کشورهای نوظهوری مانند امارات متحده عربی که برای هویتسازی به رویکرد غربی چنگ انداختهاند همچنان سرگردان و بی هویت باقی خواهند ماند. یک روز به فکر جعل هویت میافتند و بادگیر ایرانی را به نام خود می کنند. روزی دیگر، خرسند می شوند که انگلیس برایشان برج دبی را ساخته است.
دبی تا قبل از سال ۱۸۳۳ میلادی دهکدهای از توابع مشایخ ابوظبی بود، در سال ۱۸۳۳ شیخ مکتوم بن بطی آل مکتوم به همراه ۸۰۰ نفر از خویشاوندان و وابستگان و همراهان خود، از امارت ابوظبی به این دهکده کوچ کردند و از آن تاریخ دوران حکمرانی قبیله آل مکتوم و تأسیس شیخنشین دبی آغاز شد. پیش از این تاریخ، دبی یک روستای کوچک بیش نبود و هیچ امتیازی نسبت به سایر روستاهای اطراف خود نداشت. احمد محمد عبید شاعر و محقق عرب میگوید که ریشه کلمه دبی، “دَبا” است و منظور از دبا نوعی “ملخ” بودهاست. در حال حاضر، دبی پایتخت تجارتی امارات به شمار میآید. این شهر در کنار شهر دیره، بنادر مهمی برای تولیدکنندگان غربی محسوب می شود. این شهر، اهمیتش را به عنوان یک مسیر تجاری در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به دست آورد. شهر دبی تجارت آزاد طلا دارد و بندر “جبل علی” در دهه ۱۹۷۰ ساخته شده و بزرگترین بندر دستساز بشر در جهان است. اما دبی به صورت فزایندهای در حال پیشرفت به عنوان مرکزی برای صنایع خدماتی از قبیل فناوری اطلاعات و سرمایه گذاری میباشد.
ساخت و ساز در دبی خیلی سریعتر از کشورهای غربی پیش میرود و علت این است که نیروی کار ارزانی از آسیا در اختیار گرفتهاست. یکی از مهمترین علل پیشرفت در ساخت و ساز این است که دبی در حال متنوع ساختن اقتصادش است. در واقع دبی نمیخواهد به درآمد نفت که تصور میشود تا سال ۲۰۱۵ تمام شود، تکیه کند. از جمله اقداماتی که دبی را برجسته کرده، ساخت بلندترین برج جهان با ارتفاع ۸۲۸ متر و ساخت جزایر مصنوعی میباشد.
در حال حاضر، گردشگری یکی از استراتژیهای مهم امیرنشین دبی برای سرازیری دلار به امارات متحده میباشد. گردشگری دبی بیشتر بر خرید است اگر چه جذابیتهای مدرن و تاریخی نیز دارد. در سال ۲۰۰۷ میلادی شهر دبی هشتمین شهر پربازدید جهان بود. انتظار میرود که در سال ۲۰۱۵ میلادی، ۱۵ میلیون گردشگر به دبی سفر کند. دبی همچنین به “پایتخت خرید خاورمیانه” مشهور است و به تنهایی بیش از ۷۰ مرکز خرید بزرگ را در خود جای دادهاست.
اما نکته قابل توجه درخصوص این شهر توریستی، وجه قالب سرمایه داری و استثمار مدرن توسط کشورهای غربی می باشد. در حال حاضر این شهر عربی به آزمایشگاهی برای پیمانکاران اروپایی و آمریکایی و معماران غربی بدل شده است. این گروه با طرح های بلندپروازانه خود که هیچ تناسبی با نیازهای اساسی شهر در حوزه ساخت و ساز و محیط زیست ندارد، تنها به افزون طلبی و رویاهای کودکانه شیوخ عرب پاسخ می دهد. در حقیقت نظام سرمایه داری غرب، با کنار هم قرار دادن دلارهای نفتی و آمال و آرزوهای این شیوخ به چنین پاسخی برای اهداف خود رسیده است و سرمایه موجود به سمت سودجویی نامحدود و نامشروط در حرکت است و چیزی آن را محدود نمی کند و این همان ویژگی بارز نظام سرمایه داری است، یک رابطه استثماری و ابزاری، نسبت به طبیعت و انسان ها.
دوبی که در سالهای ابتدایی قرن بیست ویکم با افزایش گسترده پروژه های ساختمانی خود توانسته بود توجه جهان را به خود جلب کند، با آغاز بحران اقتصادی جهانگیر در سالهای ۲۰۰۷و ۲۰۰۸ میلادی، دچار سقوط شدیدی در بازار ساخت و ساز شد. در سال های رونق و رشد ساخت،به ویژه در سال های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۶ ،دوبی شاهد پدیداری سبک های گوناگون معماری در ساختمان های خود بود که بیشترشان، تعبیر مدرن از معماری اسلامی را یدک می کشیدند. مهمترین دلیل این روند که در کشورهای عربی و به ویژه دوبی پیگیری می شد، حضور دفاتر برتر معماری و مهندسی دنیا در این بازار رو به رشد و پر رونق بود. در همین دوران، دوبی همچنین توانست رکوردهایی از بزرگ ترین ها و بلندترین های دنیا را هم از آن خود کند. از جمله اینها می شود به بلندترین ساختمان دنیا، “برج خلیفه” با ارتفاع ۸۲۸ متر و بزرگ ترین مرکز خرید از لحاظ مساحت کلی،(دوبی مال با مساحت یک میلیون و ۱۲۴ هزار متر مربع)بزرگ ترین آبنمای دنیا،”دوبی فانتین” به طول ۲۷۵ متر و پرتاب ۱۵۰ متر و بزرگ ترین هتل ساخته شده دنیا، “برج رز و ریحان” با ۳۳۳متر اشاره کرد.
هدف اصلی یعنی جلب توجه جهانی برای جذب بیشتر گردشگران و نیز سرمایه های بین المللی به میزان زیادی موفقیت آمیز بود. هرچند سرعت رشد دوبی و دستاوردهای آن، می تواند به لحاظ کمی تحسین برانگیز باشد؛ اما از نظر کیفی بسیار مورد انتقاد قرار گرفته است. شتاب بیش از حد در انجام پروژه های دوبی، همواره مطالعات اولیه بررسی های بنیادین را فدا کرده است. در سال ۱۳۸۸، ریزش اصلیترین طبقه برج خلیفه که بلندترین برج جهان لقب گرفته بود فعالان اقتصادی و سرمایهگذاری را حیرتزده کرد.
طبقه چشمانداز برج خلیفه دوبی اصلیترین طبقه رصد شهر برای جلب گردشگران و سرمایهگذاران از سراسر دنیا محسوب میشد که تنها پس از ۳۵روز از مراسم افتتاح برج فروریخت. این برج که ۸۲۸ متر ارتفاع و ۱۶۰ طبقه دارد، بلندترین آسمانخراش دنیا شناخته شد و ترسیمکننده برترین مکان برای جلب سرمایهگذاران و گردشگران از سراسر جهان و نیز مهمترین مکان درآمدزایی برای دوبی محسوب میشد. اما این واقعه، تمامی برنامهریزیهای کوتاه و بلندمدت جلب سرمایه برای دوبی را پیرامون این برج درآمدساز ساقط کرده است. به همین دلیل دستاوردهای دوبی که از نظر اندازه ای کمی کارفرمایان را راضی و توجه رکوردداران را جلب می کند، عمدتا دارای کیفیت شایسته ای نیست.
در این تنوع ملال آور، شهر تبدیل به نمایشگاهی از ساختمان شده است که هیچ خط مشی مشخصی را دنبال نمی کند. دوبی به تعبیری تبدیل به زمین مشترک کارفرمایان و معماران شده است. قانون بازی را صد البته کارفرمایان پایه ریزی می کنند که لزوما دارای شایستگی و صداقت نیستند. اکثر کارفرمایان با تفکراتی ساده انگارانه، خریدار حجم ها و نمادهای عجیب و غریبی می شوند و با نام های اغوا کننده ای همچون برج های “رقصان”و “گردان” همچنان به جلب توجه جهانی می پردازند و عده ای نیز این گونه پروژه های پرطمطراق و عجیب را به نام “سبک دوبی” می شناسند.
واقعیت این است که کشورهای مستعمره(استعمار مدرن) هیچگاه پایگاه تمدنی مشخصی ندارند و همواره به یاری استعمارگران که همچنان مایل نیستند هویت مستقلی به این سرزمین ها بدهند و بسیار می کوشند که مهر بردگی را همچنان بر پیشانی آنها نگاه دارند به سازه های با تکنولوژی های پیشتاز و بناهایی با پسوند بلندترین می نازند؛ صفتی که بسیار زودتر از تصور، مندرس و ناکارآمد می شود چرا که آنچه در گذشته است و افتخار آن به قدمتش است در پس است و متغیر نمی شود ولی آنچه در پیش است و به پیشرو بودن مفتخر است به سادگی با پیشرفت تکنولوژی عقب خواهد ماند و از مرکز توجه دور خواهد شد.
به همین دلیل کشورهای نوظهوری مانند امارات متحده عربی که برای هویت سازی به چنین رویکردی چنگ انداخته اند همچنان سرگردان و بی هویت باقی خواهند ماند. یک روز به فکر جعل هویت می افتند و بادگیر ایرانی را به نام خود می کنند. روزی دیگر، خرسند می شوند که انگلیس برایشان برج دوبی را ساخته است و آن را نماد می کنند اما از آنجا که با پیشرفت سریع تکنولوژی آن به سرعت از نظرها می افتد برج خلیفه(انتقادهای بسیاری در رابطه با میزان اتلاف انرژی متوجه پروژه های دوبی از جمله مهم ترین آن “برج خلیفه” است)را نماد خود معرفی می کنند، وقتی کویت برجی بلندتر می سازد از آن هم سرخورده می شوند و جزایر مصنوعی جهان را پیش می کشند و خلاصه چنان دچار تغییر می شوند که به جای نماد سازی و هویت سازی همچون یک شهر بازی مضحک به عنوان تجربه ای بی بنیان و سرگردان در چشم جهانیان معرفی می شوند.اما آنان که خود را سرفراز از پایه گذاری تمدن در جهان می دانند محکم و استوار بر عرش نشسته اند و همچنان که زمان می گذرد بر پایداری و اعتبار ایشان افزوده می شود.
طبق آمار بدست آمده اکثریت جمعیت شهر دوبی را ساکنان غیر محلی شکل می دهند که عدم توجه به فضاهای شهری، تاثیر سو و مستقیمی بر زندگی و روحیه اجتماعی آنان گذاشته است و می توان آن را یک افسردگی اجتماعی نامید. این موضوع، نشانگر خلاء احساس تعلق ساکنان چند ملیتی آن، به شهر است. در دبی و سایر شهرهای امارات متحده عربی علاقه مفرطی به ماشینهای آخرین مدل وجود دارد. اما دبی روزهای سختی را میگذراند. هنگامی که دبی کانون اقتصاد نفت و مرکز بازار شکوفای املاک بود، خارجیها به خصوص بریتانیاییها در این بازار داغ سرمایهگذاری کردند. خارجیهای تازه ثروتمندشده در این دوران آخرین ماشینهای اسپرت ایتالیایی و آلمانی را برای تکمیل کردن سبک زندگی میلیونریشان خریدند و بعد بحران اقتصاد جهانی رخ داد و حباب ثروت همه این افراد ترکید.
شمار زیادی از زیباترین ماشینهای ساختهشده تا به حال از هنگام سقوط مالی دبی در هر سال بوسیله افراد خارجی و محلی به حال خود رها شدهاند چرا که آنها در مواجهه با بدهیهای کمرشکن گریختهاند. صاحبان هراسان این ماشینها که توان پرداخت بدهیهای سنگینشان را ندارند و با حداکثر سرعت خود را به فرودگاه میرسانند، ماشینهایشان را در پارکینگ فرودگاه رها میکنند و با پرواز بعدی از دبی خارج میشوند و هرگز باز نمیگردند. و این ها تنها بخشی از مصادیق بی هویتی در این شهر شیخ نشین می باشد.
سخن پایانی اینکه، در تمدن های کهن، اغلب انسان ها به سنت های حکیمانه ای که ریشه های قدسی داشت، ارزش بسیاری قائل بودند. ولیکن نظام سرمایه داری، دائما با گدشته دور و نزدیک افراد در ستیز است و تقید به گذشته را به عنوان یک ضد ارزش معرفی و شخصیت اورا به یک عنصر بازاری بدل می کند. “اریک فروم”، فیلسوف یهودی (آمریکایی و آلمانی تبار و از روانشناسان مدافع تفکرات اومانیست) هر چند خودش مدافع سرمایه داری است، اما در کتاب “داشتن یا بودن” می نویسد: “انسان مدرن، شخصیتی بازاری است، به این معنا که من همانم که شما می خواهید و از خودم هیچ هویت ثابتی ندارم. اگر هویت انسان در دوره مدرن ،سیال نباشد، نمی توان در او مرتب احساس نیاز به وجود آورد”.
مشرق
ماسفم از این همه غرض ورزی ،کاری به عرب یا هرچیز دیگری که هستند نداریم .ما که اینهمه ایراد میگیریم در مملکت خود چه کردیم؟ ماهم خلیج فارس داریم ما هم دریاچه ارومیه داشتیم ما هم زاینده رود داشتیم و….. الان چه داریم؟
همون قدر که اونا ثروت دارن کشور ماهم داره فقط اونا بلدن برای خودشون ثروتشون رو خرج کنه اما کشور از بس که نوع دوسته خرج کشورهای همسایه میکنه.
بله باید هم اونا توی همه کاری پیشتاز باشند . هیچ ربطی هم به آمریکا و غیره نداره . میتونن انجام میدن . با خلیج فارس ما هم حال میکنن. ما که عرضه نداریم از این نعمت خدا استفاده کنیم اونا استفاده میکنن. نوش جونشون که غیرت دارن