روستاهای بخش شاسکوه را یکی یکی پشت سر میگذارم تا به روستای “نیار” برسم. میخواهم با پیرمرد ۸۰ سالهای ملاقات کنم که نامش کلوخ محمد است. سراغش را که از اهالی میگیرم، محل زندگیاش را نشانم میدهند.
کلوخ محمد هرگز ازدواج نکرده است، شغلش چوپانی بوده و در زلزله سال ۷۶ که زیرکوه با خاک برابر شد، خانه او نیز بر سرش فرود آمد اما او یک تفاوت بزرگ با تمام مردم این شهرستان داشت. کلوخ محمد هرگز حاضر نشد دوباره برای خودش خانه بسازد و از آن سال تا امروز که ۱۵ سال میگذرد او در یک گودی و چالهای که خودش حفر کرده زندگی میکند.
* میترسیدم دوباره خانهام روی سرم خراب شود.
این سبک خانه را بیشتر در بیابان دیدهام که زمین را گود میکنند و رویش را با هر چیزی که دم دست هست اعم از آهن و پلاستیک و فرش و میلگرد و چوب میپوشانند و خانه عجیب کلوخ محمد هم اینطور ساخته شده است.
میروم بالای سرش صدایش میکنم انگار باور نمیکند که کسی به او سر زده است. میدانم که بیدار است اما جواب نمیداد شاید تنها کسی که به ذهنش رسیده است عزرائیل بود!
فارس