امروز چهارشنبه ۰۲/۱۲/۹۱ نوشت: برای دومین بار پس از پرواز سیمرغهای جشنواره فیلم فجر، ققنوسهای جایزه سینمایی گفتمان انقلاب اسلامی نیز به پرواز درآمدند، جایزهای که به اذعان برگزارکنندگان آن هدفش ایجاد فضاهایی برای نخبگان و جامعه اندیشمندان است تا بتوانند فعالیت و نقش مهمی را در تولید و جهتدهی به آثار سینمایی ایفا کنند. فارغ از اینکه ۲ دوره برگزاری این جایزه به چه میزان توانسته هدفهای تبیین شده از سوی دست اندرکاران برگزاری آن را محقق کند یا در تولید آثار سینمایی انقلاب اسلامی و حرکت به سمت سینمای انقلابی موثر باشد، نکته قابل توجه نسبیت اینگونه فعالیتهای فرهنگی با رویدادهای فرهنگی و هنری موجود است؛ فعالیتهایی نظیر جایزه سینمایی گفتمان انقلاب اسلامی یا نمایشگاه رسانههای دیجیتال انقلاب اسلامی چه نسبتی با جشنواره بینالمللی فیلم فجر یا نمایشگاه رسانههای دیجیتال وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارند؟ برگزاری جشنواره در جشنواره مشابه آنچه درباره جایزه سینمایی گفتمان انقلاب اسلامی روی داد پدیدهای است که گواه سردرگمی عناصر این جبهه در مواجهه با وضعیت موجود فرهنگی- هنری کشور است، از یک سو با ماهیت و هویت این جشنوارهها مشکل دارند و با قطع امید از آن به دنبال راه انداختن رویداد فرهنگی دیگری نظیر جشنواره عمار، جایزه سینمایی گفتمان اسلامی یا نمایشگاه رسانههای دیجیتال انقلاب اسلامی هستند و از سوی دیگر مخاطبان خود را در میان همین جشنوارهها، محصولات و شرکتکنندگان آنها جستوجو میکنند، از یک سو سینمای فعلی را غیرقابل اصلاح میدانند و در صدد پیریزی سینمایی نوین برپایههای اعتقادی هستند و از سوی دیگر مجری و کارگردان طرحهای خود را از میان همین سینماییها برمیگزینند، از یکسو با فرار از فضاهای سینمایی در جزیره استریلیزه قلهک به دور از واقعیات موجود سرگرم بحث و تبادل نظر با همفکران و هم مسلکان خود میشوند و از سوی دیگر ققنوسهایشان را برای اهالی همین سینما به پرواز در میآورند، از یک سو در انکار نمایشگاه رسانههای دیجیتال، با پسوند کردن انقلاب اسلامی نمایشگاهی انقلابی را طرحریزی میکنند و از سوی دیگر محتوا و قالب و شرکتکنندگان کمتر تفاوتی با نمایشگاه رسانههای دیجیتال وزارت ارشاد ندارد؛ این دوگانگی حاصل چیست؟ دعوا بر سر گفتمان است یا مجری؟ اگر امیدی به این نیست که جشنواره فجر، فجر سینمای انقلاب اسلامی شود پس چرا در زمین آن بازی میکنید؟! چرا تعامل برای گرفتن یک پردیس سینمایی و نمایش اختصاصی فیلمهایی که داوران جشنواره فجر برگزیدهاند شما را در رودربایستی میگذارد و به آن سو میبرد که دریغ از یک انتقاد، دریغ از یک نقد به برگزاری جشنواره،آیا واقعا اجرای جشنوارهای که افتتاح آن با خواننده زن بود اختتامش با اهدای جایزه به ضدانقلابهای تابلودار سینما، جایی برای تشکر و تشویق از سوی جبهه به اصطلاح فرهنگی انقلاب داشت؟ آیا عدم نقد به عملکرد عباسیان و تشویق و تشکر از وی در مراسم اهدای جایزه گفتمان اسلامی ناشی از تعامل وی برای در اختیار گذاردن قلهک نبود؟ باید به درایت آقای عباسیان آفرین گفت که با قلهک و کمی حمایت توانست به بهترین شکل جبهه فرهنگی انقلاب را با خود همسو کند و باب انتقادهای عناصر فرهنگی حزبالله را از مدیریت اجرایی جشنواره فجر بسته نگه دارد. اگر امیدی نیست که در نمایشگاه رسانههای دیجیتال بتوانیم از گفتمان انقلاب اسلامی حرف بزنیم و مجبور به راهاندازی نمایشگاهی مستقل هستیم چرا شرکت کنندگان و محصولاتمان عینا یکی است؟! چرا آنقدر فرم و محتوا و اجرا شبیه است؟! در مقابل اگر امیدی به اصلاح رویدادهای موجود نظیر جشنواره فجر هست پس چرا اینهمه جایزه و جشنواره؟ مگر قرار است در جشنواره فجر یا نمایشگاه رسانههای دیجیتال گفتمانی به غیر از گفتمان انقلاب مطرح شود؟ مگر این رویدادها ماحصل ارگانها و نهادهای همین انقلاب نیست؟ ارگانها و نهادهایی که در برگزاری جشنوارهها و نمایشگاههایی که پسوند «انقلاب اسلامی» میگیرند هم دخیل هستند، مگر نمایشگاه رسانههای دیجیتال انقلاب اسلامی را همان وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی افتتاح نکرد که نمایشگاه رسانههای دیجیتال را افتتاح کرد؟ چرا عزممان را جزم نمیکنیم، حضورمان را پررنگتر نمیکنیم و همتمان را بیشتر، تا فجری را که برخلاف اسمش رسم دیگری پیدا کرده را مجدد به رویشگاه سینمای انقلاب تبدیل کنیم، نمایشگاه رسانههای دیجیتالی را که شاکله آن را همین دوستان جبهه فرهنگی انقلاب گذاشتند با محصولات انقلابی پررونقتر کنیم، اگر به همین منوال پیش برویم بزودی باید شاهد نمایشگاه کتاب انقلاب اسلامی، جایزه موسیقی انقلاب اسلامی، جایزه هنرهای تجسمی انقلاب اسلامی، نمایشگاه مطبوعات انقلاب اسلامی و قس علی هذا با مشارکت مثلا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و حوزه هنری باشیم، اسم این کار به جز موازیکاری چه میتواند باشد؟
چرا سازمان سینمایی اوج سعی دارد نقشی مجزا و مشابه با وزارت فرهنگ و ارشاد و سازمان صدا و سیما ایفا کند؟ واقعاً نمیتوان با تولید برنامه فاخر در صدا و سیما از انقلاب و آرمانها و گفتمانهایش گفت که حتماً باید شبکه اختصاصی راه انداخت؟ سرنوشت حوزه هنری که از قضا زیر مجموعه سازمانی منتسب به حاکمیت است تجربه کافی برای عدم ورودِ اینگونه به مباحث فرهنگی نبود؟
عملکرد یکی، دوساله سازمان اوج و ارگانهایی نظیر حزبالله سایبر که محلی برای کسب بودجه شدهاند به غیر از این بوده که در کنار وزارت فرهنگ و ارشاد، فارابی، حوزه هنری، صدا و سیما، مرکز رسانههای دیجیتال و … ارگان دیگری پیدا شده که میتوان از آنها برای همان فعالان و کارگردانان سابق تامین اعتبار کرد؟ اگر اوج از کارگردان «گزارش یک جشن» حمایت نمیکرد، پروژه فیلمسازی او بدون بودجه میماند؟ یا با بیتدبیری دوستان در جایی که باید تنبیه میکردیم، جایزه حمایت از فتنه را نقدی پرداخت کردیم!
نهادهایی که فلسفه شکلگیریشان حمایت و تقویت فعالان و جوانان جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی به عنوان رویشهای این جبهه، بچههای دغدغهمند روستانشین که دستشان از هر جایی کوتاه است و هستههای مردمی حزب الله بود، خود به ارگانهای فربهای تبدیل شدهاند که مخاطبانشان کارگردانان و چهرههای نام آشنایی هستند که قبل از آن با حمایت ارگانهای دیگر و در راستای اهداف دیگری کار میکردند و حالا با این نهادها و در راستای سفارشات آنان، اینکه دوستان متدین و انقلابی در تلاش برای تحقق هنر دینی و بهرهگیری بهینه از عرصه فرهنگ برای بیان گفتمان انقلاب اسلامی هستند امری مبارک است اما باید دقت داشت که استفاده از ابزار مستهلک و ایفای نقش شبه حاکمیتی در این عرصه، نه تنها راهگشا نخواهد بود بلکه در دراز مدت نتیجه همانی خواهد شد که در حال حاضر به عنوان خروجیهای نامطلوب نهادهای حاکمیتی شاهد آن هستیم، پرداخت تخصصی و مدبرانه به موضوع فرهنگ و حمایتهای هوشمندانه از عناصر فرهنگی از بایستههای امروز جبهه فرهنگی- هنری انقلاب است که جز در سایه ایجاد بستری مناسب برای ظهور و بروز استعدادهای جوانان به منزله رویشهای این جبهه محقق نخواهد شد و رفتن به سمت ایفای نقش حاکمیتی علاوه بر فرصتسوزی خود تهدیدی بالقوه خواهد بود.
وطن امروز