روزنامه «بوستون گلوب» در مطلبی با عنوان «آمریکا نمیتواند سوریه را تغییر دهد» به قلم «اندرو جی باچویچ»، استاد تاریخ و روابط بینالملل دانشگاه بوستون مینویسد: در حالی که به خشونتهای روزانه در سوریه فکر میکنید سه نکته وجود دارد که باید به آنها توجه کنید. اول اینکه آمریکا بیشک توانایی ساقط کردن حکومت بشار اسد را دارد و تندروهای آمریکایی قطعا در اینباره درست میگویند. واشنگتن چه به تنهایی، با متحدانش یا از طریق جنگهای نیابتی در دهه گذشته نشان داده که توانایی شگفتانگیزی برای ساقط کردن حکومتها دارد. در این باره تردید دارید؟ به سرنوشت بدکاران مختلفی که خودمان آموزششان دادیم در افغانستان، عراق و لیبی نگاه کنید.
احتمال ایجاد سوریهای جدید و باثبات نزدیک به صفر است
دوم اینکه به فرض آنکه واشنگتن اسد را همانند صدام از قدرت خلع کند، احتمال اینکه آمریکا قادر به جمع و جور کردن همه چیز و ایجاد سوریهای جدید، باثبات و انسانی که شکرگزار کمکهای آمریکا باشد، نزدیک به صفر است. شواهد این مسئله از نظرات صلحطلبان حمایت میکند. تردید دارید؟ بار دیگر به حوادثی که در افغانستان، عراق و لیبی از زمان ترک بدکاران از صحنه این کشورها رخ میدهد، نگاه کنید. این دو مسئله نکاتی است که بحثهای سیاسی در واشنگتن حول محور آنها میچرخد. در یک اردو افرادی قرار دارند که به قول خود نگرانیهای انساندوستانه دارند یا بر این عقیده هستند که اسد امنیت آمریکا یا اسرائیل را تهدید میکند. آنها مایل به مشارکت بیشتر واشنگتن بوده و باراک اوباما را به خاطر عدم اقدام نظامی مستقیم علیه سوریه سرزنش میکنند. در اردوی دوم افرادی هستند که از سقوط آمریکا به باتلاقی دیگر نگرانند. آنها خویشتنداری اوباما را تحسین کرده و نگران آن هستند که دخالت آمریکا نه تنها مشکلات را حل نکند بلکه بر تعداد آنها بیفزاید.
سوریه شاهد دیگری از فرو ریختن خاورمیانه مدرن ساخته دست غرب است
این بحثها منجر به چشمپوشی از نکته سوم میشود که ضرورت بحث درباره دو نکته اول را از بین میبرد: هر آنچه که اوباما درباره سوریه انجام داده و یا انجام ندهد بر خط سیر حوادث تاثیری نخواهد داشت. سرنوشت سوریه همانند سرنوشت لتونی و لائوس دیگر اهمیتی ندارد و اهمیت آن تنها برای سوریهاست. شرایطی که دگرگونی در آن در حال انجام است- آنچه که رخ داده و آنچه در انتظار سوریه است- بسیار اهمیت دارد اما واشنگتن در این زمینه آشکارا ناتوان و عاجز است. نگاهی به تاریخ حوادث شگفتآور گذشته را یادآور میشود. درست زمانی که راه پیش رو روشن به نظر میرسد- زمانی را به خاطر آورید که به نظر میرسید پایان جنگ سرد دورانی از سازگاری را به ارمغان میآورد- گردشی ۱۸۰ درجهای حاصل میشود. جنگ داخلی در سوریه تنها این علامت را به ما میدهد که این مسئله به صورتی تندروانه نقض شده و جلوی چشمان ما در حال رخ دادن است. سوریه شاهد دیگری از فرو ریختن خاورمیانه مدرن و ظهور دوباره جهان اسلام مدعی است، تحولی که احتمالا قرن بیست و یکم را تعریف میکند.
مردم خاورمیانه دیگر دخالت خارجی را برنمیتابند
به خاطر آورید که خاورمیانه مدرن یک پدیده تقریبا معاصر است و از خرابههای جنگ جهانی اول که محصول دست امپریالیستهای عیبجو و حیلهگر سر برآورد. هنگامی که قدرت اروپا خصوصا انگلیس پس از جنگ جهانی دوم کاهش یافت، آمریکا نقش دلال منطقه را بازی کرده و مسئولیت سربرآوردن این محصول نامشروع آزمندی اروپا را به عهده گرفت- میراثی مشکوک اگر بتوان آن را میراث نام نهاد. اکنون همه این تلاشها در حال بیاثر شدن است. امروزه از مغرب تا پاکستان، نظمی که توسط غرب ایجاد شده تا منافع غرب را تامین کند تسلیم تهاجمی از داخل این کشورها شده است. مهاجمان چه کسانی هستند؟ افرادی که مایلند سرنوشت خود را همانطور که «وودرو ویلسون»، ۱۰۰ سال پیش اعلام کرد، تعیین کنند و دخالت خارجی را نمیپذیرند. هر فردی که تصور میکند آمریکا میتواند مانع از این تلاش برای تعیین سرنوشت شود، باید دوباره فکر کند. هر کس که فکر میکند واشنگتن میتواند این روند را در جهت اهداف ما تنظیم کند باید یک دوره مطالعه درباره جنگ عراق را بگذراند.
طرح ایجاد خاورمیانه بزرگتر آمریکا و اسرائیل هم نقش بر آب شد
آمریکاییها مدتهاست به این دلخوش کردهاند که ما از تاریخ بزرگتر هستیم و شیپوری را مینوازیم که دیگران با آن رژه میروند. متاسفانه اینطور نیست. این مسئله درباره ایجاد خاورمیانه بزرگتر نیز صادق است. فشارها بر اوباما برای انجام اقدامی درباره سوریه همچنان افزایش مییابد. احتمالا وی این مسئله را رد میکند که امیدوارم اینگونه باشد یا تسلیم این درخواستها میشود و سوریه به نمایش مداوم دیگر و جنگی بیپایان برای آمریکا تبدیل خواهد شد. در هر صورت یک چیز قطعی است: دخالت نظامی آمریکا در سوریه بر سونامی تغییری که جهان اسلام را در بر گرفته تاثیری نخواهد گذاشت.
فارس