چهره ات نورانی تر از همیشه بود انگار بغض گلویت به جای اشک نور می ریخت روی صورتت. چشم های بی رمقمان فقط به شوق تماشای تو باز مانده بود، هر چه توان داشتیم خرج راهی کرده بودیم که تو نشانمان داده بودی و حالا برای ادامه راه آمده بودیم تا باز راهنمای ما باشی.
شروع که کردی آن هم با این آیه: «هو الّذى انزل السّکینه فى قلوب المؤمنین لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم و للَّه جنود السّماوات و الأرض و کان اللَّه علیما حکیما» آرامش بود که از آهنگ کلامت بر ما می بارید.
خسته نبودی این را می شد از طنین صدایت فهمید، گر چه فتنه لجن پوش همه توانش را خرج کرده بود تا تو را از پای بنشاند چون خوب می دانست که ما با تکیه به تو ایستاده ایم امّا فقط خودش از پای در آمده بود و تو مردتر از همیشه مثل کوه ایستاده بودی تا ما در دامنه ات آرام بگیریم.
دل های ما که دست تو بود پس خاطرمان جمع بود که حرف دل ما را خواهی زد.
از همان شروع حرف هایت می خواستی به ما مژده پیروزی دهی، می خواستی با مقایسه شرایط ما و زمان پیامبر به ما بفهمانی فتنه کوچک تر از آن است که جمع نشود گفتی: «این آیهاى که من تلاوت کردم، به مؤمنان بشارت میدهد و نزول سکینه ى الهى را یادآورى میکند. سکینه یعنى آرامش در مقابل تلاطمهاى گوناگون روحی و اجتماعى.»
خشم ما فقط رخصت تو را می خواست تا دنیا را زیر و رو کند اما تو اصرار داشتی که طوفان درون ما را آرام کنی. برایمان سوره عصر را خواندی تا یادمان نرود خط کش ایمان حق است: «و تواصوا بالحقّ و تواصوا بالصّبر»
جانم فدای رهبر
خطبه دوم که شروع شد دیگر قلب ها داشت از سینه ها بیرون می زد، طوفانهای آرام گرفته دوباره متلاطم شده بود و ما باز منتظر اشارت تو، تا در خروش موجمان فتنه را ببلعیم امّا تو باز هم آراممان کردی.
وقتی روی سخنت با ما بود نه فقط من، که همه مردم گریه می کردند، تو با یک دنیا تجلیل و تعظیم ما را خطاب می کردی و ما با اشکمان می خواستیم بگوییم ما هر چه داریم از برکت تو داریم تو می گفتی و ما با اشک می شنیدیم: «خطاب به شما مردم عزیز حرف من عبارت است از یک دنیا تجلیل و تعظیم و تشکر. بنده دوست ندارم در سخنرانیها و خطابهها نسبت به مخاطبان خودم با مبالغه حرف بزنم یا تملق آنها را بگویم؛ اما در این قضیهى انتخابات، خطاب به شما مردم عزیز عرض میکنم که هر چه با مبالغه صحبت بکنم، زیاد نیست؛ حتّى اگر بوى تملق هم بدهد، ایرادى ندارد. کار بزرگى کردید. انتخابات ۲۲ خرداد یک نمایش عظیمى بود از احساس مسئولیت ملت ما براى سرنوشت کشور؛ نمایش عظیمى بود از روح مشارکت جوى مردم در ادارهى کشورشان؛ نمایش عظیمى بود از دلبستگى مردم به نظامشان. حقیقتاً مشابه این حرکتى که در کشور انجام گرفت، من امروز در دنیا و در این دموکراسیهاى گوناگون – چه دموکراسیهاى ظاهرى و دروغین و چه دموکراسیهائى که واقعاً به آراء مردم مراجعه میکنند – نظیرش را سراغ ندارم. در جمهورى اسلامى هم جز در همهپرسى سال ۵۸ – فروردین ۵۸ – هیچ نظیرى دیگر براى این انتخاباتى که در جمعهى گذشته شما انجام دادید، وجود ندارد؛ مشارکت حدود ۸۵ درصد؛ چهل میلیون جمعیت. انسان دست مبارک ولیعصر را پشت سر حوادثى با این عظمت میبیند. این نشانهى توجه خداست. لازم میدانم از اعماق دل نسبت به شما مردم عزیز در سراسر کشور ابراز ادب و ابراز تواضع کنم که واقعاً جا دارد.»
باز هم مثل همیشه نسل جوان را خاص کردی و این از اعتماد تو به من و هم سالانم است، اعتمادی که مایه دلگرمی و حرکت و جوشش ماست: «نسل جوان ما بخصوص نشان داد که همان شور سیاسى، همان شعور سیاسى، همان تعهد سیاسى را که ما در نسل اول انقلاب سراغ داشتیم، دارد؛ با این تفاوت که در دوران انقلاب، کورهی داغ انقلاب دلها را به هیجان میآورد، بعد هم در دورهى جنگ به نحو دیگرى؛ اما امروز اینها هم نیست، در عین حال این تعهد، این احساس مسئولیت، این شور و شعور در نسل کنونى ما وجود دارد؛ اینها چیز کمى نیست.»
همه غم هایمان را با شیرینی کلامت از دلمان پاک کردی: «این انتخابات، عزیزان من! براى دشمنان شما یک زلزلهى سیاسى بود؛ براى دوستان شما در اکناف عالم یک جشن واقعى بود؛ یک جشن تاریخى بود. در سى سالگى انقلاب این جور مردم بیایند نسبت به این نظام و این انقلاب و آن امام بزرگوار اظهار وفادارى کنند! این یک جنبش عمومى و مردمى بود براى تجدید پیمان با امام و با شهدا؛ و براى نظام جمهورى اسلامى یک نَفَس تازه کردن، یک حرکت از نو، یک فرصت بزرگ. این انتخابات، مردم سالارى دینى را به رخ همهى مردم عالم کشید. همهى کسانى که بدخواه نظام جمهورى اسلامى هستند، دیدند مردم سالارى دینى یعنى چه. در مقابل دیکتاتوریها و نظامهاى مستبد از یک طرف، و دموکراسیهاى دور از معنویت و دین از یک طرف دیگر، این مردمسالارى دینى است؛ این است که دلهاى مردم را مجذوب میکند و آنها را به وسط صحنه میکشاند. این، امتحان خودش را داد.»
همیشه حرف هایت امید می دهد و شور، آرامش می دهد و حس غرور، آن جمعه ماندگار هم همین طور بود: «انتخابات ۲۲ خرداد نشان داد که مردم، با اعتماد و با امید و با شادابى ملى در این کشور زندگى میکنند. این جواب خیلى از حرفهائى است که دشمنان شما در تبلیغات مغرضانهى خودشان بر زبان میآورند. اگر مردم در کشور به آینده امیدوار نباشند، در انتخابات شرکت نمیکنند؛ اگر به نظام خودشان اعتماد نداشته باشند، در انتخابات شرکت نمیکنند؛ اگر احساس آزادى نکنند، به انتخابات روى خوش نشان نمیدهند. اعتماد به نظام جمهورى اسلامى در این انتخابات آشکار شد. و من بعد عرض خواهم کرد که دشمنان همین اعتماد مردم را هدف گرفتهاند؛ دشمنان ملت ایران میخواهند همین اعتماد را در هم بشکنند. این اعتماد بزرگترین سرمایهى جمهورى اسلامى است، میخواهند این را از جمهورى اسلامى بگیرند؛ میخواهند ایجاد شک کنند، ایجاد تردید کنند دربارهى این انتخابات و این اعتمادى را که مردم کردند، تا این اعتماد را متزلزل کنند.
دشمنان ملت ایران میدانند که وقتى اعتماد وجود نداشت، مشارکت ضعیف خواهد شد؛ وقتى مشارکت و حضور در صحنه ضعیف شد، مشروعیت نظام دچار تزلزل خواهد شد؛ آنها این را میخواهند؛ هدف دشمن این است. میخواهند اعتماد را بگیرند تا مشارکت را بگیرند، تا مشروعیت را از جمهورى اسلامى بگیرند. این، ضررش بمراتب از آتش زدن بانک و سوزاندن اتوبوس بیشتر است. این، آن چیزى است که با هیچ خسارت دیگرى قابل مقایسه نیست. مردم بیایند در یک چنین حرکت عظیمى اینجور مشتاقانه حضور پیدا کنند، بعد به مردم گفته بشود که شما اشتباه کردید به نظام اعتماد کردید؛ نظام قابل اعتماد نبود. دشمن این را میخواهد.»
وقتی گفتی: «نظام کشور اندرونى و بیرونى ندارد.» دلم می خواست کف بزنم! حس تعلق خاطرم به کشورم بیش از پیش گل کرده بود!
ابراز رضایتت از حضور ما در انتخابات در جای جای کلامت نمود داشت و این به ما حسی پر از غرور می داد: «عزیزان من! ملت ایران! ۲۲ خرداد یک حماسه بود. این حماسه، تاریخى شد، جهانى شد. اگرچه بعضى از دشمنان ما در اطراف دنیا خواستند این پیروزى مطلق نظام را، این پیروزى حتمى را، به یک پیروزى مشکوک و قابل تردید تبدیل کنند. حتّى بعضى خواستند این را به یک شکست ملى تبدیل کنند! خواستند کام شما را تلخ کنند و نگذارند بالاترین نصاب مشارکت جهانى را دنیا به نام شما ثبت کند. خواستند این کارها را بکنند؛ اما به نام شما ثبت شد. نمیشود آن را دستکارى کرد. رقابتها تمام شد. همهى کسانى که به این چهار نامزد رأى دادند، مأجورند؛ انشاءاللَّه اجر الهى دارند. همهشان در درون جبههى انقلابند، متعلق به نظامند؛ اگر با قصد قربت رأى داده باشند، عبادت هم کردهاند. خط انقلاب، چهل میلیون رأى دارد؛ نه بیست و چهار و نیم میلیون که رأى به رئیس جمهور منتخب است. چهل میلیون به خط انقلاب رأى دادند.»
ترس سران استکبار یا همان ریشه های فتنه را خیلی شیرین برایمان گفتی دوباره لبخند روی لبهایمان نقش بست خدا تو را برای ما نگه دارد واقعا همه دلخوشی ما تویی آقا: « قبل از شروع انتخابات جهتگیرى رسانههایشان، دولتمردانشان، این بود که در اصلِ انتخابات ایجاد تردید کنند، شاید شرکت مردم کم بشود. البته همین نتائجى که از این انتخابات حاصل شد، همین نتائج را آنها هم – هم اروپائیها، هم آمریکاییها – حدس میزدند؛ اما این حرکت عظیم مردم را انتظار نداشتند؛ این کارِ ۸۵ درصدى؛ چهل میلیونى را باور نمیکردند. بعد از آنکه این حضور عظیم دیده شد، اینها شوکه شدند؛ فهمیدند چه اتفاق بزرگى در ایران افتاد؛ فهمیدند که باید خودشان را با این شرائط جدید وفق بدهند؛ هم در امور بین الملل، هم در امور خاورمیانه و جهان اسلام، هم در مسئلهى هستهاى. در مسائل ایران شوکه شدند؛ فهمیدند که سرفصل جدیدى در مسائل مربوط به جمهورى اسلامى پیدا شد، که مجبورند این را بپذیرند.»
و اما حرفهایی که با صاحبمان زدی، عجب غوغایی به پا کردی آقا؛ خدا تو را برای امام زمان نگه دارد، خدا پرچم این انفلاب را با دست تو به اربابمان برساند. حرفهایت را هم با سوره نصر تمام کردی تا دوباره تأکید کنی که ما پیروزیم: اذا جاء نصر اللَّه و الفتح…
رهبرم! شیرینی آن روز هنوز از دل ها نرفته، آن جمعه برای همیشه در تقویم دلمان ثبت شد همین است که ما برای دوباره دیدن لبخند رضایت بر لب های پاکت از هم اکنون برای انتخابات ریاست جمهوری آماده میشویم تا باز هم پای صندوق های رأی حماسه بسازیم، باز هم مثل همیشه تو را راضی کنیم، با حضورمان، با شکوهمان.