4

علت، دلیل و حکمت شکسته خواندن نماز در سفر

  • کد خبر : 59922
  • ۰۶ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۵:۲۳

آگاهی از فلسفه برخی عقاید و احکام و آثار حیات بخش آنها، موجب می‌شود آتش اشتیاق به انجام کار خوب و ترک کار زشت، در دل‌ها شعله‏‌ورتر شود و انسان با عزمى راسختر به دنبال انجام برنامه‏‌ها برود.

افق(ofoghnews.ir) به بیان دیگر، دانستن فلسفه عقاید و احکام، شوق و علاقه مردم را براى انجام وظائف دینى افزون مى‏‌‌کند و تحمّل ناراحتى و سختی را براى انجام پاره‌‏‌اى از وظایف دشوار و سنگین آسان مى‌‌‏‌سازد.

به همین جهت، گروه آیین و اندیشه فارس ، به صورت سلسه‌وار، برخی از فلسفه‌‌های عقاید و احکام دینی را تقدیم مخاطبان گرامی می‌‌کند که در اولین یادداشت، خود موضوع «فلسفه عقاید و احکام» تببین می‌‌شود.

تعریف فلسفه عقاید و احکام

مراد از «فلسفه عقاید و اعمال» همان آثار، حکمت‌‌‏ها، مصالح و مفاسدى است که عقاید و احکام بر محور آن دور مى‌‌‏‌زند.

به عبارتى، مراد ما از علل و فلسفه در اینجا همان حکمت‏‌‌هاست و به تعبیر دیگر، مصالح و مفاسدى است که در دستورات شارع مقدّس اسلام به عنوان جلب منفعت و دفع ضرر معرفى شده است. (دائره المعارف فقه مقارن، ص ۳۸۸)

تفاوت فلسفه حکم با علت و دلیل حکم

نکته‌ مهمی که باید به آن توجه کرد این است که دلیل و علّت حکم را نباید با حکمت و فلسفه آن خلط کرد.

علت، دلیل و حکمت شکسته خواندن نماز در سفر

علت، دلیل و حکمت‌ یک مساله، غالبا با هم متفاوت است. به این مثال توجه کنید: نمازگزار اگر به مسافرت برود باید نمازش را شکسته بخواند.

۱٫ علّت قصر (شکسته بودن) نماز مسافر، خود سفر است (با شرایط مخصوص که در فقه بیان شده است.)

یعنی سفر موجب می‌‌شود نماز انسان، شکسته شود.

۲٫ دلیل قصر نماز در سفر، روایات است.

یعنی اگر کسی بپرسد به چه دلیل باید در سفر ـ با شرایط مخصوص ـ نماز، شکسته شود؟ در پاسخ می‌گوییم دلیلش، روایات است.

۳٫ حکمت و مصلحت آن، مثلًا رفع مشقّت و زحمت سفر است.

یعنی چرا شارع مقدس، این حکم را وضع کرده؟ چه فوائد و ثمرات و مصالحی دارد؟ پاسخش فلسفه حکم و حکمت آن است.

به همین جهت علت، دلیل و حکمت، جای یکدیگر را نمی‌‌گیرند و نباید درباره اینها دچار خلط شویم.

از این رو فقهای بزرگوار گفته‌‌اند:

اگر سفر براى بعضى، هیچ زحمت و مشقّتى نداشته باشد و حتّى با وسائل مخصوص امروزى راحت‌‌‏‌تر از منزل و وطن شخص باشد، باز نماز، قصر(شکسته) است چرا که علّت و دلیل آن به قوت خود باقى است و حکم دائر مدار علّت و دلیل خود است. حکمت‌‌ها و مصالح دنیوی و اخروی‌ یک حکم، بسیار زیاد است و شاید ما تنها به بخشی از آن آگاهی داریم و لذا نمی‌‌‌توانیم از دیگر مصالح و حکمت‌‌های آن حکم، دست برداریم.

از این رو، اگر کسى مسافر نباشد و در وطن خویش به خاطر خستگى ناشى از کار، در زحمت باشد، نمى‏‌‌تواند نماز خود را قصر بخواند. (چون حکمت، جای دلیل و علت را نمی‌‌گیرد)

و شاید خلط کردن علّت و دلیل حکم با فلسفه و حکمت آن و عدم تمییز و تشخیص آنها سبب شده که احکام الهى دست خوش تحریف و تغییر قرار گیرد.

علت، دلیل و حکمت عده برای زن مطلقه

یکی از حکمت‌‌‌های عده بعد از طلاق، مشخص شدن بارداری زن مطلقه است. با توجه به مطالب بالا روشن شد که حکمت عده، غیر از علت و دلیل آن است لذا اگر زنی مطمئن باشد که باردار نیست، باز هم باید بعد از طلاق،‌ عده نگه دارد چرا که علت عده، طلاق است و دلیل عده، روایات است و حکمت‌ دنیوی و اخروی عده، بسیار است که یکی از آنها مشخص شدن بارداری است.

سه استفتاء از آیت الله مکارم درباره عده زن مطلقه  

با توجه به توضیح بالا به سه استفتاء از حضرت آیت الله مکارم شیرازی توجه کنید:

سؤال ۸۴۱- فلسفه عدّه زنان مطلّقه چیست؟ آیا زنان نازا و یا کسانى که رحم خود را برداشته‌‏‌اند از این قانون مستثنى هستند؟

جواب: مسأله عدّه زنان، فلسفه‌‏‌‌هاى متعدّدى دارد، و منحصر به مسأله انعقاد فرزند نیست و لذا در تمام مواردى که شرع گفته است، زن باید عدّه نگهدارد؛ هر چند عقیم و نازا باشد، یا رحم خود را برداشته باشد، یا فرضاً چند سال است از شوهر خود جدا زندگى مى‌‌‌‏کند، در تمام این صورتها باید عدّه نگهدارد.

سؤال ۸۴۲- آیا زن، در صورت یقین به عدم انعقاد نطفه، مى‌‏‌تواند قبل از سپرى شدن ایّام عادت اقدام به ازدواج کند؟

جواب: عدّه در واقع حریم زوجیّت است، و فلسفه و حکمت آن منحصر به انعقاد نطفه نیست؛ به همین دلیل اگر مرد سالها از زن خود جدا زندگى کند، یا در مسافرت باشد، بعد از طلاق عدّه بر زن مدخوله غیر یائسه واجب است.

سؤال ۸۴۳- امروزه از نظر پزشکى امکانات آزمایشگاهى و تجهیزاتى نظیر سونوگرافى وجود دارد که در کوتاهترین زمان مى‌‏‌توان بطور قطع، یقین حاصل نمود که زنى در اثر همبسترى و نزدیکى باردارشده، یا خیر؟ حال با چنین فرضى، آیا مدّت عدّه طلاق همان است که قبلا در احکام آورده شده، یا قابل تغییر است؟

جواب: همان گونه که قبلا اشاره شد عدّه تنها مربوط به مسأله باردارى نیست، بلکه در واقع حریم زوجیّت است؛ لذا اگر زنى چند سال از شوهرش دور باشد سپس او را طلاق دهد، باید عدّه نگه دارد. (احکام بانوان، ص ۲۲۶)

نکته؛ استعمال علت، دلیل و حکمت به جای هم

گاهی علت، دلیل و حکمت را به جای یکدیگر استعمال می‌‌کنند به همین جهت، باید از سیاق عبارت و قرائن دیگر، دانست که مراد نویسنده یا گوینده از عبارت «علت»، «دلیل» و «حکمت» در کلامش کدام معناست.

حکمت‌های گوناگون عقاید و احکام

عقاید و اعمالی که شرع مقدس، مردم را به آنها دعوت کرده، مصالح و حکمت‌های دنیوی و اخروی فراوانی دارد.

برخی از حکمت‌‌ها در قرآن کریم یا روایات – به حسب درک و فهم مخاطب روایت – ذکر شده است.

مثلا قرآن کریم با یک عبارت کوتاه و بسیار پر معنا پاسخ بسیارى از سؤالات را در زمینه مسأله قصاص بازگو مى‌‏‌کند و مى‌‌‏فرماید: اى خردمندان! قصاص براى شما مایه حیات و زندگى است، باشد که تقوا پیشه کنید. «وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاهٌ یا أُولِی الأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ». (بقره/۱۷۹)

این آیه در نهایت فصاحت و بلاغت به خوبى نشان مى‌‏‌دهد: قصاص اسلامى به هیچ وجه جنبه انتقام ‏جوئى ندارد بلکه دریچه‌‏‌اى است به سوى حیات و زندگى انسان‏‌‌ها.

چرا که از یکسو ضامن حیات جامعه است؛ زیرا اگر حکم قصاص به هیچ وجه وجود نداشت و افراد سنگدل احساس امنیت مى‌‌‏کردند جان مردم بى‌‏‌گناه به خطر مى‌‏‌افتاد، همان گونه که در کشورهائى که حکم قصاص به کلى لغو شده آمار قتل و جنایت به سرعت بالا رفته است.

و از سوى دیگر، مایه حیاتِ قاتل است؛ چرا که او را از فکر آدم‏‌‌کشى تا حد زیادى باز مى‌‌‏دارد و کنترل مى‏‌‌کند.

و از سوى سوم، به خاطر لزومِ تساوى و برابرى، جلوى قتل‏‌‌هاى پى در پى را مى‌‌‏گیرد و به سنت‌‏‌هاى جاهلى که گاه یک قتل، مایه چند قتل و آن نیز به نوبه خود مایه قتل‌‌‏هاى بیشترى مى‌‏‌شد، پایان مى‌‌‏دهد، و از این راه نیز مایه حیات جامعه است.

و با توجه به این که حکم قصاص، مشروط به عدم عفو است نیز دریچه دیگرى به حیات و زندگى گشوده مى‌‏‌شود. جمله «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» که هشدارى است براى پرهیز از هر گونه تعدى و تجاوز، این حکم حکیمانه اسلامى را تکمیل مى‌‌‏کند. (تفسیر نمونه، ج‏۱، ص ۶۸۴)

یا مثلا حضرت زهرا (س) درباره فلسفه و حکمت حج می‌‌فرماید: «فَرَضَ اللَّهُ … الْحَجَّ تَشْیِیداً لِلدِّینِ؛ خداوند حج را سبب قدرت و قوّت دین اسلام قرار داده است». (احتجاج طبرسی، ج۱ ص ۲۵۸) و مفهومش این است که مسلمانان باید مراسم حج را آنچنان با شکوه برگزار کنند که به این هدف والا برسند، نه اینکه تنها به آداب صورى حج و تشریفات ظاهرى آن قناعت کنند.

برخی از حکمت‌ها را عقل می‌‌‌تواند بفهمد. مثلا عقل می‌‌فهمد که ربا، قمار، دزدی و رشوه، مخرب نظام اقتصادی یک مجموعه است.

برخی از حکمت‌ها با علوم تجربی یا تجربه‌‌‌‌های شخصی یا جمعی و یا به وسیله تاریخ مشخص می‌‌شوند.

مثلا برخی از دانشمندان علوم تجربی گفته‌‌اند: حکمت حرام بودن گوشت خوک در اسلام، این است که گوشت خوک داراى دو نوع انگل خطرناک به نام کرم «تریشین» و یک‌نوع «کرم کدو» است و تنها کرم «تریشین» کافى است که در یکماه ۱۵ هزار تخم ریزى کند و در انسان سبب پیدایش امراض گوناگونى مانند کم خونى، سرگیجه، تبهاى مخصوص اسهال، دردهاى رماتیسمى، کشش اعصاب، خارش داخل بدن، تراکم پیه‏‌ها، کوفتگى و خستگى، سختى عمل جویدن و بلعیدن غذا و تنفس و غیره شود.

آسیب‌شناسی حکمت‌ها

حکمت‌‌های غیر یقینی از جمله حکمت‌هایی که به وسیله علوم تجربی به دست می‌‌آید، امکان دارد روزی نفی و رد شود از این رو نباید حکمت‌های عقاید و اعمال شرعی را همواره از آن دریچه دید و اعتماد زیادی به آن امور داشت. و چنانکه گفتیم حکمت، جای دلیل و علت را نمی‌‌گیرد و خلط اینها باعث اشتباهات فراوانی می‌شود. بر همین اساس، دلیل حرمت گوشت خوک، آیه قرآن و روایات است نه کرم یا میکروب.

برای اینکه این مساله و آسیب‌شناسی آن، بهتر روشن شود خوب است به بیان شیوای شهید آیت الله مطهری در این‌باره توجه کرد.

توضیح جالب شهید مطهری درباره حکمت‌ها و ادله احکام

ایشان می‌‌‌گوید: یکى از سؤالاتى که من خودم با آن خیلى مواجه شده‌‏‌ام (و از جمله در سفرى که اخیراً به مناسبت جشنى که در نیمه شعبان در دانشکده کشاورزى اهواز ترتیب داده شده بود و دو جلسه پرسش و پاسخ تشکیل داده بودند، مطرح شد و بنده هم مکرر این سؤال را شنیده‌‌‏ام) راجع به حرمت گوشت خوک است.

این‌‏‌طور سؤال مى‌‌‏کردند که گوشت خوک حرام است و البته خیلى دستور حکیمانه‌‌‏اى بوده است. در آن زمان مردم گوشت خوک را نمى‌‏‌شناختند و آن میکروبى که در آن وجود داشت- که آن را «تریشین» مى‌‏‌گویند- عوارض بسیارى براى خورنده به وجود مى‏‌‌آورد. در آن زمان بشر نه آن میکروب را مى‏‌‌شناخت و نه وسیله‌‌‏اى داشت که آن را از بین ببرد، ولى پیغمبر با نور وحى و نبوت این حقیقت را دریافته بود. خدا به پیغمبر دستور داد که به مردم بگو از خوردن گوشت خوک خوددارى کنند.

حرام بودن گوشت خوک به واسطه همین میکروبى است که در بدن خوک وجود دارد. ولى امروز به واسطه پیشرفتهاى عظیم علمى کشف شده است که ضرر این گوشت از چیست و راه از میان بردن آن هم کشف شده است و به وسایل مختلفى آن میکروب را از بین مى‌‌‏برند. بنابراین، آن دلیلى که براى حرمت گوشت خوک وجود داشته است امروز دیگر وجود ندارد. پس امروز ما اگر گوشت خوک را بخوریم برخلاف دستور اسلام رفتار نکرده‌‏‌ایم.

اگر خود پیغمبر هم امروز باشد و از او سؤال کنیم که با وسایلى که جدیداً پیدا شده است باز هم گوشت خوک را نخوریم؟ لابد خواهد گفت که نه دیگر، حالا مى‏‌‌توانید بخورید. آن روز که ما گفتیم، وسایلى براى از بین بردن این میکروب نبود و حالا که هست دیگر مانعى ندارد.

بنده آنجا گفتم که بعضى از مقدمات این حرف درست است ولى بعضى دیگر از مقدماتش ناقص است.

این مطلب که شما مى‌‌‏گویید هر حکم که در اسلام هست دلیلى دارد، راست است. این را علماى اسلام به این ترتیب بیان مى‏‌‌کنند که در هر دستورى از دستورات اسلام حکمت یا حکمتهایى نهفته است و به تعبیرى که علماى فقه و اصول استعمال مى‌‌‏کنند احکام تابع یک سلسله مصالح و مفاسد واقعى است؛ یعنى اگر اسلام چیزى را حرام کرده است چون مفسده‏‌‌اى وجود داشته است حرام کرده، خواه مفسده جسمى باشد خواه روحى، خواه به زندگى فردى بستگى داشته باشد خواه به زندگى اجتماعى، در هر حال یک ضررى در آن بوده است که حرام شده است. یعنى تحریم تعبدى به این معنى که بدون دلیل یک چیزى حرام شده باشد اصلًا وجود ندارد، و هیچ عالمى از علماى شیعه چنین حرفى نمى‌‏‌زند….

پس این مطلب که شما گفتید اگر در دین اسلام یک چیزى حرام شده است دلیلى داشته، حرف درستى است. این را من هم قبول دارم. مثلًا اینکه گوشت سگ حرام است یا سگ نجس است، بدون دلیل نیست. حتماً در سگ یک چیزى وجود دارد که براى انسان ضرر دارد. البته در صدر اسلام هنوز این حرفهایى که الآن مى‌‏‌زنند وجود نداشت.

ولى یک مطلب دیگر هست و آن اینکه فرض کنیم عالمى یا مجتهدى پیدا بشود که برایش یقین بشود که اسلام که گفته است گوشت خوک حرام است منحصراً به خاطر همین میکروبى است که امروز کشف شده است. او فتوا خواهد داد: پس حالا دیگر گوشت خوک حلال است. ولى ما قبول نخواهیم کرد.

مجتهد باید پخته باشد. ممکن است براى چیزى که حرام شده است دهها خطر وجود داشته باشد و امروز علم یکى از آنها را کشف کرده و مابقى هنوز مانده باشد.

شما مى‌‏‌بینید مثلًا علم، پنى سیلین را کشف و آثارش را بیان مى‌‏‌کند و تمام مردم به آن روى مى‌‌‏آورند. بعد از چند سال متوجه مى‌‌‏شوند که ضررهایى هم دارد و لااقل براى همه مریض‌‌ها تجویز نمى‌‌‏کنند.

علم گوشه‌‏‌اى را کشف مى‏‌‌کند و گوشه دیگر برایش پنهان مى‌‏‌ماند. حالا براى یک نفر مجتهد کِى یقین پیدا مى‌‏‌شود که علت اینکه اسلام گفته است گوشت خوک حرام است منحصر به همین میکروبى است که علم کشف کرده است؟! اگر بگوید، عجله به خرج داده است و باید از او سؤال کرد آیا شما یقین دارید که بیست سال دیگر چیز جدیدى کشف نشود؟

مثلًا ممکن است خصایص بعضى از حیوانات در گوشتشان وجود داشته باشد، به طورى که خورنده آن گوشت آن خصایص را بگیرد. از جمله صفات خوک این است که خیلى کثیف است. در حدیث است که یکى از خصایص روحى این حیوان این است که [غیرت ندارد و خوردن گوشت او] غیرت را از بین مى‌‏‌برد…. وقتى از امام رضا علیه‌‌السلام راجع به حرمت گوشت خوک سؤال مى‌‌‏کنند مى‌‌‏فرماید: «لِانَّهُ یُذْهِبُ الْغیرَهَ» براى اینکه غیرت را از بین مى‌‏‌برد. بعد در آنجا گفتم این حالتى که شما الآن در اروپا مى‌‌‏بینید، اثر گوشت خوک است که حاصلش را بروز داده است.

پس این نپختگى است که وقتى انسان یک فلسفه‌‌‏اى را درباره احکام پیدا کرد بگوید هرچه هست همین است.

مثلًا در باب مشروب یک کسى بگوید علت اینکه مشروب حرام است این است که براى کبد و قلب مضر است ولى تجربیات نشان داده است که اگر کسى به مقدار کم مصرف کند نه فقط مضر نیست بلکه نافع است، پس شراب کمش حلال و زیادش حرام است. این هم باز دستپاچگى دیگرى است. نه، انسان باید در این‌‌‏جور مسائل سرعت به خرج ندهد.

بعضى از افراد در قدیم مى‌‌‏گفتند علت حرمت شراب زایل کردن عقل است و ما یک طبیعتى داریم که در ما شراب ایجاد سُکر و مستى نمى‌‏‌کند، پس شراب بر ما حلال و بر دیگران حرام است. نه، این‌‏جور نیست.

اولًا ممکن است هزاران دلیل براى حرمت شراب وجود داشته باشد که ما هنوز به آنها نرسیده‌‏‌ایم. ثانیاً یک شى‏ء حرام ولو اینکه یک ذره‏‌‌اش آن خاصیت ضررى را نداشته باشد ولى باید آن را به طور دربست حرام کرد که مردم اصلًا به سوى آن نروند. (مجموعه‌‌‏آثاراستادشهیدمطهرى، ج‏۲۱ ، ص ۷۱)

فوائد بحث از فلسفه عقاید و احکام

اگر گفته شود همه ما می‌‌دانیم که هیچ یک از کارهاى خداوند دانا و حکیم در عالم تکوین (جهان خلقت) و عالم تشریع (دین) بى‌‏‌‌حساب نیست و قطعاً احکام و قوانین او بر محور مصالح و مفاسد دور مى‏‌‌زند. بنابراین چه لزومى دارد که به سراغ فلسفه احکام برویم؟ آیا همین مقدار آگاهى اجمالى- که هیچ حکمى بى حکمت نیست- براى ما کافى نیست؟

در پاسخ می‌‌گوییم علم تفصیلى و مشروح نسبت به فلسفه احکام فوائدى دارد که در علم اجمالى، حاصل نمى‏شود. چرا که وقتى انسان به مصالح یک تکلیف واجب پى ببرد یا از مفسده یک تکلیف حرام آگاه شد، به یقین انگیزه قوى ترى براى انجام آن تکلیف و ترک این حرام پیدا مى‌‌‏کند.

همچنانکه طبیبان آگاه، بیماران خود را از آثار مهمّ داروهاى شفابخش و غذاهاى تقویتى که درمان بیمارى‏‌ها را تسریع مى‌‏کند –در حد فهم بیمار- باخبر مى‏‌‌‌سازند؛ تا با شوق و علاقه بیشتر داروهاى تلخ را تحمّل کنند و دستورات طبیب را دقیقاً بکار بگیرند. طبیبان روحانى (انبیا و امامان) نیز فلسفه تشریع احکام و آثار حیات بخش برنامه‏‌‌هاى دینى را براى مردم – در حد فهم مردم و مخاطبشان – شرح مى‏‌‌‌دهند تا آتش اشتیاق را در دل آنها شعله‌‌‏ور سازند و با عزمى راسخ به دنبال انجام برنامه‌‏‌ها بفرستند.

بیان فلسفه عقاید و احکام، علاوه بر اینکه شوق و علاقه مردم را براى انجام وظائف دینى افزون مى‏‌کند و تحمّل ناراحتى و سختی را براى انجام پاره‌‏‌اى از وظایف سخت و سنگین آسان مى‌‏سازد، چند فایده دیگر نیز دارد:

۱٫ به همه مردم توجه مى‌‌‏دهد که باید در چه مسیرى حرکت کنند تا فلسفه حکم پیاده شود.

۲٫ توجه می‌‌دهد که بدانیم آثار و برکات این اعمال به خودمان بر مى‌‏‌گردد. در واقع ما با انجام این اعمال، به خود خدمت مى‌‌‌‏کنیم؛ منّتى بر خدا نداریم و باید بسیار ممنون باشیم.

۳٫ مى‏‌‌توانیم با توجّه به فلسفه احکام اعمال خود را ارزیابى کنیم، که تا چه اندازه مقبول درگاه خداوند است و چه اندازه از آن دور است.

مثلًا وقتى مى‌‌‏فرماید: «فلسفه روزه، تقوا و فلسفه نماز، دوری از گناهان آشکار و پنهان است» باید ملاحظه کنیم که آیا بعد از انجام روزه و نماز، روح تقوا و پرهیز از گناه در ما حاصل شده است یا نه؟ و به این ترتیب، ارزش عبادات و اعمال خود را به دست آوریم. (دائره المعارف فقه مقارن، ص ۳۹۴ ؛ پیام امام امیرالمؤمنین علیه‌‏السلام، ج‏۴، ص ۶۳۰)

۴٫ کتاب مقدس دین اسلام یعنی قرآن کریم از زوایای گوناگونى معجزه است که یکى از آن زاویه‌ها، زاویه علمى و واقع بینى آیات وحى است. زیرا قرآن کریم در زمانى انسان را به ارزشها فراخوانده و حلالها و حرامها و قوانین مدنى و اجتماعى را براى ایشان بازگفته که دانش محدود بشر به او اجازه دریافت ضرورت و اهمیت آن فرمانها را نمى‌‌داده است و امروز در پرتو شناختهاى تجربى و علمى، فلسفه بسیارى از آن احکام روشن شده و آشکارتر نیز خواهد شد.

از شماره بعدی به صورت سلسله‌وار به برخی از حکمت‌‌ها از منظر قرآن، روایات و عقل – مانند فلسفه بلاها و مصیبت‌‌ها، فلسفه وجود شیطان، فلسفه رجعت، فلسفه نبوت، فلسفه امامت، فلسفه تقیه، فلسفه تحریم ربا، فلسفه ازدواج، فلسفه نماز، فلسفه روزه، فلسفه خمس، فلسفه نگهداری عده، فلسفه دعا، فلسفه حجاب، فلسفه جهاد، فلسفه تحریم زنا، فلسفه نماز جمعه و …. – خواهیم پرداخت.

 

نویسنده: حجت‌الاسلام وحید واحدجوان، مدرس دانشگاه تهران

فارس

لینک کوتاه : https://ofoghnews.ir/?p=59922

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

آمار کرونا
[cov2019]