ماموران خانواده علی را شناسایی کردند. آنها گفتند این مرد با هیچ شخصی اختلاف و درگیری نداشت و نمیدانند او به چه دلیلی به قتل رسیده است. در همین حال پزشکیقانونی علت مرگ مقتول را خونریزی ناشی از شلیک گلوله تشخیص داد.
پلیس در حالی به پیگیری این پرونده ادامه داد که موضوع به شکل معما درآمده بود و هیچ سرنخی از قاتل یا قاتلان وجود نداشت. بررسی فهرست مکالمات تلفنی مقتول نیز نتوانست راهگشا باشد. کارآگاهان سرانجام با مرور برنامههای علی در روز قتل به این نتیجه رسیدند که وی کار خاصی در محل حادثه نداشت و فقط بهعنوان رهگذر در حال عبور از آن منطقه بود. به این ترتیب فرضیهای شکل گرفت مبنی بر اینکه علی به اشتباه کشته شده است و عامل یا عاملان جنایت قصد داشتند فرد دیگری را قربانی کنند.
کارآگاهان به تحقیقات خود در محل وقوع جرم ادامه دادند و فهمیدند یکی از ساکنان آن محل با پسر جوانی به نام کاوه بهشدت اختلاف داشت. پس از آن فاش شد کاوه روز حادثه در آن محله درگیریهایی را ایجاد کرده بود و چند نفر از دوستانش نیز وی را در این غایله همراهی میکردند.
شرکتکنندگان در نزاع بهعنوان مظنونان قتل علی شناخته شدند و تلاشها برای شناسایی همه آنها و دستگیری این افراد ادامه یافت تا اینکه یکی از آنان به نام جواد بعد از دستگیری به شلیک مرگبار اعتراف کرد اما گفت اصلا مقتول را نمیشناخت و هیچ قصدی هم برای کشتن او نداشت. متهم گفت: «وقتی دعوا بالا گرفت من سلاحم را بیرون کشیدم و گلولهای شلیک کردم که به مرد رهگذری اصابت کرد ما همگی از ترس فرار کردیم.»
پرونده بعد از اینکه چگونگی وقوع قتل فاش شد، در اختیار مرجع قضایی قرار گرفت. جواد در بازپرسی نیز همان اعترافش را تکرار کرد و سرانجام برای محاکمه به دادگاه کیفری استان فارس معرفی شد. نماینده دادستان در جلسه رسیدگی به این پرونده اتهام جواد را قتل عمد دانست و اولیایدم مقتول نیز اعلام کردند خواستار قصاص متهم هستند و رضایت نمیدهند.
جواد در ادامه جلسه دادگاه در جایگاه حاضر شد و خطاب به هیات قضات گفت: «دوستم کاوه به دختری علاقهمند شده و از او خواستگاری کرده بود اما پدر دختر با این ازدواج مخالف بود و میگفت به هیچوجه حاضر نیست دخترش را به عقد کاوه درآورد. کاوه که بهشدت به آن دختر دل بسته بود بارها به خواستگاری رفت و هردفعه جواب رد شنید تا اینکه بالاخره از پدر دختر کینه به دل گرفت.»
متهم به قتل ادامه داد: «کاوه میخواست از پدر دختر انتقام بگیرد و خشم خودش را خالی کند برای همین موضوع را با من و چند نفر دیگر از دوستانمان مطرح کرد و ما که در جریان علاقه کاوه به آن دختر بودیم و میدانستیم مخالفتهای پدر دختر چه ضربهای را به وی وارد کرده است، قبول کردیم کمکش کنیم. روز حادثه صبح به خانه آن مرد رفتیم و با او درگیر شدیم اما دعوا هرطور که بود تمام شد و ما هم به خانههایمان برگشتیم اما شب دوباره به پیشنهاد کاوه به آنجا رفتیم. من چون حدس میزدم دعوا بالا بگیرد سلاحی را که از قبل تهیه کرده بودم برداشتم. البته هدفم این نبود که با آن قتلی را انجام دهم و فقط میخواستم در صورت نیاز از آن بهعنوان وسیلهای برای ترساندن دیگران استفاده کنم.»
جواد در ادامه اظهاراتش گفت: «وقتی زدوخورد شدید شد من برای اینکه طرف مقابل دعوا را بترسانم تیری شلیک کردم که به علی اصابت کرد. زمان وقوع حادثه هوا تاریک بود و من اصلا متوجه عبور آن رهگذر نشدم و هیچ قصدی هم برای کشتن وی نداشتم.»
وکیل جواد در ادامه جلسه دادگاه به دفاع از موکلش پرداخت و سپس هیات قضات برای صدور رای وارد شور شدند. آنها جواد را در قتل عمد گناهکار دانستند و وی را به قصاص محکوم کردند. جواد که در زندان بهسر میبرد به رای صادره اعتراض کرد و پرونده به دیوانعالی کشور ارسال شد. قضات دیوانعالی هفته پیش حکم صادره را تایید کردند و نام جواد در فهرست اعدامیان ثبت شد. به این ترتیب اگر او نتواند رضایت اولیایدم مقتول را جلب کند به دار آویخته خواهد شد اما اگر اولیایدم اعلام گذشت کنند جواد یکبار دیگر پای میز محاکمه میرود تا میزان مجازاتش به لحاظ جنبه عمومی جرم مشخص شود.