رضا که شهریور ماه ۵ سال پیش دختر مورد علاقهاش را که از خودش بیست و هفت سال کوچکتر بود به قتل رساند به زودی پای چوبهدار قرار خواهد گرفت.
ماجرای قتل سمانه بیست ساله به ساعت ۷ بعد از ظهر روز چهارم شهریور ماه سال ۸۷ باز میگردد.
زمانی که ماموران کلانتری ۱۲۸ تهران نو طی یک تماس تلفنی از وقوع قتلی در خیابان زاهدگیلانی در دوشان تپه با خبر شدند با اعلام موضوع به بازپرس کشیک قتل تیمی از عوامل تشخیص هویت و اکیپ حفظ صحنه وارد عمل شدند.
در بررسیهای اولیه مشخص شد دختر جوانی حدودا بیست ساله به حالت دراز کش کنار تخت خواب خود در خانه افتاده است و چند قطره خون نیز در کنار جسد او مشاهد میشود. در بازرسی از جسد مشخص شد شیاری روی گردن متوفی وجود دارد که نشان میدهد وی با طناب خفه شده است.
پس از آنکه بررسیهای اولیه از جسد و محل قتل صورت گرفت به دستور بازپرس اصغرزاده رییس وقت شعبه دوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران پرونده جهت رسیدگی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.
تحقیقات ماموران از خانواده مقتول سرنخی را به دست کارآگاهان داد که گره این معمای جنایی را برای آنها گشود.
خانواده سمانه به ماموران گفتند که دخترشان با مردی به نام رضا در ارتباط است و قرار است که با هم ازدواج کنند اما از زمانی که سمانه کشته شده است رضا هم دیگر سر و کلهاش پیدا نیست.
با به دست آمدن این سرنخ ماموران دستگیری رضا را در دستور کار خود قرار دادند و در نهایت سه روز پس از وقوع قتل موفق شدند او را دستگیر کنند.
رضا پس از دستگیری به قتل سمانه اعتراف کرد. او در جریان بازجوییها گفت: زمانی که با سمانه آشنا شدم او فقط ۱۵ سال سن داشت.
من خیلی به او علاقه داشتم و میخواستیم که با هم ازدواج کنیم. اما بعدا موضوعاتی پیش آمد که من تحمل آنها را نداشتم.
او در ادامه گفت: سمانه چندین بار با من درد دل کرده بود و گفته بود که شوهر خواهرهایش او را مورد اذیت و آزار قرار داده بودند.
بعد از چند وقتی که کارهای سمانه را زیر نظر داشتم متوجه شدم او با پسرهای دیگری هم در ارتباط است. او کارهای خلاف عفت میکرد و زمانی هم که به او اعتراض میکردم با مادرش علیه من دست به یکی میکردند و با من بحث و جدل میکردند.
رضا درباره روز جنایت نیز گفت: دیگر طاقتم طاق شده بود با همه این مسائل باز هم سمانه را دوست داشتم و میخواستم با او ازدواج کنم اما او نه با من ازدواج میکرد و نه دست از این کارهای خودش بر میداشت.
من هم تصمیم گرفتم او را بکشم تا از این درد و ناراحتی راحت شوم.
آن روز زمانی که خانواده سمانه در خانه نبودند نزد او رفتم و باز هم با هم درگیر شدیم من هم طناب رخت را برداشتم و آن را دور گردنش پیچیدم آنقدر فشار دادم که سمانه آرام شد. بعد از آن هم طناب را داخل سطل زباله انداختم.
پس از تکمیل تحقیقات این پرونده با صدور کیفر خواستی به شعبه ۱۱۳ دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد تا برای جلسه محاکمه تعیین وقت شود.
جلسه رسیدگی به این پرونده ششم مهر ماه سال ۹۰ در شعبه ۱۱۳ به ریاست قاضی محمد سلطان همتیار برگزار شد و قضات دادگاه پس از شور رای به قصاص رضا دادند.
این حکم هفته گذشته توسط قضات شعبه ۱۳ دیوانعالی کشور تایید شد و برای اجرای احکام به واحد مربوطه دادسرای جنایی تهران فرستاده شده است.
اعتماد