زمانی که ستاره بخت ۴ اخوان در خاورمیانه و آفریقا تابیدن گرفت، کمتر کسی تصور میکرد که این تابش به همان سرعت به افول گراید. ۴ برادری که به ناگاه تبدیل به حلقه های اصلی قدرت در ترکیه، مصر، تونس و سوریه شدند و قطبی جدید را به نام اخوانالمسلمین در معادلات منطقه ایجاد کردند. هر چند که اخوان المسلمین به علت قدمت و شمول و گسترهاش در جهان اسلام از دیرباز در معادلات منطقه تاثیرگذار بوده و اندیشههایی استاد شهید حسن النباء در کمتر کشور اسلامی رخنه نکرده است، اما این حزب تا چندی پیش مجال آن نیافته بود که به اصلی ترین حلقه تصمیم گیری در کشوری بدل شود اما چنین شد و اخوانالمسلمین به یکباره به قطبی بیبدیل در سپهر سیاست برخی از کشورها و خصوصا کشورهای میزبان بیداری اسلامی تبدیل شد و البته طولی نکشید که سیاست ورزی اخوان از سکه افتاد و بعید است که در کوتاه مدت توانی برای بازگشت به آن داشت.
اخوان ترکیه
بیشک اخوان ترکیه در بین سایر اخوان هایی که کرسی قدرت را در دست گرفتهاند، بیشترین توفیق و البته بالاترین اقبال را داشته است. حزب عدالت و توسعه که در ترکیه قریب به یک دهه است قدرت را در دست دارد و دنباله رو نجمالدین اربکان موسس حزب رفاه و نخست وزیر ترکیه تا پیش از کودتای ۱۹۹۷ محسوب میشود، به نوعی شاخه اخوانالمسلمین ترکیه است. حزب عدالت و توسعه از سال ۲۰۰۲ قدرت را در دست دارد و در ترکیه به توفیقات قابل توجهی نائل آمده است. عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان در طول حکومت ۱۱ ساله خود توانست وضعیت شکننده اقتصادی ترکیه را دگرگون و اقتصاد این کشور را از کشوری ورشکسته به یکی از بزرگترین اقتصادهای دنیا و با رشدی چشمگیر و قابل توجه تبدیل کند. همچنین اسلامگرایان حزب عدالت و توسعه توانستند با پشتوانه اقبال گسترده مردمی بسیای از ارکان کمالیسم را که تقریبا در ترکیه نهادینه شده بود، بزدایند و آن را در اختیار اسلامگرایان قرار دهند.
با این حال ستاره اقبال حزب عدالت و توسعه قریب به دو سال است که رو به افول میرود و همه بررسی ها و تحرکات مردمی از کاهش محبوبیت اخوان ترکیه حکایت دارد.
درباره کاسته شدن اقبال مردم ترکیه به حزب عدالت و توسعه میتوان به یک سری دلایل استناد کرد. نخست آنکه حزب عدالت و توسعه پس از کسب اقبال گسترده مردمی عملا به یک حزب تمامیتخواه در عرصه سیاست ترکیه بدل شد و تلاش کرد تمامی ارکان قدرت را در سیطره خود بگیرد. به همین دلیل بود که سران ارتش ترکیه که گرایشهایی ضد عدالت و توسعه داشتند به بهانه کودتا در محاق قرار گرفته و از کار برکنار و زندانی و به اجبار بازنشسته شدند.
ریاست جمهوری هم سرنوشتی بهتر از این نداشت و با تغییراتی که در قانون اساسی ایجاد شد و با استفاده از سلطه عدالت و توسعه بر پارلمان ترکیه، از آنِ همین حزب شد و عبدالله گل به نمایندگی از این حزب به کاخ چانکایا رفت تا اخوان ترکیه عملا سلطه خود را بر تمام ارکان قدرت در سرزمین آناتولی بگستراند و مجالی برای شنیده صدای مخالفین باقی نگذارد و روحیات تمامیتخواهانه خود را به وضوح به نمایش گذارد.
در این میان، مواجهه با خواستههای مردمی هم در افول ستاره اخوان ترکیه موثر بود. رویگردان شدن از خواست مردم که حادثه پارک گزی و میدان تقسیم مهمترین مصداق آن بود و سرکوب مردم از محبوبیت عدالت و توسعه تا حد قابل توجهی کاست.
همچنین اتخاذ سیاست خارجیای که مغایر با خواست مردم ترکیه و امت مسلمان در سایر کشورها بود، نگاهها را نسبت به حزب عدالت و توسعه تغیر داد. یکی از مهمترین تاکتیکهای سیاست خارجی که به بدنامی دولت اردوغان انجامید، در خصوص اسرائیل به اجرا گذاشته شد.
سران آنکارا هر چند که در رسانهها و در مقابل دوربینهای تلویزیونی برای سران رژیم صهیونیستی شاخ و شانه میکشیدند اما هیچگاه مراودات اقتصادی خود با تلاویو را قطع نکردند و حتی خود و نزدیکانشان روابط اقتصادی تنگاتنگی با اسرائیل برقرار کردند و سفرهای محرمانه آنها به تلاویو هم همچنان ادامه داشت. یکی دیگر از عرصههایی که جهتگیری اشتباه سران عدالت و توسعه را نشان داد حمایت بیدریغ آنها از آزادی و عدالت مصر و به عبارت بهتر اخوان پدر بود. دولت ترکیه با ترجیح منافع حزبی برخواستههای مردم، در جریان بحران مصر و تمرد از اخوانالمسلمین و آزادی و عدالت، برخلاف خواست ملت مصر عمل کرد و تا آخرین لحظه از مرسی حمایت کرده و میکند و دولتی را که با حمایت ارتش از مردم به قدرت رسیده، دولت کودتا مینامد تا پرچم ترکیه در شهرهای مختلف مصر توسط مخالفان رئیس جمهور مخلوع این کشور به آتش کشیده میشود.
اما مهمترین و استراتژیکترین اشتباه دولت ترکیه که همچنان هم ادامه دارد، حمایت از تروریستهای مستقر در سوریه است و بیتردید حضور اخوان سوریه در صف مخالفان دولت مردمی بشار اسد، از مهمترین دلایلی بوده که آنکارا را به حمایت از ترویستها قانع کرده است.
در مدت بیش از دو سال از بحران سوریه، دولت ترکیه که با دولت دمشق به عنوان یکی از محورهای مقاومت مرزبندی آشکاری داشت از هیچ اقدامی برای تحت فشار قراردادن دولت اسد مضایقه نکرد و هرچه در توان داشت در مواجهه با دولت دمشق به کار بست و تروریستها را تحریک و تسلیح کرد و در خاک خود آموزش داد و به پایانه ترانسفر تروریسم به خاک سوریه بدل شد.
اتخاذ این رویکرد نسبت به دولت مردمی بشار اسد، هم مخالفت مردم ترکیه و هم تغییر نگاه مسلمانان جهان به اخوان ترکیه را به دنبال داشت و از محبوبیت عدالت و توسعه به شکلی محسوس کاست. اکنون نیز علاوه بر کاسته شدن از محبوبیت این حزب، برای دولت اردوغان بحران حاکمیتی نیز ایجاد شده و فعال شدن اکراد سوریه در جنوب ترکیه، واهمه آغاز مجدد فعالیت پ.ک.ک را به جان دولت آنکارا انداخته است.
اخوان مصر:
اخوان مصر زودتر از سایر اخوانها جوانمرگ شد و در کوتاه مدت شانس زیادی برای بازگشت به هرم قدرت ندارد. اخوان المسلمین پدر که به نوعی مرشد تمامی اخوانها در نقاط مختلف دنیا محسوب میشود، بدترین الگوی ممکن حکومتی را ارائه کرد تا تنها یکسال در قدرت بماند. یکی از مهمترین دلایل شکست اخوان و حزب آزادی و عدالت در عرصه سیاست ورزی مصر، عمل نکردن به وعدههایی بود که پیشتر طرح شده بود. اخوان تقریبا به هیچ یک از وعدههایش جامه عمل نپوشاند و حتی خلاف آنچه وعده کرده بود، کرد و نتیجه آن را هم دید.
اخوان المسلمین بیش از آغاز رقابتهای ریاست جمهوری مصر وعده کرده بود که برای ریاستجمهوری هیچ کاندیدایی را معرفی نخواهد کرد. اما خیلی زود خیرت شاطر را به عنوان کاندیدا مطرح کرد و پس از رد صلاحیت وی، محمد مرسی به عنوان کاندیدای اخوان در انتخابات ریاست جمهوری معرفی شد و با رأیی بسیار شکننده به قدرت رسید و محاسبهای سرانگشتی به وضوح نشان میداد که اخوان المسلمین رأی چندانی در میان مردم مصر ندارد.
در چنین شرایطی پیشه کردن عقلانیت به آن میانجامید که اخوان در حکومت با سایر گروهها ائتلاف کرده و قدرت را با آنها سهیم شود اما اخوان المسلمین هیچ یک از گروههای حاضر در انقلاب ۲۲ بهمن مصر را در قدرت مشارکت نداد و حزب آزادی و عدالت مصر به همان آفت عدالت و توسعه ترکیه مبتلا شد و در عرصه سیاستورزی تمامیت خواهی پیشه کرد و مرسی کوشید که تمامی ارکان نظامی و قضایی و… را در سلطه بگیرد که این اقدام ثمرهای جز اعتراض نخبگان و سرایت این اعتراض به توده مردم مصر نداشت.
دیگر موضوعی که سبب افول اخوان مصر شد و آن هم در راستای خلف وعدههای اخوان میگنجد، وضعیت وخیم اقتصادی مصر است. مصر عملا تا تبدیل شدن به کشوری ورشکسته فاصلهای ندارد و اخوان که وعده کرده بود مشکلات اقتصادی کشور را ۱۰۰ روزه حل میکند، یکساله هم نتوانست گرهی از بحران اقتصادی حاکم بر سرزمین فراعنه باز کند و کلیدی برای آن بیابد.
دیگر مسألهای که نگاه جامعه مصر و جامعه اسلامی را به اخوان تغییر داد سیاست خارجی اخوان المسلمین و حزب آزادی و عدالت بود که با آموزههای اخوانی و تعالیم شهید حسن البناء فاصلهای از زمین تا آسمان داشت.
سیاست خارجی دولت مرسی بر همگرایی با غرب و رژیم صهیونیستی و متحدان منطقهای آنها و در پیش گرفتن سیاست واگرایانه نسبت به حلقه مقامت منطقهای استوار شده بود.
در طول یکسالی که مرسی حکومت را در مصر در دست داشت کوچکترین سخنی مبنی بر تجدید نظر در معاهده کمپ دیوید به میان نیامد و سفیر رژیم صهیونیستی هم اخراج نشد و حتی مراوده و تعامل دیپلماتیک مصر و اسرائیل ادامه یافت. هرچند که این تعاملات به صورتی مخفیانه بود و دولت مصر تلاش میکرد که از ظهور و بروز آن در جامعه مصر ممانعت کند.
روابط با آمریکا هم هر روز گرمتر شد و مصر تنها به برقراری روابط گرم با آمریکا هم اکتفا نکرد و با متحدین منطقهای ایالات متحده نظیر قطر هم رابطهای بسیار دوستانه برقرار کرد و دوحه هم که میخواست قدرت منطقهای عربستان را به نفع خود تعدیل کند از هیچ اقدامی برای تقویت دولت محمد مرسی دریغ نکرد. به واقع اخوان در این بازه زمانی به متحد دیکتاتورهایی تبدیل شد که پیش از این همواره منتقد آنها بود و مشی غیردموکراتیک آنها را به باد انتقاد میگرفت.
در مقابل هر قدر مصر به آمریکا و رژیم صهیونیستی نزدیکتر شد، از کشورهایی مانند جمهوری اسلامی و سوریه فاصله گرفت و روابط قاهره و تهران در دوران حکومت اخوان، به مراتب از روابط دوجانبه در جریان حکومت نامبارک هم سردتر شد و رکود بیشتری را تجربه کرد.
اما شاید استراتژیکترین اشتباه را مرسی در قبال سوریه مرتکب شد. اخوان که در داخل مصر با سلفیها همپیمان شده بود عملا ناگزیر بود از تروریستها و تکفیریهای مستقر در سوریه حمایت کند. لذا مرسی روابط دیپلماتیک خود با دولت سوریه را کاملا قطع کرد و همین پیروی از خط مشی سلفیها، مخالفتهای بسیاری را با دولت مرسی در جامعه مصر رقم زد. چرا که درصد قابل توجهی از مردم مصر اساسا با اندیشههای تکفیری و سلفی مخالف هستند و ائتلاف اخوان و سلفیها علیه دولت و ملت سوریه را بر نمیتابیدند.
افزون بر این کوبیدن بر طبل اختلافات مذهبی که اوج آن شهادت علامه شحاته بود، سیاست ورزی اخوان را بیش از پیش منفور کرد. این در حالی است که در جریان بحران اخیر مصر هم برخی معتقدند که اخوان کشور را تا مرز جنگ داخلی پیش میبرد و حتی معتقدند که مصر به سوریهای دیگر تبدیل میشود. هرچند مقایسه مصر و سوریه اساساً قیاس معالفارق محسوب میشود.
اخوان تونس:
جرقه بیداری اسلامی و انقلابهای منطقه از تونس زده شد و انقلاب این کشور با خروج زین العابدین بن علی خیلی زود شکل گرفت و حزب النهضه به رهبری راشد الغنوشی که به نوعی شاخه اخوان تونس محسوب میشود، قدرت را در دست گرفت.
لذا حمادی الجبالی، دبیر کل النهضه، از سوی منصف المرزوقی، رئیس جمهور تونس، مامور تشکیل کابینه شد. با این حال دولتی که توسط حزب النهضه تشکیل شد، نتوانست بحرانهای اقتصادی و امنیتی موجود در مصر را حل و فصل کند و این بحرانها ادامه یافت. تا اینکه شکری بلعید از مخالفان سکولار دولت ترور شد و انگشت اتهام به سمت النهضه و اسلامگراها نشانه رفت.
الجبالی هم نهایتا دو هفته پس از ترور بلعید و شکست در تشکیل دولت تنکوکرات، در ۱۳ مارس ۲۰۱۳ استعفا کرد تا علی العریض که وی هم از رهبران حزب النهضه و اخوان تونس محسوب میشد، نخست وزیری را در دست گیرد.
با این حال از مشکلات اقتصادی و امنیتی حاکم بر تونس چیزی کاسته نشد و این مشکلات کماکان به قوت خود باقی ماند تا اینکه محمد براهیمی، یکی از نمایندگان اپوزیسیون، در مقابل درب منزلاش با شلیک ۱۴ گلوله به قتل رسید تا تونسی که آبستن بحران بود به دامن بحران کشیده شود و باز هم النهضه به عنوان متهم اصلی این قتل شناخته شود. کشته شدن براهیمی مجددا مردم تونس را به خیابانها کشانده و در حال حاضر مخالفان حزب حاکم النهضه خواستار انحلال دولت و تشکیل کابینه نجات ملی هستند. هیچ بعید نیست، سنارویی که درباره حمادی الجبالی رقم خورد و ترور بلعید به استعفای وی انجامید درباره علی العریض هم رقم بخورد و وی نیز پس از ترور محمد براهیمی مجبور شود از سمت خود استعفا کند. در مجموع هرچند که اخوان تونس جایگاه خوبی در اخوان جهانی دارد و راشد الغنوشی به عنوان نفر دوم اخوان جهانی شناخته میشود، اما اخوان تونس در میان مردم جایگاه چندانی ندارد.
این در حالی است که علاوه بر بحرانهای اقتصادی و امنیتی، سیاست خارجی تونس هم همواره در معرض نقد منتقدین قرار داشته است. در جریان ماجراهای مصر و عزل محمد مرسی از سمت ریاست جمهوری، النهضه هم مانند دیگر شاخههای اخوان در مقابل خواست مردم مصر قرار گرفت و در واقع منافع حزب را بر منافع ملتها مقدم شمرد.
در ماجرای سوریه هم عملکرد اخوان تونس به اخوان مصر و ترکیه شباهتهای قابل توجهی داشت و آنها همواره از تروریستهای حاضر در سوریه حمایت کردهاند. ضمن آنکه بسیاری از تروریستهایی که در سوریه علیه دولت و مردم این کشور میجنگند تابعیت تونسی دارند و دولت حاکم نتوانسته و یا نخواسته که مانع حضور تکفیریها در سوریه و نبرد علیه دولت و مردم این کشور شود.
اخوان سوریه:
اخوان المسلمین سوریه یکی از اصلیترین گروههای معارض دولت بشار اسد محسوب میشود که همواره از حمایتهای دیگر شاخههای اخوان سود برده است. به صورت خاص حمایتهای قطر و ترکیه از اخوان سوریه بسیار قابل توجه و چشمگیر بوده است. اخوان سوریه هرچند حضور پررنگی در ارتش آزاد ندارد اما در قالب شورای به اصطلاح ملی کاملاً تاثیر گذار بود.
اخوان سوریه بر خلاف نگاه اخوان جهانی در خصوص دوری از فعالیت مسلحانه، علیه دولت مردمی سوریه دست به سلاح برده است. در مجموع اخوان سوریه از سایر اخوانها رادیکالتر است و بر خلاف اخوان جهانی که به اصطلاح تاکید دارد به دنبال انقلاب میگردد. هرچند که برخلاف مصر، تونس و ترکیه اخوان در سوریه هیچگاه قدرت را در دست نداشته اما اخیرا جایگاه قابل توجهی پیدا کرده بود و به نوعی رهبری ایدئولوژیک بخشی از تروریستهایی که علیه بشار اسد میجنگند را بر عهده داشت.
با این حال اخوان سوریه هم مانند سایر اخوانها روندی رو به افول دارد. یکی از مهمترین نقاط عطفی که افول اخوان سوریه را رقم زد، شکست القصیر و فتح این منطقه توسط حزب الله و ارتش سوریه بود. افول اخوان پس از شکست القصیر روندی محسوس به خود گرفت.
اساسا اخوان سوریه بیشترین تأثیر را از افول اخوان جهانی پذیرفته است چرا که خود وجود مستقلی نداشت و حیات آن در فضای بحرانی سوریه تنها با کمک کشورهایی نظیر قطر، ترکیه و مصر رقم میخورد و بحرانی که دامن اخوان را گرفته، بیش از همه سبب تضعیف شاخه سوری اخوان شده است. لذا اخوان سوریه در شرایطی که تروریستها در این کشور به شدت در موضع ضعف قرار گرفتهاند، وضعیت بغرنجی دارد و از هم اکنون واضح است که نخواهد توانست، هیچگاه به رأس هرم قدرت در سوریه صعود کند.
یکی دیگر از مهمترین اشتباهات اخوان المسلمین سوریه، تقابل آنها با شیعیان و علویان بود و آنها کوشیدند که فضای سوریه را به سمت جنگ فرقهای و مذهبی سوق دهند. چیزی که در جهان اسلام به عنوان خط قرمز تلقی میشود.
همچنین اخوان سوریه به صراحت اعلام کرد که از مداخله خارجی در این کشور به منظور براندازی دولت بشار اسد حمایت میکند. حال آنکه معارضین واقعی دولت سوریه و نه تروریستها، بارها مخالفت خود را با دخالت خارج در کشورشان اعلام کرده بودند. حتی محمد ریاض الشقفه، ناظر ویژه اخوان المسلمین سوریه رسما خواستار دخالت خارجی و حتی نظامی در سوریه شد.
این مواضع اخوان در شرایطی بود که مردم سوریه حتی اگر با نظام این کشور از نظر فکری و سیاسی تقابل داشتند، به هیچ وجه حاضر به پذیرش مداخله نظامی و در کل اقداماتی که تمامیت ارضی کشور را نقض کند، نبودند.
اخوان جهانی
افول ۴ اخوان به خوبی نشان دهنده سیر نزولی اخوان جهانی است و تأکیدی بر این موضوع که عصر اخوان بسیار زود سپری شده است. در جمع بندی از علت افول اخوان جهانی باید به چند نکته اشاره کرد. بیتردید یکی از مهمترین دلایل افول اخوان، تمامیت خواهی این گروه است. اخوان المسلمین نشان داده در هر کشوری که قدرت را به دست آورده، نه تنها شأنی برای رقبا در عرصه سیاستورزی قائل نبوده که از هر روشی هم برای حذف رقیب استفاده کرده است. اخوان حتی به این هم قانع نبوده و کوشیده است که تمامی ارکان قدرت را تحت سیطره خود در آورد و برای رسیدن به این هدف همواره تسلط بر ارتش و نظام قضایی را به عنوان دو رکن اساسی قدرت در کشورها مختلف، مد نظر داشته است.
دیگر آنکه دادن دست دوستی با دیکتاتورهای منطقه یکی دیگر از عواملی بوده که جایگاه اخوان المسلمین را در بین امتهای اسلامی به شکل محسوسی تنزل داده است. به واقع اخوان تنها به در پیش گرفتن مشی دیکتاتورمأبانه اکتفا نکرد و ارتباط نزدیکی هم با سایر دیکتاتورهای منطقه برقرار کرد.
اخوان مصر در مدت یکسال زمامداری خود ارتباطی نزدیک با قطریها برقرار کرد و قطریها هم که به اخوان برای تعدیل قدرت سعودیها و در راستای رقابتهای خود با عربستان نیاز داشتند، دلارهای نفتی و گازی خود را به سمت مصر سرازیر کردند. هرچند دلارهای قطری هم گرهی از کار اخوان باز نکرد و آنها در نهایت نتوانستند تغییری در وضعیت اقتصادی مردم ایجاد کنند و بحران اقتصادی حاکم بر این کشور را حل و فصل کنند.
موضوع دیگری که سبب شده جایگاه اخوان در جهان اسلام به مخاطره بیافتد، سیاست آنها در تعامل با رژیم صهیونیستی است. اخوان المسلمین پس از آنکه قدرت را در مصر در دست گرفت به هیچ وجه از تجدید نظر در کمپ دیوید سخن هم نگفت و دولت مرسی به تلاویو سفیر اعزام کرد و مناسبات و رفت و آمدهای دیپلماتیک دو طرف، هرچند مخفیانه، اما تمام و کمال ادامه یافت.
مرسی خط لولههای گاز را که توسط مردم مصر و به کرات منهدم شد تا گاز این کشور به رژیم صهیونیستی صادر نشود، به سرعت ترمیم میکرد تا در جریان صدور گاز به اسرائیل وقفهای ایجاد نشود. همچنین رئیس جمهور مخلوع مصر حتی در قیمت گاز صادراتی به اسرائیل که از زمان مبارک دست نخورده بود، تجدید نظر نکرد و اسرائیل کماکان با قیمتی بسیار پایینتر از قیمت واقعی از مصر گاز وارد میکرد.
پیوند اخوان سوریه با اسرائیل هم که کاملا آشکار است و این دو برای به زیر کشیدن بشار اسد و دولتی مردمی سوریه به نوعی همقسم شدهاند.
به واقع هر قدر که اخوان به رژیم صهیونیستی نزدیکتر شد از محور مقاومت منطقهای و در رأس آن هم ایران و سوریه فاصله بیشتری گرفت. اساسا موضوع تقابل اخوان جهانی با سوریه یکی از مهمترین موضوعاتی بود که افول این تشکیلات را در سطح جهان سبب شد.
اقدامات اخوان علیه دولت مردمی بشار اسد که یکی از محورهای مقاومت منطقهای محسوب میشد، جهان اسلام را به نوعی از اخوان المسلمین رویگردان و حمایت همه جانبه آنها از تروریستهای سوری چهره استحاله شده اخوان را به روشنی آشکار کرد.
افزون بر این همگرایی با سلفیها ضربهای جبران ناپذیر به اخوان جهانی وارد کرد. همگراییای که در مصر نمود بیشتری یافت و پیوند اخوان و قرضاوی میخ آخر را بر تابوت تشکیلات بینالمللی اخوان المسلمین کوبید. تا پیش از این اخوان به عنوان گروهی معتدل و میانهرو در جهان اسلام شناخته میشد. اما پیوند با سلفیها این ذهینت را به کل از بین برد و اخوان به عنوان گروهی افراطی که قرابت غیرقابل انکاری با سلفیها دارد، در اذهان نمود و ظهور یافت.
به نظر میرسد که سران اخوان جهانی هم به درستی از روند نزولی این تشکیلات مطلع هستند. نشست محرمانهای که توسط سازمان بینالمللی اخوان المسلمین در استانبول برگزار شد، شاهدی بر این مدعاست.
سازمان بین المللی اخوان المسلمین سلسله نشستهای محرمانه و سری را با هم پیمانان خود در ترکیه با هدف تدوین برنامه و طرحی جهت تعامل با اوضاع جاری در مصر به ویژه پس از اقدام ارتش مصر در برکناری «محمد مرسی» از ریاست جمهوری این کشور و «جماعت اخوان المسلمین» از قدرت برگزار کرد.
به واقع اخوان در این نشست به دنبال آن بود که تحرکات اخیر خود را که جایگاه این تشکیلات را تنزل داده، آسیب شناسی کرده و برای احیای خود چارهای بیاندیشد. در این میان به نظر میرسد که هرچند اخوان در کوتاه مدت نتواند به رأس هرم قدرت در کشورهای اسلامی صعود کند، اما در دراز مدت موفق شود خود را بازسازی و ترمیم کند.
اخوان به رغم اشتباهات عدیدهاش به عنوان منسجمترین حزب و تشکل اسلامی این توانایی را دارد که با درس گرفتن از اشتباهات خود و تدوین برنامه کارآمد حکومتی و فاصله گرفتن از مشی افراطی گری، بار دیگر به عرصه سیاستورزی کشورهای اسلامی بازگردد. بیتردید آن روز، روزی خواهد بود که اخوان حیات خود را در تقابل با صهیونیسم و امپریالیسم و تعامل با محور مقاومت منطقهای تعریف کند.
نویسنده: حسین میزان
تسنیم