به گزارش خبر،عمر مبارک امام رضا (ع) به چهل و هفت سال رسیده بود و عقربه تاریخ، سال ۱۹۵ هجری را نشانه می رفت ولی هنوز امام نهم متولد نشده بود .
مسئله جانشینی امام رضا (ع) اصحاب و شیعیان حضرت (ع) را متاثر کرده بود . این اندوه زمانی به فزونی رفت که فرقه واقفیه که بنا به دلائل مادی و تصرف سهم امام و عدم بازگرداندن آن به حضرت رضا (ع) ، قائل به غیبت امام کاظم (ع) شده بودند، و در تبلیغات خویش عدم داشتن فرزند پسر از سوی امام رضا (ع) را دلیل بر ادعای موهم خود می دانستند. تا جایی که یکی از همین افراد در نامه ای خطاب به حضرت نوشت :تو چگونه امام هستی در حالی که فرزندی نداری !
حضرت در پاسخ فرمودند : تو از کجا می دانی که فرزندی ندارم ، به خدا سوگند روزها و شبها سپری نمی شود مگر اینکه خداوند فرزند پسری را به من عنایت فرماید که حق و باطل را از هم جدا سازد . (اصول کافی ج ۱ ص ۳۲۰)
همچنین یکی از یاران به حضرت عرض می کند :
امام پس از تو کیست؟
آن حضرت فرمودند : فرزندم
سپس گفت:آیا کسی که فرزند ندارد چگونه جرات آن را دارد که بگوید فرزندم ؟
راوی همین حدیث گوید:چند روز سپری نشده بود که امام جواد (ع)بدنیا آمد.(اصول کافی ، ج ۱ ص ۲۸۶)
همچنین ابن قیام واسطی جزو فرقه واقفیه که امامت حضرت رضا(ع) را قبول نداشت ، نزدآن حضرت آمد و به قصد عیبجویی حضرت گفت : آیا می شود که دو امام در یک مقطع زمانی با هم باشند ؟
حضرت(ع) فرمود : نه مگر آنکه یکی از دو صامت ( خاموش ) باشد .
ابن قیام گفت :پس چطور برای تو صامت نیست ؟
امام فرمود : چرا . به خدا سوگند خداوند برای من (فرزندی) قرار می دهد که حق وحق خواهان را استواری می بخشد و باطل و باطل خواهان را نیست و نابود میکند.( اصول کافی ج ۱ ، ۳۲۱)
داستان تولد امام جواد(ع)
تولد مبارک امام جواد (ع) نه تنها پایان بخش دلهره های شیعیان وافشای نیت فرصت طلبان و سود جویانی چون فرقه واقفیه بود، بلکه آغاز فصل نوینی از تاریخ ائمه اطهار است. علامه مجلسی (ره) در جلاءالعیون می نویسد: ابن شهر آشوب به سند معتبر از حکیمه خاتون دختر امام موسی کاظم (ع) روایت می کند که :
روزی برادرم حضرت رضا(ع) مرا طلبید و فرمود: ای حکیمه امشب فرزند مبارک خیزران متولد می شود و باید تو در وقت تولد او حاضر باشی.
من در خدمت آن حضرت ماندم ، چون شب فرا رسید حضرت مرا با خیزران و زنان قابله به حجره آورد و چراغی نزد ما افروخت و از حجره بیرون رفت و در را بر روی ما بست .
حکیمه خاتون می افزاید : خورشید امامت با بدنیا آمدنش حجره را نورانی کرد بر آن حضرت پرده نازکی چون جامه احاطه کرده بود و نوری از حضرت ساطع می شد
.چون نور مبین را در دامن گرفتم . آن پرده حائل را از خورشید جمالش دور کردم . حضرت امام رضا(ع) به حجره آمد .
پس از آنکه حضرت جواد (ع) را در جامه ها مطهر پیچیده بودیم و حضرت رضا(ع) آن گوشواره امامت را از ما گرفت و در گهواره عزت و کرامت گذاشت و آن مهد شرف و عزت را به من سپرد و فرمود : از این گهواره جدا مشو .
چون روز سوم ولادت فرا رسید، امام جواد(ع) دیده حقیقت بین خویش را به آسمان گشود وبه سوی راست و چپ نظر کرد و به زبان فصیح ندا داد :
“اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله .”
چون این حالت غریب را از آن نور دیده مشاهده کردم، به خدمت حضرت رضا(ع) شرفیاب شدم و آنچه دیده و شنیده بودم را به خدمت حضرت عرض کردم .
حضرت فرمود :پس از این عجایب بسیار را بیش از آنچه مشاهده کردی، مشاهده خواهی کرد.