در قرآن کریم در داستان حضرت موسی علیه السلام آمده است:
«قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ. قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ هاتَیْنِ عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما أُرِیدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِینَ. قالَ ذلِکَ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ أَیَّمَا الْأَجَلَیْنِ قَضَیْتُ فَلا عُدْوانَ عَلَیَّ وَ اللَّهُ عَلى ما نَقُولُ وَکِیلٌ»؛ قصص (۲۸)، آیه ۲۶ – ۲۸٫؛ «یکى از آن دو (-(دختر )-)گفت: اى پدر! او را استخدام کن؛ زیرا بهترین کسى است که استخدام مى کنى؛ هم نیرومند (-(و هم )-) در خور اعتماد است. (-(شعیب )-) گفت: من مى خواهم یکى از این دو دختر خود را (-(که مشاهده مى کنى )-)، به نکاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) که هشت سال براى من کار کنى، و اگر ده سال را تمام گردانى، اختیار با توست و نمى خواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاءالله از درستکاران خواهى یافت. (-(موسى )-)گفت: این (-(قرار داد)-)، میان من و تو باشد که هر یک از دو مدت را به انجام رسانیدم، بر من تعدى (-(روا )-)نباشد و خدا بر آن چه مى گوییم، وکیل است».
خواستگارى دختر یا خانواده دختر از پسر، از نظر شرعى اشکال ندارد؛ «قالَ إِنِّی أُرِیدُ أَنْ أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ»؛ قصص (۲۸)، آیه ۲۷٫٫
شعیب به موسى گفت: من مى خواهم یکى از دو دخترم را به نکاح تو درآورم. این جمله، خواستگارى خانواده دختر از پسر است و حتى شاید گفت که قبل از این که این کلام از زبان شعیب صادر شود، جمله آن دخترش بود که گفت: «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ»؛ همان، آیه ۲۶٫٫
این سخن، نوعى پیشنهاد ازدواج، در قالب کنایه بود واز آن جا که شعیب متوجه آن کنایه شد، پیشنهاد ازدواج دخترش با موسى را مطرح کرد.
بنابراین، از نظر شرعى اشکال ندارد؛ ولى باید توجه داشت که دختر شعیب، خودش مستقیماً اقدام به این کار ننمود؛ بلکه از طریق خانواده و پدر، این پیشنهاد صورت گرفت. لازم به تذکر است که گرچه از نظر شرعى این کار مباح است، ولى باید رسوم و آداب منطقه ها و زمان هاى مختلف، مراعات شود.
در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبى بر جاى نمى گذارد؛ حتى گاهى اثر عکس مى دهد و در نتیجه، از نظر عرفى، بهتر است خواستگارى از طرف پسر باشد.
عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلکه همان دخترى است که براى موسى پیغام برد و به پدر گفت که او را استخدام کن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از کنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش براى هر دو مورد یکى است؛ «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ» و «أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ» که براى هر دو موضع، از واژه «احد» استفاده شده و این، اشاره دارد که هر دو قضیه، مربوط به یک دختر است
پسرها این روحیه را دارند که اگر ده بار هم جواب منفى بشنوند، تحملش را داشته، مأیوس و سرخورده نمى شوند؛ ولى شما فرض کنید دخترى با مادرش براى خواستگارى بروند منزل یک آقا پسر و بعد مادر پسر بگوید: پسر من آمادگى ازدواج ندارد و مى خواهد ادامه تحصیل دهد!
خوب، چه حالى به دختر و مادر او دست مى دهد؟
مسلماً حالت خوبى نیست؛ ولى برعکس آن طورى نیست؛ مادر پسر مى گوید: پسر من مى خواهد غلام شما و دست بوس شما شود و کوچکى شما را بکند و… این، هیچ عیب نیست؛ در حالى که اگر این حرف ها از مادر دختر صادر شود، از نظر عرفى صورت خوشى ندارد.
ضمناً مهریه مى تواند کار و عمل باشد و لازم نیست حتماً پول نقد باشد؛ «عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ»؛ همان، آیه ۲۷٫؛ «به شرط آن که هشت سال براى من کار کنى».
ملاک داماد و شوهر خوب هم، امانت دارى و ایمان و قدرت کار و کسب است؛ «إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ»؛ همان، آیه ۲۶٫؛ «بهترین کسى است که استخدام مى کنى؛ هم نیرومند و هم در خور اعتماد است».
دختران شعیب دیدند او در ماجراى کمک رسانى به آنها، نه یک کلمه حرف نامربوط زد و نه یک نگاه بد به نامحرم کرد و از طرفى، وجدان کارى و قدرت بازوى خوبى هم دارد.
این معیارها براى شوهر آینده یک دختر، لازم است؛ تا یک زندگى مناسب و خوب را بتواند اداره و مدیریت کند؛ زیرا صرف قیافه مرد یا مدرک و امثال آن، نمى تواند کافى باشد.
پاسخ سۆال دوم:
مقدار مهریه، باید متناسب وضع داماد و جامعه باشد؛ «عَلى أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ…»؛ همان، آیه ۲۷٫؛ «(-(شعیب )-) گفت: من مى خواهم یکى از این دو دختر خود را (-(که مشاهده مى کنى )-)، به نکاح تو در آورم؛ به این (-(شرط)-) که هشت سال براى من کار کنى…».
شعیب دید موسى پول ندارد؛ ولى توان و عرضه کار کردن دارد؛ به همین جهت، مهریه نقد از او خواستن، بى انصافى بود و برخلاف کار کردن؛ زیرا مستخدم شخص باتقوایى مثل شعیب شدن، آن هم براى عمل حلالى چون چوپانى (در آن زمان)، هم مصلحت بود و هم با شرایط موسى علیه السلام سازگارى داشت.
مقدار مهریه
از این آیه و از روایات مربوط به مهریه، به روشنى استفاده مى شود که مهریه، باید قابل پرداخت باشد و داماد باید توان پرداخت آن را داشته باشد.
در صدر اسلام، مهریه به عروس و خانواده او داده مى شد و معمولاً براى هزینه هاى شروع زندگى، آن را خرج مى کردند؛ به عنوان مثال، رسول اکرم صلى الله علیه وآله ۵۰۰ درهم به عنوان مهریه دختر بزرگوارش، حضرت زهراعلیها السلام قرار داد و هنگامى که حضرت على علیه السلام آن را پرداخت کرد، رسول خداصلى الله علیه وآله آن را بر سه بخش تقسیم فرمود؛ با ثلث آن جهاز عروس را خرید؛ با ثلث دیگر آن براى عروس، لباس عروسى تهیه کرد و ثلث آخر را نیز صرف مجلس جشن و ولیمه عروسى کرد.
در زمان ما اگر پیشنهاد از طرف دختر یا خانواده او باشد، معمولاً اثر خوبى بر جاى نمى گذارد؛ حتى گاهى اثر عکس مى دهد و در نتیجه، از نظر عرفى، بهتر است خواستگارى از طرف پسر باشد
حضرت موسى هم بدون فاصله، بعد از خواندن عقد، شروع به کار براى حضرت شعیب کرد و شعیب نیز مسکن و خوراک داماد و عروس را تأمین مى کرد؛ یعنى مهریه، دست مایه شروع زندگى شد. این، فلسفه مهریه است.
مهریه اى که در زمان ما مرسوم است، اصلاً مهریه نیست؛ یک نوع ضمانت است که داماد دختر را طلاق ندهد؛ یعنى عاقبت اندیشى جهت بعد از طلاق یا جلوگیرى از طلاق است.
حال با توجه به فلسفه مهریه، مقدار آن در زمان هاى مختلف، متفاوت مى شود. در زمان رسول خداصلى الله علیه وآله که مهریه حضرت زهراعلیها السلام پانصد درهم بود، اگر تاریخ را کنکاش کنیم، خواهیم فهمید که قیمت یک گوسفند خوب، دو درهم بود؛ یعنى با آن مهریه، مى شد ۲۵۰ گوسفند خرید. البته قبول داریم که نمى شود ارزش پول این زمان و آن زمان را با مقایسه یک نوع کالا، مشخص کرد؛ ولى به طور تقریبى مى شود حدس زد. در نتیجه قیمت ۲۵۰ گوسفند بیش از ۳۰ میلیون تومان مى شود؛ در حالى که اگر به درهم بخواهیم حساب کنیم، هر درهم نقره در زمان ما، اگر هزار تومان باشد، مهرالسنه پانصدهزار تومان مى شود که مبلغ معقولى براى این زمان نیست، اجرت یک چوپان نیز در زمان ما اگر سیصد هزار تومان در ماه باشد هشت سال، یعنى ۹۶ ماه، مبلغى معادل ۲۸ میلیون و هشتصدهزار تومان مى شود.
شعیب به موسى گفت: من مى خواهم یکى از دو دخترم را به نکاح تو درآورم. این جمله، خواستگارى خانواده دختر از پسر است و حتى شاید گفت که قبل از این که این کلام از زبان شعیب صادر شود، جمله آن دخترش بود
بنابراین، مهریه متعادل در زمان ما بین بیست تا چهل میلیون تومان مى تواند متغیر باشد. حال دامادى که این مقدار پول نقد ندارد، پدر زن مى تواند با او شرط کند که هر زمان که مالک خانه اى شد، مقدارى از خانه اش را به نام دختر و عروس نماید یا داماد بگوید که توقع جهاز سنگین را ندارد.
به عقیده ما با این بیان، هم مصلحت دختر و خانواده او رعایت مى شود و هم مصلحت پسر. ما معتقدیم که مهریه هاى بسیار سنگین، مانند هزار سکه طلا، از نظر شرع و عرف، ناکارآمد مى باشند و مهریه هاى بسیار سبک، مانند یک شاخه نبات نیز هیچ توجیه عرفى و شرعى ندارند.
در پایان تذکر دو نکته زیر مفید است:
۱٫ عروس در آیه مورد بحث، مردد بین دو نفر نبوده، بلکه همان دخترى است که براى موسى پیغام برد و به پدر گفت که او را استخدام کن؛ او قدرتمند و امین است و پدر از کنایه او، مطلب را فهمید و به همین جهت، قرآن تعبیرش براى هر دو مورد یکى است؛ «قالَتْ إِحْداهُما یا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ» و «أُنْکِحَکَ إِحْدَى ابْنَتَیَّ» که براى هر دو موضع، از واژه «احد» استفاده شده و این، اشاره دارد که هر دو قضیه، مربوط به یک دختر است.
۲٫ مهریه نیز مردد بین هشت سال و ده سال نبوده، بلکه مهریه، همان هشت سال مستخدمى موسى براى شعیب علیه السلام بود و دو سال دیگر به عنوان تفضّل موسى علیه السلام مطرح شد.
سایت پرسمان