به گزارش خبرنگار ادبیات انقلاب اسلامی؛۱. سلسله کتابهای شاعران که توسط نشر تکا (توسعه کتاب ایران) چاپ شد اقدام زیبایی بود، اما همه این گزیدهها قابل خواندن نبودند. یعنی همه اشعاری که گزینش شده بودند خوب جلوه نمیکردند. و البته که یک سری از این کتابها قوی و استخوان دار بودند که از آن جمله میتوان به «از قبیل زندگان» اشاره کرد.
«از قبیل زندگان» اثر شاعر جوان و توانمند هم روزگار ما «امید مهدینژاد» است. کتاب مذکور از چهار بخش:
سنگی به صخره خورد و ترک برداشت (غزلها)،
این قصه دراز است (رباعیها)،
کلماتی از صفر و یک (نو سرودهها)،
و ترانه بارون (ترانهها)
تشکیل شده است.
۲. از قبیل زندگان، آن قدر برایم جاذبه داشت که به راحتی نمیتوانستم آن را کنار بگذارم و وقتی که کنارش گذاشتم به این فکر میکردم که برای معرفی آن، یادداشت کوتاهی قلمی کنم. و ای کاش این کتاب صد و نود و پنج صفحهای پرمغز چند بار نقد و بررسی میشد تا زیباییهای آن بیشتر به چشم بیاید و مخاطب شعر مهدینژاد متوجه میشد که با چه جوان اهل مطالعهای روبهروست.
وقتی کتاب را تورق میکنم، به نامهای تلاشگر عرصه فرهنگ و ادبیات انقلاب اسلامی برمیخورم که مهدینژاد، برخی از اشعارش را به ایشان تقدیم کرده است. افرادی مثل: علی محمد مودب، وحید جلیلی، علی معلم دامغانی، یوسفعلی میرشکاک و … . میتوان گفت شعرهایی که به این جماعت دغدغهمند تقدیم شده است از نظرگاه ادبی بر دیگر اشعار رجحان دارد. به عنوان مثال شعری که شاعر برای «علیمحمد مودب» سروده است را با هم مرور میکنیم تا جملهای که عرض کردم بیشتر روشن شود؛
«دیروز تک درخت خراسان بود، امروز بیپرنده تهران است
فردا به غربت ناحیهای دیگر، غربت برای مرد فراوان است
با هر ترانهات کلماتی سبز، میروید از کویر عقیم آری
این خاک برکتی هم اگر دارد، از التفات باد خراسان است
آری هنوز بارقههایی هست، مریم هنوز باکره تقوا
آقا هنوز ضامن آهوها، آدم هنوز تشنه باران است
اما مپاش بذر سئوالت را، در شورهزار بایر تاجرها
آن جا جواب زخم دلت – شاعر! -، در طعنههای شور نمکدان است شوری میان حنجرههامان هست، اما برای گله سرگردان
فرقی نمیکند که صدای ما باد است، یا که هی هی چوپان است
برخیز و شعرهای شهیدت را، بر شانه صبور دلت بگذار
با کفشهای وصله زده خو کن، این تازه ابتدای خیابان است
بر جادههای تازه – یقین دارم -، رد عبور ماست که میماند
حتی اگر که خاک هنر زین سان، در چنگ بادهای پریشان است»
(از قبیل زندگان صص ۴۵-۴۴)
زبان ساده و کلمات زودفهم شعر را برای خواننده خوشتر جلوه میدهد. وجود آرایه ادبی در بیت سوم و همچنین وجود دیگر صنایع لفظی – معنوی باعث شده است این غزل خوبتر جلوه کند.
در صفحه بعد کتاب شاعر در شعری که «علی معلم دامغانی» را مورد خطاب قرار میدهد میگوید:
«شاعر! از رجعت ستاره بگو
پیش از این گفتهای دوباره بگو
از سکوت تو مرگ میزاید
چه نشستی به استخاره؟ بگو
خواب این خیل را پریشان کن
باز از تیغ و برگ و باره بگو …»
( از قبیل زندگان ص ۴۶)
شاعر کوشای «رجز – مویه»، از علیمعلم دامغانی (که از مثنوی سرایان صاحب سبک ادبیات انقلاب اسلامی است) میخواهد که باز هم شعرهایی مانند «رجعت سرخ ستاره» بگوید و این خاموشی سی و چند ساله خویش را بشکند. از همین قبیل به افرادی که آنها را مورد خطاب قرار میدهد میشود به «یوسفعلی میرشکاک» و «وحید جلیلی» اشاره کرد؛
الف) یوسف علیمیرشکاک:
در این ظلام سیهکاری سلام بر تو باد که بیداری
نهان در این شب بیروزن نهال پنجره میکاری
ستاره بازی تقدیر است، شب است و ماه زمینگیر است
بخوان، دوباره بخوان، دیر است، تو از سپید خبر داری
مگیر بر من اگر گردن به پالنگ زمین دادم
نبود رخصت هیهاتم ز بار ذلت اجباری
در این همیشه بیباران کویر تشنه فراوان است
تو – ای نبیره اقیانوس! – بگو که از چه نمیباری
هلا عقاب افق پیما! مدار همهمه را بشکن
که خستهاند کبوترها، از این دوایر تکراری
کسی فسانه فردا را به خواب نیز نخواهد دید
مگر تو پرده افسون را ز چشم خاطره برداری
(از قبیل زندگان ص ۵۲)
ب) وحید جلیلی؛
دوباره جاده و طوفان، دوباره جاده و گرد
چه غربتی ست نشستن کنار این همه درد
دلیل جمع پریشان ما به ناچاری!
عبور شعلهور درد در صحاری گرد!
به رودخانه یخ بسته التفات مکن
کویر را به تمنای بذر آب بگرد
به حرمت کلماتی که عین خورشیدند
حریم غصبی شب را بگیر و بشکن، مرد!
بکوب بر تن این خاک رد پایت را
که رد چاوشیان را به گرد پنهان کرد
طنین گام تو باید دوباره جان بدهد
به جادههای کرخت و به کشتگان نبرد
سوار شو پی این راه را بگیر، برو
و گر هزار دهن نعره میزند؛ برگرد
(همان صص ۷۳-۷۲)
مهدینژاد در عرصه رباعی نیز حرفهای زیادی برای گفتن دارد که از این شصت رباعی، فقط به ذکر یکی از آنها که به دلاوریهای علمدار کربلا توجه دارد میپردازیم؛
«خود عین صعود است اگر پاک افتد
انگور شراب چو از تاک افتد
بگذار عمودها به پرواز آیند
عباس علمی نیست که بر خاک افتد»
(همان، ص ۱۲۶)
مهدینژاد در قالب شعر نیمایی خوب گل میکند و همچنین ترانههای زیبایی با درون مایههای متفاوت میسراید؛ در پایان این معرفی کوتاه به عنوان حسن ختام توجه شما را به ترانهای که شاعر دردمند برای سیدمرتضی آوینی سروده است جلب میکنم؛
«وقتی خورشید زمستون
نای تابیدن نداره
چشم زخمی پرستو
در به در پی بهاره
کی می تونه از نگاهش
رد پرواز و بگیره
کی میدونه یه پرندهس
وقتی تو قفس اسیره
وقتی آفتاب لب بوم
پشت چادر شب ابره
جای عاقلا رو برجه
جای عاشقا تو قبره
باید از زمین بگیره
آسمون قربونیاشو
جاده بیقافله مونده
چه کنه حیرونیاشو؟
جاده بیقافله مونده
کی پی راهو میگیره؟
چشم آسمون به خاکه
کی برا خدا میمیره؟
یه دو راهه پیش روته
بگو، کربلای مکه؟
یه طرف سنگای مرمر
یه طرف رملای فکه
یه طرف راسته بازار
چل تا دکون و مغازه
یه طرف زمین تشنه
تشنه ی یه خون تازه
آسمون کلاشو برداشت
پیش پرواز تو خم شد
ناله از زمین در اومد
یکی از عاشقاتم شد
نامهها به هم رسوندن
خبرا، شایعهها رو
آینهها به چشم دیدن
رقص مرگ مرتضا رو
شعله نه، چشمه نوره
برق بال و پر ققنوس
بذر صد تا لاله داره
گرد خاکستر ققنوس
اگه این طرف برونه
باد زاینده مشرق
فردا این کویر بایر
باغ لالهست و شقایق
بسه، این آینه رو بردار
نوبت ما شده، پاشو
چشم آسمون به خاکه
مرتضاشو، مرتضاشو
(همان ص ۱۷۲-۱۶۹)
به هر حال به زعم نگارنده این سطور، یکی از بهترینهای مجموعه تکا «از قبیل زندگان» اثر «امید مهدینژاد» است که پیشنهاد میگردد با مطالعه آن به تواناییهای این شاعر و محقق ارجمند پی ببرید.