اگر قرار باشد روی بهترین فیلم جشنواره سیویکم دست بگذاریم، بیشک «حوض نقاشی»، جایگاه برتری را با اندک فاصله نسبت به «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» دارد؛ فیلمی متفاوت که بر موضوعی جذاب تکیه کرده و به رغم آن که مضمونی عامه پسند ندارد، توانسته مخاطبان عمومی را نیز جذب کند، هرچند فیلمی برای تخمه شکستن و خندیدن نیست و با این اوصاف، رقم فروش این فیلم در نوروز، رویایی بود!
به گزارش «تابناک»، منوچهر محمدی به عنوان یک تهیه کنندهٔ مؤلف تاکنون روی کمتر پروژهای فعالیت داشته که شکست خورده باشد و طبیعتاً قرارگیری نام مازیار میری در کنار محمدی، میتواند منجر به ساخت اثری متفاوت شود. محمدی که به جرأت میتوان گفت بخش اعظمی از بهترین فیلمهای پس از انقلاب با تهیه کنندگیاش ساخته شده، این بار سوژهای را به فیلمنامه تبدیل کرد و از مرحله تولید گذراند که تقریباً بکر بود.
بر پایه داستان فیلم، «رضا» و «مریم» زوج جوانی که از درجهای معلولیت ذهنی رنج میبرند، با نقش آفرینی «شهاب حسینی» و «نگار جواهریان» با هم ازدواج میکنند و حاصل این ازدواج فرزندی سالم میشود. مادر و پدر که توان پاسخگویی به نیازهای فرزندانشان را همچون والدین عادی ندارند، پس از آنکه پسرشان در سطح مدرسه با والدین طبیعی مواجه شده و از چنین پدر و مادری سرخورده میشود، در پی تغییر وضعیت برمیآیند.
در این میان شرایط اقتصادی منجر به تعدیل نیروی یک کارخانه داروسازی میشود که این زن و مرد به عنوان کارگر در آن داروها را از هم جدا کرده و در جعبه میگذارند و این گونه است که یکی از این دو اخراج شده و فشار اقتصادی دوچندانی به ایشان وارد میشود. در این اوضاع، کودک به منزل معلمش پناه میبرد و از او میخواهد که از این پس مادرش باشد اما سلسله رخدادهایی، فضا را دگرگون میسازد.
هرچند «حوض نقاشی» به عنوان فیلم برگزیده مخاطبان در جشنواره سی و یکم، توانست اکران نوروزی را به دست آورد، به حقیقت در جشنواره فجر سر بریده شد و انتظار میرفت، دستکم برای بازیهای درخشان شهاب حسینی و نگار جواهریان، سیمرغ کریستال به این فیلم تعلق گیرد. «شهاب حسینی» و «نگار جواهریان» در کنار یکدیگر بازیهای باورپذیری را در نقش معلول ذهنی داشتند که به شدت مخاطب را تحت تأثیر قرار میدهد و همین بازیهای تأثیرگذار نقاط خلأ داستان را پوشش میدهد و اشک همه را درمیآورد!
فیلم فضای شادی نداشت و درامی تکان دهنده را در درون خود دارد و شاید امکان مناسبی برای وقت گذرانی نباشد، چرا که بیگمان از دیدنش ناراحت خواهیم شد؛ اما در عین حال نمیتوان دیدن بهترین فیلم جشنواره از نگاه مخاطبان را به سادگی از دست داد و سینمای جدی را به شادیهای کاذب ترجیح داد؛ رویکردی که بسیاری از مخاطبان در پیش گرفتهاند تا محصول حوزه هنری با تکیه بر سینماهای این نهاد به دومین فیلم پرفروش نوروزی مبدل شود.
«حوض نقاشی» با این که در نیمه دوم تا اندازهای از ریتم میافتد و داستان بیش از حد کش داده میشود، در عین حال، فینال پذیرفته و تا حدودی کلیشهای برای اثر در نظر گرفته میگیرد و مازیار میری، فینالی که زهر داستان را بگیرد، به پایانی تلخ در پنجمین فیلم سینماییاش ترجیح داده است؛ فینالی که احتمالاً اگر داستان در بخش خصوصی ساخته میشد، به گونهای دیگر رقم میخورد و مثلاً مادر معلول ـ که فوبیای عبور از خیابان دارد ـ در پی فرزندش در خیابان با ماشین تصادف میکرد و میمرد! این گونه مخاطب به جز گریه، با بهت مینگریست و تراژدی در سینمای ایران نایاب نمیشد.
فیلمبرداری در این اثر در بسیاری از صحنه های کلیدی از بالا صورت پذیرفته بود و مخاطب را در نقش یک ناظر قرار می داد؛ اتفاقی که در سکانس پایانی، پررنگ نیز شد و قرار بود چنین نشان دهد، این خانه و خانواده، واحدی از واحدهای تشکل دهنده شهر ماست که نباید به سادگی و یا با لبخندهایی آکنده از تمسخر از کنار این قشر از جامعه گذشت که از این نگاه، یکی از بهترین فیلمهایی است که به چالشهای پیش روی این قشر، آن هم به گونهای باورپذیر میپردازد و البته جامعه و اطرافیان را بیش از حد با ایشان مهربان و همراه نشان میدهد؛ موقعیتی که کاش در فضای جامعه کنونیمان نیز این گونه بود.
«حوض نقاشی» اما همان گونه که در لفافه بیان شد، با جرح و تعدیلهای خودخواسته همراه بوده؛ فیلمی که نامش نیز با فلسفه برگزیده شده و «حوض» نماد زندگی و «نقاشی و رنگ» نماد محتوایش است و قرار بود، این فیلم با آهنگ مشهور «گنجشک اشی مشی» فرهاد مهراد به پایان برسد که گفته میشود، بهانه انتخاب نام فیلم، فرصت قرارگیری بر سر جایش را نیافت و جرح خودخواسته شد؛ اما با این حال، فیلم همچنان روی بیننده تأثیر مثبت میگذارد و یکی از بهترین آثار سال اخیر است که در میان معدود فیلم قابل دیدن سینمای ایران در سال ۹۲ قرار دارد.