دو دختر و مادرشان درون چادر نشستهاند، پدر خانواده هم که پنجاه و شش ساله است، میگوید: از بیست و پنجم اسفند و وقتی پولی برایمان باقی نماند تا رهن و اجاره خانه را پرداخت کنیم، ناچار به این محل آمدهایم.
مرد میانسال ادعا میکند تراشکار است، اما به بیماری صرع مبتلاست و هرازگاهی به خاطر حمله عصبی تشنج به سراغش میآید.
او ادامه میدهد: هر جا یک مدت کار میکنم تا وقتی که دچار تشنج نشدهام خوب است، اما وقتی تشنج میکنم صاحبکارها ترجیح میدهند دیگر برایشان کار نکنم، به همین دلیل نمیتوانم درآمد ثابتی داشته باشم.
سال ۸۶ بود که برای اولین بار خبر خیاباننشینی این خانواده با تیتر «سکونت زیر پل حافظ» در صفحه جامعه روزنامه جامجم منتشر شد.
به گفته مرد میانسال، آن موقع بهزیستی دو میلیون تومان کمکشان کرد و آنها توانستند سرپناهی برای خود فراهم کنند، اما پس از مدتی دوباره اوضاع اقتصادی آنها وخیم شد و کارشان به خیاباننشینی رسید. حالا که برای دومین بار این خانواده مجبور شدهاند اسباب و اثاثیه خود را به خیابان ببرند مسئولان و سازمانهای حمایتی دولتی و خصوصی و نیکوکارانی که قصد کمک به این خانواده را دارند باید به شکلی به آنها کمک کنند که این خانواده حداقل صاحب سرپناهی شوند یا حداقل برای نانآور خانواده شغل مناسبی پیدا شود تا او بتواند از عهده مخارج زندگی برآید و مدتی بعد برای سومین بار داستان خیاباننشینی او نقل محافل خبری نشود.