگر رشد بکند، روزی در مقابل انقلاب قد علم میکند و جالب اینجاست که در همان قصههای سال ۶۰ حلقههای اتصال آنها رونمایی میشد.
مثلا در آن زمان در دادسرای انقلاب مشغول تحقیق در یک موضوع خاص بودیم که میدیدیم خانم زهرا رهنورد در دانشگاه تهران جلسهای داشت و همزمان با این جلسه قرار بود مسعود رجوی در یک سالن دیگر سخنرانی کند، در آنجا دیدیم که خانم رهنورد گفت: «به جهت اینکه برادر ارزشمند و انقلابیام(!) «مسعود» در یکی از سالن های دانشگاه تهران سخنرانی دارد من این جلسه را انجام نمیدهم و به اتفاق هم در آن جلسه شرکت میکنیم.
یعنی حلقه اتصالات اینطوری بود، ولی تحلیل ما این بوده و هست که استکبار همیشه نیروی خودش را یکباره رو نمیکند.
بالاخره وقتی آمریکا میگوید من قصد دارم زانوی انقلاب را بشکنم، در هر مقطعی یک عنصرش را رو میکند. یه وقت امراء ارتش را رو میکند، بعد که نتیجه نگرفت بختیار را رو میکند، باز هم که نتیجه نمیگیرد، از دولت موقت استفاده میکند، بعد بنی صدر، بعد منافقین، این روند همینطور ادامه دارد، حتی نمیتوان فتنه ۸۸ را پایان آن دانست، تا زمانی که جریان اصیل انقلاب وجود داشته باشد، جریان مقابل آن هم وجود خواهد داشت.
دشمن یک روز در لباس فدایی خلق است، یک روز در لباس منافق خلق است و یک روز هم در لباس فتنه۷۸، یک روز در لباس فتنه ۸۸ و همینطور ادامه دارد. میخواهم عرض کنم که ما باید حواسمان جمع باشد و از گذشته درس عبرت بگیریم و بفهمیم که کسانی که در مقابله هستند در مقاطع مختلف با چهرههای مختلف حاضر میشوند، امروز دیگر چهره منافقین تمام شده و آنها تبدیل به یک گروه مزدور شدهاند و از آنها کاری ساخته نیست. در بزنگاهها است که همه اینها در کنار هم قرار میگیرند. مثلاً در سال ۸۸ دیدیم که اول اصل انتخابات را زیر سئوال بردند، بعد یک راهپیمایی آرام با ظاهری آراسته راه انداختند که تودههای مردم را دور خود جمع کنند. در اینجا بود که تدبیر هوشمندانه مقام معظم رهبری که در فیلم «قلادههای طلا» هم نشان داده شد، به کار آمد. آقا در روز شروع فتنه دستوری کلیدی دادند و فرمودند: نیروی انتظامی بدون سلاح وارد شود، کتک بخورد، کشته شود، ولی رو به مردم اقدامی نداشته باشد. بعد شما میبینید فلان کس کشته میشود، بعد برایت سئوال مطرح میشود که این در کجاکشته شده است؟ سلاح متعلق به چه کسی بود؟ چطوری کشته شد؟ اصلاً قرار نبود کشته شود…!
اینها یاران خودشان بودند، ما دیدیم که در سال ۸۸ عقبه جریان نفاق همه با هم آمدند کمک به این جریان که اگر خدایی ناکرده اتفاقی هم افتاد ادعا کنند ما هم شریک بودهایم. البته این حرکت استمرار دارد و در آینده هم این اتفاق خواهد افتادو اینگونه نیست که این جریان و همدستی به پایان رسیده باشد. در آینده هم اگه خدای ناکرده برای نظام اتفاقی بیفتد باز همه اینها خواهند آمد و هر کس مأموریت خودش را انجام میدهد. یعنی یک خونخوار، یک جنایتکار میآید اسلحه به دست میگیرد و آدم میکشد. زیرا دشمن میداند که نمیتواند فرضاً یک جوانی را که رفته رأی داده و به وی گفتهاند که تقلب شده را مجبور کند اسلحه به دست بگیرد و آدم بکشد. ولی نیروی مزدور میآید و آن دختر خانم(ندا آقا سلطان) را میکشد بعد هم بر روی آن تبلیغ میکند.
اما بعد از یکسال معلوم میشود که اصلاً نیروهای نظام هیچ کدام سلاح نداشتند که بخواهند بکشند و این برای مردم روشن میشود و مردم حقیقت را درک میکنند.
من در همین جا یک خاطره بگویم، اگر یادتان باشد در جریان پیروزی انقلاب ساواک سینما رکس آبادان را در سال ۵۶ آتش زد و بعد از یکسال فیلمی ساختند و در آن فیلم سعی کردند بگویند که نیروهای جوان انقلابی این کار را انجام دادهاند! آنقدر رسوا بود که وقتی مردم در سینماهای تهران این فیلم را میدیدند، همه هو میکردند. یک مدت ساواک سعی کرد کسانی که هو میکنند را دستگیر کند اما چراغهای خاموش سینما و اینکه این حرکت تقریباً از سوی همه بینندگان صورت میگرفت این تصمیم ساواک را غیرممکن ساخت تا جایی که رژیم تصمیم گرفت دیگر این فیلم را اکران نکند.
ولی در فیلم قلادههای طلا مردم با دقت میبینند و رمزهای کلیدیاش را پیدا میکنند. وقتی در آن فیلم یکی از فرماندهان نیروی انتظامی میگوید «تا کی ما را بکشند؟ چرا دستور نمیدهند؟ اگه نقطه ضعفی دارند بگویند ما نیاییم به خیابان! چرا ما بایدکشته بشویم؟ بعد در جواب میگویند این یک دستور است و تو باید دستور را انجام بدهی، مردم نیز میبینند که نظام بر اساس یک تدبیر فتنه ۸۸ را جلو برده است.