برای رزمندگانی که شهر استراتژیک “القصیر” را آزاد کردند سؤال بود که تروریستهای تکفیری به هلاکت رسیده، چرا مقادیر زیادی لباسهای زیر زنانه به همراه خود داشتهاند، اما علت این اقدام بعد از آزادسازی این شهر، مشخص شد.
پایگاه خبری “عرب تایمز” در گزارشی درباره آزادسازی القصیر مینویسد: «در فرهنگ اسلامی، موضوع ظهور امام مهدی(عج) ارتباط زیادی با بسیاری از اتفاقات جهانی و به ویژه تحولات سوریه دارد و در بسیاری از نوشته ها نیز اشارهها و علامتهای زیادی در مورد علائم نزدیک شدن ظهور وجود دارد که یکی از این علامتها ویرانی شام و شورش شخصی با صفت “سفیانی” است.»
این گزارش در ادامه، به بررسی تحولات مربوط به آزادسازی “القصیر” به دست رزمندگان مقاومت اسلامی و ارتش سوریه پرداخته و می نویسد: دلایل زیادی از طریق روایات موثق در دهها کتاب وجود دارد که یکی از آنها موضوعی است که حجت الاسلام “علی کورانی” در کتاب خود که سالها قبل به چاپ رسیده، نوشته که فتنه سفیانی به صورت دقیق از شهر “درعا” آغاز میشود جایی که آشوب های سوریه از آنجا کلید خورد.
عرب تایمز در ادامه بدون تأیید این نظریه سعی میکند ارتباط این موضوع با تحولات جاری در آزادسازی شهر القصیر را بررسی کند و مینویسد: در ابتدا برای سوریه که تروریستها را از بین می بردند، عجیب بود که چرا آنها مقادیر فراوانی لباسهای زیر زنانه با خود حمل میکنند، آنها نمیدانستند که این افراد فریب خورده، خود را برای ملاقات با “حورالعین” آماده کرده بودند و قرار بود این لباس ها را پس از کشته شدن در راه جهاد، به حوریان بهشتی پیشکش کنند.
بر اساس این گزارش، در میان کشفیات به دست آمده از اجساد برخی تروریست ها پس از پاکسازی القصیر، علاوه بر بمبهای دستی و خشابهای گلولهها، به وفور قرص ها و داروهای تقویت جنسی نیز یافت شده که طبق اظهارات اسیران تکفیری، این قرص ها را برای ورود به کاخ های حوریان در بهشت آماده می کرده اند. طبق فتاوای مفتی های وهابی، هر کس برای جنگیدن با ارتش سوریه و حزب الله و به نیت سرنگونی بشار اسد به سوریه برود، پس از کشته شدن، مستقیماً وارد بهشت و آغوش حوریان می شود!
این گزارش می افزاید: البته موضوع بهشت و جهنم و رستاخیز و حورالعین، بخشی از اعتقاداتی است که همه مسلمانان آن را قبول دارند اما موضوع جدید این است که بحث بهشت و حور، بخشی مخفی از فعالیتهای عضوگیری گروههایی را تشکیل میدهد که به دنبال شکار قربانیان خود از میان جوانان عوام و کم سواد لیبیایی و تونسی و سوری و سایر جوان های بیکار در کشورهای عربی است که فقر و نیاز مالی، آنان را از دنیا زده کرده و ترغیب آنها به جهاد و وصال حورالعین، بهترین جایگزین برای آرزوهای دور و درازی است که این افراد در ذهن می پرورانند و قدرت رسیدن به آنها را ندارند.
گزارشگر عرب تایمز در ادامه به نقل از یک رزمنده جوان مقاومت اسلامی با نام سازمانی “علی” که در آزادسازی منطقه غربی “العاصی” در حومه القصیر شرکت داشته، مینویسد که برای وی واضح و روشن است که ائتلافی جهانی بین صهیونیستها وهابیت در راستای منافع مشترک آنها در سوریه به وجود آمده است.
علی که با دیدن صحنه هایی در جریان آزادسازی “القصیر” به چنین استدلالی رسیده است، می گوید: پس از اینکه درگیری ها در جبهه “السلومیه” پایان یافت، میدان درگیری مملو از کشته های وهابی بود که روی زمین افتاده بودند، هنگامی که اجساد کشته ها را جابجا میکردیم، به تروریستی رسیدیم که هنوز در حالت احتضار بود؛ من مقداری آب به او نوشاندم اما او لبخندی زد و خیال کرد من از عناصر همرزم او در “جبهه النصره لأهل الشام” هستم. در این هنگام، به سختی زیر لب زمزمه کرد: «تندیس.. تندیس.. را فراموش نکنید..»
من فکر کردم که حال احتضار و سکرات مرگ، او را به هذیان گویی واداشته است لذا او را رها کرده و رفتم اما پس از اینکه سلاحها و تجهیزات آنها را مصادره کردیم، به چند کتابچه و متون فرقه ای آنها دست یافتیم که دست نوشته هایی نیز در میان آنها وجود داشت. دست نوشته هایی که در تمام آنها یک موضوع مشترک وجود داشت؛ اینکه «باید در شام، مجسمه بزرگی از یزید بن معاویه بن أبی سفیان درست شود که سر حسین بن علی [علیهما السلام] را در دست دارد و در آن زمان است که معاویه جدید به عنوان خلیفه “امارت اسلامی شام” خروج خواهد کرد تا حکومت فراگیر خود را در روی زمین برپا کند.»
علی که در حین بیان این خاطرات، تنش به لرزه افتاده بود به خبرنگار “عرب تایمز” گفت: من قسم می خورم که سوریه به جایی برای تمام مجرمان تبدیل شده و من میتوانم بگویم که سوریه به مقصد سفر حجی برای تمامی آنها شده است تا در آنجا با سفیانی آخرالزمان ملاقات کنند.
وی در مورد کنار گذاشته شدن خود از صحنه درگیریها میگوید: ما در جبهه غربی “القصیر” بودیم و در جایی مستقر شده بودیم که ناگهان از کانالی که چند متر از ما دورتر بود، صدای زمزمه ای شنیدیم و به سرعت، وضعیت جنگی به خود گرفتیم. من نارنجکهایی را به سمت آن کانال پرتاب کردم و بعد از هر بار نارنجک انداختن، تکههای خونین بدن تروریست های وهابی بود که متلاشی می شد و بیرون می افتاد.
وی می افزاید: لحظاتی بعد شیخی با ریش سرخ و کمری خم شده ظاهر شد، ما میخواستیم او را زنده دستگیر کنیم چون به نظر، گنجی از اطلاعات بود؛ من به او نزدیک شدم و برای دلداری دادن او گفتم: ای شیخ تو نمیدانی دورتر از اینجا و محل زندگی ات چه جنایاتی دارد اتفاقاتی میافتد. جنایتکاران حتی حرمت نبی اکرم(ص) و صحابه وی را هم نگه نمیدارند و قبر “حجر بن عدی” را هم نبش کرده اند. ناگهان شیخ فریاد زد و بر پیامبر(ص) و اصحابش، سبّ و لعن فرستاد و دریافتم که او خود، یکی از عناصر تکفیری “جبهه النصره” بوده است.
علی می گوید: من وقتی دیدم این شیطان مجسم به پیامبر(ص) دشنام داد، اختیار از کف دادم و در یک حرکت سریع، او را به درک واصل کردم اما او درهمان لحظات آخر که به تصور خودشان لحظات استجابت دعاست، شروع کرد به فریاد کشیدن و گفت: الله اکبر.. معاویه آمد… معاویه آمد..
وی می افزاید: از این قبیل صحنه ها را من و همرزمانم فراوان دیده ایم و از این گفتنی ها درباره آزادسازی القصیر فراوان است.