در زندگی خود بارها این قبیل شبهه ها و شکوه ها را که چرا خداوند حاجتم را نمی دهد؟ یا چرا درخواستم را اجابت نمی کند؟ شنیده و یا دیده ایم. یا بر قلب و اندیشه ما این مساله خطور می کند، به ویژه وقتی که با اضطراب، بیماری، درد، ناکامی در دستیابی به اهداف و خواسته ها، فقر و تنگدستی مواجه می شویم.
براستی این شکوه و شکایت ها چه جایگاهی دارند؟ آیا خداوند اجابتگر دعای افراد مضطر نیست؟ مگر خداوند وعده تحقق اجابت درخواست ها را نداده است؛ پس چرا برخی دعاها مستجاب نمی شود؟
این گونه شکوه و شکایت ها که بیشتر از سوی کسانی که دل به عنایت و لطف او بسته اند بر زبان می آید و با توجه به آگاهی های زیر است که مطرح می شود: اول آنکه این افراد می دانند خداوند، هم انسانها را امر به دعا نموده و هم بشارت اجابت آن را داده است. آنجا که می فرماید: بخوانید مرا تا اجابتتان کنم.( سوره مؤمن آیه ۶۰)
دوم آنکه می دانند خداوند صادق الوعد است و به وعده خویش جامه عمل می پوشاند چراکه فرموده است: هرگز خدا نقض وعده خویش نخواهد کرد. (سوره آل عمران آیه ۹)
سوم آنکه از عمق وجود خویش این حقیقت را دریافته اند که تنها خداوند شایستگی آن را دارد که بخواهند از او مسئلت داشته باشند؛ زیرا او را اصل و منشأ هر چیزی می شناسند که بازگشت هر چیزی به سوی اوست و او را بخشنده و عطابخش بی مثال می دانند و به همین جهت به درگاه او رجوع می کنند.
اگر به متن شکوائیه توجه شود قید «برخی دعاها» بکار رفته است نه «همه دعاها» و این نشان دهنده همان آگاهیهاست که از آنها نام بردیم اما این افراد با همه ادراکات ذاتی و یا اکتسابی خود از اموری چند نیز غافلند و از سر این جهل و غفلت است که گاه به خود می آیند و از خویشتن و دیگران می پرسند چرا برخی دعاهای ما مستجاب نمی شود اینان باید بدانند که: اولا: همان گونه که ما خداوند را «قدیر» می دانیم و از قدرت او مدد می جوییم باید «حکیم» نیز بدانیم.
حکمت بالغه الهی گاه بر اموری تعلق می گیرد که درک و تفسیر آن در ابتدای امر برای آدمی میسر نیست، کودکی که از مشق نوشتن شکوه می کند غافل از آن است که تا این سختی ها و مشقات نباشد رشد و ترقی و تعالی در کار نیست. کودک مشق نوشتن را زشت و فراغت را خیر می داند در حالیکه این نیست.
قرآن کریم می فرماید (سوره بقره آیه ۲۱۶) چه بسیار شود که دوستدار و علاقه مند چیزی هستید در حالی که برای شما شر و فساد است و خداوند به مصالح امور داناست و شما نادانید. پس می بایست به این امر مهم توجه داشته باشیم که برخی عدم اجابت ها نیز از سوی خدا خود اجابتی است. ثانیا، دعا هم «طلب» است و هم «مطلوب».
ثالثا عجله و شتاب روا نیست. برخی درخواست های ما که نیازمند زمان است و خداوند تبارک و تعالی با آنکه آن را اجابت کرده لیکن تحققش را به تاخیر می اندازد.
اسحاق بن عمار گوید: به حضرت صادق علیه السلام عرض کردم ممکن است دعای مردی مستجاب شده باشد ولی به تاخیر افتد و اثر اجابت آن همان زمان ظاهر نگردد؟ فرمود: آری یک تا بیست سال ممکن است به تاخیر افتد.
آنچه از این دسته روایات برمی آید نشان می دهد که اجابت دعا غیر از تحقق آن است و چه بسا که دعایی مستجاب شود ولی تحقق آن به تاخیر افتد.
اگر ظاهرا دعاهایمان برای مستجاب شدن تاخیر دارند نشانه آن است که به احتمال فراوان، پاسخ دعاهایمان با مزایای جانبی همراه است وقتی دعاهایمان سفر درازی را می پیمایند با باری مملو از موهبت ها باز می گردند. به نظر می رسد وقتی خداوند ما را برای پاسخی منتظر نگاه می دارد درازای این انتظار بهره قابل توجهی به ما عطا می کند.
مهر