اثری موفق است که به واقعیت های زندگی مردم نزدیک باشد؛ اما در آثار تلویزیونی با قصه های عجیب و غریبی مواجه میشویم که به اعتقاد من برخی از آنها به طرز وحشتناکی بدآموزی دارد.
شبکه ایران/ نرگس عاشوری: بیش از ۴۰ سال است که درعرصه بازیگری سینما، تئاتر و تلویزیون حضور دارد. در سالهای زندگی حرفهایش توانسته با کارگردانانی نظیر بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، رسول صدر عاملی، جلال مقدم و…همکاری داشته باشد. با تجربهای از حضور بلندمدت در سطح اول سینما ترجیح میدهد این روزها بیشتر با طبیعت سرگرم باشد و بر همین اساس در سال های اخیر در شمال کشور زندگی میکند. هر چند که خود چندان کمکاری و دور شدن از جریان اصلی سینما را قبول ندارد و معتقد است پیش از این هم چندان پرکار نبوده و یک کار نمایشی در طی سال برایش کفایت میکند و ترجیح میدهد اگر شرایط مناسبی فراهم شود به اجرای روی صحنه تئاتر بپردازد. با پروانه معصومی که یکی از مفاخر سینمای ایران به شمار میرود به بهانه فرا رسیدن نوروز گفت وگویی داشتهایم که در ادامه میخوانید:
خانم معصومی این روزها چه میکنید؟
بیشتر سرگرم گل و گیاهان و گلخانهام هستم.
دلیل دوریتان از سینما و تلویزیون طی سالهای اخیر چه بوده است؟
همیشه هم در این فضا نبودم و میتوان گفت خیلی کم کار بودم. ماه رمضان امسال یک سریال داشتم و طی سال بیشتر از یک سریال هم کار نمیکنم.
نوروز برای ایرانیان همیشه رنگ و بوی تازه ای از زندگی و طراوات را به همراه دارد. چه حسی نسبت به فصل بیداری و سرسبزی طبیعت دارید.
دیروز یکسری از گلها را که وقت گلدهیشان شده بود به جلو گلخانه منقل کردم، نمی توانم برایتان وصف کنم که صبح با چه اشتیاقی پردهها را کنار زدم تا ببینم حالشان چطور است. خیلی وجدآور است همین اتفاق در کل عالم می افتد. وقتی سال تغییر می کند همین فعل و انفعالات درون آدمها صورت میگیرد و حس تولدی دوباره دارد.
ایام عید را در دوران کودکی چگونه گذراندید.
خانواده ما همیشه ایام نوروز را در خانه سپری می کرد. پدر و مادر مخالف سفر بودند چرا که دید و بازدید عید برایشان خیلی خیلی مهم بود. رابطه تنگاتنگی با اقوام و خویشان وجود داشت. الان هم همینطور است من همچنان تمام عید را در خانه هستم.
از خاطرات نوروزی که مربوط به فعالیت هنریتان میشود اتفاقی هست که برایمان تعریف کنید.
نورز سال ۸۲مشغول تصویربرداری یک کار تلویزیونی بودیم که حتی اسمش را هم نمیخواهم به یاد بیاورم. در ساعات پایانی سال در یکی از مناطق ایلیات نشین استان فارس مشغول کار بودیم اما به دلیل بدبختیهایی که یکی از بازیگرها سر من و خانم گریمور و دیگر عوامل آورد لحظه سال تحویل همگی گریه می کردیم. این خانم رفتارهای بدی داشتند و چون خانم کهنسالی بودند ملاحظه اش را میکردیم و نمی توانستم چیزی هم بگوییم. بعد از آن با خودم عهد بستم که دیگر سال نو هیچ جایی کار نکنم.
وضعیت تلویزیون را در سالی که گذشت چطور دیدید؟
فقط می توانم بگویم که کار خوبی در تلویزیون ندیدم . عملکرد تلویزیون تعریف چندانی نداشت. نمیتوانم بگویم برنامه به درد بخوری پخش شد. بیشتر برنامه های تلویزیون خیلی دور از ذهن است و با زندگی ما مطابقت ندارد تا همذات پنداری مردم را برانگیزد. کاری موفق است که به واقعیت های زندگی مردم نزدیک باشد؛ اما در آثار تلویزیونی با قصه های عجیب و غریبی مواجه میشویم که به اعتقاد من برخی از آنها به طرز وحشتناکی بدآموزی دارد. من که نگاه نمی کنم و تلویزیون را خاموش می کنم.
بله این گلایه اغلب هنرمندان و عامه مردم است که سریال های تلویزیونی از مسائل مبتلا به جامعه بشدت فاصله دارد.
دقیقا. اخیرا سریالی از تلویزیون پخش شد که شخصیت زن آن هر عمل مذموم و ناپسندی را انجام می داد فقط به صرف اینکه از یک نفر انتقام بگیرد.به اعتقاد من پرداختن به چنین رفتارهایی بدآموزی دارد. من هم اگر مرد بودم با چنین دختری ازدواج نمی کردم.
یک پیشنهاد برای رئیس سازمان صدا و سیما! شما اگر جزو متولیان این رسانه بودید چه اموری را در اولویت برنامهسازی قرار می دادید.
من بارها و بارها و بارها گفته ام که سریال های تاریخی به تحقیق نیاز دارند و همین طوری نمیشوند یک قصه تاریخی را تعریف کرد؛ کار مشکل و پر دقتی است اما متاسفانه کارهای تاریخی تلویزیون سهل انگارانه تولید می شود. یک تیم تحقیقاتی باید در مورد بیان، لهجه، لباس و صحنه پردازی تحقیق کند. گروهی که در این حرفه خبره هستند باید کار کنند ولی انگار نه انگار هر کس هر کاری را که دوست دارد انجام می دهد. در حال حاضر تنها برنامه خوب تلویزیون فیلم های مستند هستند که البته نمی توان گفت آثار خوش ساختی هستند ولی حداقل یک شناختی از منطقهای از کشورمان را به مخاطب میدهد تا در ذهنش برنامه ریزی کند که اگر یک زمانی شرایطش فراهم شد بتواند از آنجا بازدید کند.
یک آرزو برای سال ۹۲
برای مردم آرزوی تندرستی و شادی دارم. ایام پیش از عید که در تهران بودم واقعا همه مردم سردرگم بودند. خود من هم جزو این همه هستم. امیدوارم خداوند این سردرگریبانی را از ما دور کند و لبخند واقعی و شادی داشته باشیم. البته در شهرستانها وضعیت بهتر است و فضای تهران را ندارد چرا که به اعتقاد من مردم کمی قانع تر و کم توقع تر هستند.