متن کامل نامه عباس سلیمی نمین به شرح زیر است:
«سرور ارجمند جناب آقای هاشمی رفسنجانی
ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام
با سلام
به عنوان فردی خیرخواه آن عزیز که همواره در گذشته نسبت به برخی لغزشها بدور از حب و بغضهای جناحی، نظرات خویش را حضورا یا کتبا خدمتتان عرضه داشتهام امروز نیز بر خود لازم میبینم تا ضمن تشکر از تمکین به جایگاه قانونی شورای نگهبان نکاتی را خدمتتان معروض دارم:
۱- همانگونه که واقفید انقلاب اسلامی ماهیتا یک نهضت فرهنگی است که الگویی جدید را عرضه داشته است. از اینرو نسل اول این تحول عظیم میبایست بیشترین اهتمام خود را به تقویت مبانی نظری آن مبذول میداشت اما شرایطی بهویژه در سالهای ۶۰ – ۵۹ (ترور و نفوذ) رهبری را بر آن داشت تا با عدول از نظر خود اجازه دهد تا پیشقراولان فکری نظام جدید به امور اجرایی بپردازند، ضمن آنکه متاسفانه به دلایل عدیده، پایانی بر این شرایط ویژه اعلام نشد؛ لذا به طور ناصوابی امور اجرایی بر امور فکری برتری یافت. البته باید اذعان داشت به دلایلی که در ادامه به آن اشاره خواهد شد حضرتعالی در این ماجرا نقش موثری داشتید.
۲- حلقه نزدیک به جنابعالی در آستانه پایان دوران قانونی تصدیگری امور اجرایی کشور توسط شما، بر خلاف قانون خواستار تداوم حضورتان در این عرصه شدند که متاسفانه با سکوت شما مواجه بود. خوشبختانه رهبری ضمن مخالفت با این زیادهخواهی، حضرتعالی را در جایگاهی فراجناحی برای تقویت توان نظری نظام قرار دادند که میتوانستید با استفاده از این موقعیت بیشترین نقش را در هدایت فکری جامعه به طور اعم و قوای سهگانه به طور اخص داشته باشید اما تمایل غیر قابل درک شما به تصدیگری امور اجرایی و ورود مستقیم و غیر مستقیم به عرصه رقابت جریانات سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری چند دوره لطمات جبرانناپذیری به جایگاه ملی مجمع تشخیص مصحلت نظام وارد ساخت زیرا شان و منزلت آن را از موقعیتی فراجناحی (که طرح و برنامه های نظری آن با اقبال همه جریانات و سلایق مواجه شود) به جایگاه یک رقیب سیاسی تنزل دادید.
۳- صرف نظر از ضرورت تغییر نگاه حضرتعالی به برتری امور اجرایی بر امور فکری جامعه، آیا میدانید گرایش شدید شما به امور اجرایی و اینکه نمیخواهید هیچگونه فرصتی را در این زمینه از دست بدهید، اعتراف به چه واقعیتی است؟ با کمال تاسف اذعان به این مسئله است که بعد از نزدیک به ۳۵ سال از پیروزی انقلاب، نه تنها جایگاه قانون را به حدی نرساندهایم که نگران چرخش قدرت نباشیم بلکه حتی در جریانات سیاسی منتسب به خودمان نیز نتوانستهایم ساختاری را پیریزی کنیم تا افراد قابلی را به جامعه تحویل دهد. این که در سن ۸۰ سالگی پیشبرد امور اجرایی کشور را صرفا منوط به حضور خود در این عرصه میبینیم اقرار تلویحی به مسیری بوده که نه تنها ساختارها تقویت نشده بلکه هر نوع اعتقادی به ضرورت بهرهمندی از استعدادهای جامعه و فرصت رشد دادن به آنان را نیز زیر سوال میبرد.
۴- در جهان سیاست، سیاستمداران در هر شرایط سنی تاثیرگذاری خود را بر روند امور جامعه به نوعی متفاوت دنبال میکنند. در این میان جنابعالی با دو شکست انتخاباتی سنگین در کارنامه خود، همچنان اصرار بر بازگشت به امور اجرایی دارید. چرا تصور میکنید اثرگذاری در سیاست لزوما از کانال تصدیگری امور اجرایی ممکن خواهد بود؟ آیا تصور نمیکنید اگر شخصیتهایی چون شما از تجارب ارزشمند اجرایی در زمینه تولید فکر و تقویت زیرساختهای مدیریت کلان کشور بهره میگرفتند از یکسو هزینه چرخش قدرت به حداقل خود میرسید و از دیگر سو هیچکس نمی توانست در جامعه دچار توهم فرشته نجاتبخش بودن شود؟
۵- جناب آقای هاشمیرفسنجانی؛ حتی اگر بپذیریم گرایش شما به قدرت اجرایی صرفا ناشی از نگرانیتان از توانمندیهای سایر استعدادهای جامعه است، تا کی میتوانید در این روال عمل کنید؟ آیا زمان آن فرا نرسیده که دغدغههای خود را در مسیر تقویت جایگاه تولید اندیشه در جامعه قرار دهید؟
۶- اینجانب ترجیح میدادم شورای نگهبان به گونهای عمل میکرد که جامعه با گزینش خود به تجربهای ارزشمند میرسید و آن اینکه هیچکدام از استعدادهای موجود بدون تقویت جایگاه قانون، تولید برنامههای همهجانبه و برتری یافتن جایگاه فکر و اندیشه بر سایر جاذبهها در جامعه، قادر به تسریع روند اصلاح امور نخواهد بود.
۷- جناب آقای هاشمیرفسنجانی؛ دوستان شما در دوران تصدی امور اجرایی سابقه قابل دفاعی در زمینه احترام به قانون از خود به ثبت نرساندند. امیدوارم در شرایط حاضر با استفاده از فرصتهاییکه خداوند متعال به شما در جایگاه ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام ارزانی داشته عملا جایگاه مولدان فکر را ارتقاء بخشد. در جامعه ما متاثر از رویکرد عزیزانی چون شما اینگونه تصور شده است که اگر فردی از همه جا رانده شد و قدرت و توانمندی در او باقی نماند آنگاه به این فکر و اندیشه اهتمام ورزد؛ امری که در گذشتههای دور نیز حاکمیت داشته است.
گویند روزی همسر سقراط از وی که در گوشهای نشسته بود پرسید چه میکنی؟ سقراط پاسخ داد: مشغول تفکرم. شریک زندگیاش با عصبانت گفت: “بیکاری بس است! جارو را بردار و به رفت و روب بپرداز.” این نقل اگر چه یک طنز است اما به نوعی تصور غلط حاکم بر مهمترین زیرساخت اداره جامعه را به نمایش میگذارد.
از خداوند متعال برای جنابعالی آرزوی توفیق خدمت هر چه بیشتر به نظام مقدس جمهوری اسلامی و ملت سرافراز ایران را دارم.»
تسنیم