خبرگزاری فارس: اگر نرمش دولت یازدهم قهرمانانه و آگاهانه نباشد
طرح دوباره مسئله “نرمش قهرمانانه” از سوی مقام معظم رهبری در دیدار با فرماندهان سپاه، تکالیف و خط مشی های لازم الاجرایی را در مقابل رئیس جمهور روحانی و دستگاه سیاست خارجی کشور قرار داده است.
البته پر واضح است که دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران قبل از این هم بعنوان یک دستگاه عقل مدار، بحث نرمش قهرمانانه و تعامل هوشمندانه را در دستور کار داشته و در این زمینه گاهی نمره خوب و گاهی نمره بد! بدست آورده است.
اما اینکه رهبر انقلاب از زمان روی کار آمدن جمهور یازدهم، تحقیقاً به تعداد ۳ مرتبه ( در مراسم تنفیذ، دیدار با خبرگان و دیدار با فرمانده سپاه) از مقوله برخورد حکمت آمیز با مسائل بین المللی و “نرمش قهرمانانه” سخن گفته اند؛ اینطور نشان می دهد که این مقوله همیشه ضروری، شاید اخیراً با سوء تعبیرهایی مواجه شده باشد و یا احتمالاً نشانه ها و اتفاقاتی رویت شده باشد که به اسم تعامل اما دچار تباین با آرمان های انقلاب اسلامی و اصل مقاومت و هجوم باشند.
ما در این تحلیل قصد آنرا نداریم که به بیان ابعاد و مفاهیم مستتر در “نرمش قهرمانانه” بپردازیم، چه اینکه این مسئله در روزهای اخیر به اقتراح گذاشته شده و رسانه های کشور به حد ضرورت به آن پرداخته اند.
ما گامی رو به جلو برمی داریم و به پاسخ های این سوال می پردازیم که اگر دولت و آقای روحانی معنای درست این سفارش رهبری در سیاست خارجی را متوجه نشوند و یا در عمل به آن معدل بالایی را کسب نکنند آنوقت چه اتفاقاتی رخ خواهد داد و اتمسفر آینده، در صورت قهرمانانه نبودن نرمش های احتمالی آقای روحانی و دولت یازدهم آبستن چه حوادثی خواهد بود؟
برای پاسخ به این سوال مهم، مقدمه ای شامل نگاه به تجربه های گذشته و همچنین تحلیلی از اقدامات چند هفته اخیر دولت جدید در عرصه سیاست خارجی باید مورد مداقّه قرار گیرد.
*از نرمش هایی که قهرمانانه نبودند!
ما در گذشته و در عرصه سیاست خارجی، شاهد وقوع رخدادهایی مثل “مذاکرات و بیانیه هسته ای سعدآباد” در سال ۸۲ بوده ایم.
رخدادی که اگرچه توسط مسئولان ایرانی امضا کننده آن بسیار مورد دفاع قرار گرفت و حتی اینطور عنوان شد که امضای بیانیه هماهنگ با سیاست های کلان نظام بوده است اما بعدها ۳ حقیقت مهم پیرامون نرمش هسته ای سعد آباد که صد البته قید قهرمانانه به آن تعلق نمی گرفت هویدا شد.
اول اینکه این مذاکره و بیانیه متعاقب آن، بصورتی واضح نتوانست تمام حقوق حقّه مردم ایران پیرامون دستیابی به انرژی های نوین را تأمین کند.
دوم اینکه نظام اسلامی پس از مدتی و با توجه به “قهرمانانه نبودن” این مذاکرات و آنهنگام که آگاهی عمومی نسبت به این مسئله افزایش یافت بندهایی از بیانیه مذکور را ملغی کرد تا هم جلوی زیاده خواهی های غرب را بگیرد و هم سرعت پیشرفت ایران اسلامی کند نشود.
و سوم اینکه اگرچه مسئولان ایرانی امضا کننده این بیانیه و قراردادهای پس و پیش آن مدعی هماهنگی کامل با سیاست های نظام بودند اما بعدها و در خاطراتی که پیرامون این مسئله نوشتند مشخص شد که این مقامات، از بین سه راهکاری که برای حل ماجرای هسته ای به حضور مقام معظم رهبری پیشنهاد داده اند، هیچیک معنای مقاومت اصولی و یا نرمش قهرمانانه! را با خود نداشته است و در واقع رهبری برای مصالحی بزرگر و با توجه به عزم مسئولان امر برای مصالحه! وارد مقوله مدیریت شرایط شدند.
و در واقع در سعدآباد کاری اتفاق افتاد که فی الواقع مرضی رضای نظام اسلامی نبود و همانطور که بعدها مشخص شد و پس از برملا شدن کم حاصلی این بیانیه؛ نظام اسلامی همزمان با افزایش آگاهی های مردم و مسئولان امر پیرامون این قضیه، راهکارهای جدیدی را در دستور کار قرار داد.
البته بیانیه سعدآباد فقط یک مثال است و در زمینه قهرمانانه نبودن برخی دیگر از نرمش های ما می توان به برخی اظهارات رئیس جمهور دولت سابق یعنی محمود احمدی نژاد نیز اشاره کرد.
صحبت هایی مثل اظهار تمایل صریح وی برای مذاکره به آمریکا، اشاره به تأثیرگذاری برخی تحریم ها، تعاریف آنچنانی از شاه عربستان و روابط پنهانی با کاخ سعودی و … تماماً نرمش هایی غیر قهرمانانه بودند که انتقاد دوستان و کم محلی دشمنان را برانگیختند.
اما تمام این تجربیات درس هایی هم با خود داشت.
کسانی که در این نرمش های غیر قهرمانانه نقش اساسی داشتند هرگز به جایی که به غلط تصور کرده بودند، نرسیدند و البته غرب و آمریکا نیز به دلیل وجود نعمت ولایت فقیه در ایران، از آن نرمش های بی دلیل طرفی نبستند.
جالب آنکه در تاریخ ۳۵ ساله ما، همه آنهایی که به دلیل نرمش هایشان روزگاری از سوی آمریکا در مقام لیدر اجرایی کشور! نام برده می شدند، آنهایی که برای تعامل به لینکلن، رئیس جمهور کشته شده آمریکا گفتند “شهید” و آنها که برای ابراز نرمش حاضر شدند به شاه سعودی بگویند “خادم حرمین شریفین”! هیچیک مورد استقبال غرب و مردم جهان قرار نگرفتند و قطار پیشرفت ایران اسلامی دیدگاه های آنها را پیاده کرد و به حرکت سریعتر خود ادامه داد.
*این نشانه ها معنای نرمش قهرمانانه نمی دهند!
در باب دولت دکتر روحانی و برخی اتفاقات و اشاره های هفته ها و ماه های اخیر نیز باید گفت که متأسفانه برخی از این رخدادها که مربوط به حوزه دیپلماسی هستند حرکاتی نبوده اند که رایحه “قهرمانانه” و یا “حکمت آمیز” بودن از آنها به مشام برسد.
صحبت های اخیر رئیس جمهور مبنی بر سازنده بودن پیام اوباما به ایشان، آنهم در شرایطی که بزرگترین تهدیدات کنونی علیه منافع جمهوری اسلامی ایران توسط همین آقای اوباما امضا می شود.
مصاحبه بی دلیل و حرفهای کلی رئیس جمهور جدید ما با شبکه NBC آمریکا که اساساً شبکه خبری نیست، آنهم در شرایطی که اولین مصاحبه اختصاصی خارجی ایشان همین مصاحبه بود و خبرنگاری (آن کوری) که برای این مصاحبه به ساختمان پاستور رفت نیز بر اساس اطلاعات ما کسی است که بهتر بود مقامات دفتر ریاست جمهوری از پذیرفتن او اِبا می کردند.
ابراز علاقه مندی دو طرفه با شاه سعودی عربستان برای حل مشکلات جهان اسلام، در حالی که همه می دانیم اتفاقاً مشکل اصلی جهان اسلام، آل سعود است و دوستی با آنها نشستن بر سر شاخه و بن بریدن است.
کنایه وزیر خارجه دولت به منکرین هولوکاست! و نوشتن مقاله توسط رئیس جمهور ما در ستون آزاد روزنامه واشنگتن پست! که مشخص نیست آیا عوامل این اتفاق متوجه هستند این کار (مقاله نویسی رئیس جمهور ما در ستون آزاد یک روزنامه آمریکایی) چه معنایی در بعد دیپلماتیک داشته است یا خیر؟!
و چند رخداد دیگر باید به مثابه زنگ خطری برای دولت و شخص آقای روحانی باشند که نکند دولت دست آخر متوجه شود که سِره را از ناسِره باز نشناخته است و برخی نرمش هایش قهرمانانه نبوده اند!
*اگر نرمش های دولت یازدهم “قهرمانانه” نباشد!
آمریکا و کشورهای غربی نشان داده اند که در بعد دیپلماتیک و در رابطه با جمهوری اسلامی ایران، تنها وقتی برای حرفهای دولت وقع می گذارند و در مقابل آن عکس العملی منطبق با خواست ایران نشان می دهند که این حرفها و اعمال، منبعث از سیاست های کلان نظام و مطابق خواست مردم و رهبری ایران اسلامی باشد و گرنه از نظر آنها ایران در زمان خاتمی محور شرارت بود و در زمان احمدی نژاد عاملی برای تهدید جهان!
تک روی در سیاست خارجی ایران و طرح حرفهایی مثل “گفتگوی تمدنها” و یا “مدیریت مشترک جهانی”! که مشخص نیست تا چه اندازه با سیاست های کلان نظام در بعد بین المللی همپوشانی دارند همواره فقط سبب بروز سه نتیجه شده است:
لبخندهای تصنّعی و مزوّرانه غرب، استفاده ابزاری آنها از این تک روی ها در جهت مقابله با جمهوری اسلامی ایران و همچنین میرایی خاطره تک روها در حافظه تاریخی ملت ایران که هیچگاه تافتگان جدابافته از خود و کسانی که با منافع ملی و خواستهای دینی و انقلابی قمار می کنند را در خاطر نگه نمی دارند.
در وهله بعد، باید دانست که اگر نرمشهای احتمالی دولت یازدهم “قهرمانانه” نباشند، این مردم هستند که به وضوح آثار این قهرمانانه نبودن و ذلیلانه بودن این نرمش ها را لمس خواهند کرد.
نرمشی که ذلیلانه باشد و قهرمانانه نباشد سبب سرخوردگی ملی، احساس یأس و همچنین اثرگذاری سوء و مستقیم در اقتصاد و امنیت یک کشور خواهد بود.
نتیجه دیگر، خصلت اساسی نرمش غیر قهرمانانه است که همانا جری شدن استکبار نسبت به ما و برداشته شدن حدّ یقف از پیش پای اوست.
رویت این مسئله چندان کار سختی نخواهد بود.
اگر ما ببینیم که غرب در مذاکره کاغذهایش را به سمت ما پرت می کند و به هیچ قیمتی حاضر به امتیاز دادن به ما نیست، اگر غرب می تواند به راحتی دروغ هایی مثل اثرگذاری کامل تحریم ها را بر حرفهای ما انطباق دهد، چنگ و دندان تهدید نظامی را نشان دهد و جرأت کند هر نوع تخفیف دیپلماتیکی را درباره مسئولان دولت جمهوری اسلامی ایران روا دارد؛ حتماً درخواهیم یافت که آقایانی از دولت در مقاطعی قید “قهرمانانه” را از نرمشهای خود در مواجهه با جهان کنونی حذف کرده اند.
همانطور که این مسائل اشاره شده مسبوق به سابقه بوده و قبل از این نیز اتفاق افتاده اند!
و مورد آخر اینکه اگر نرمش ها و تعاملات آقای روحانی در رابطه با جهان پیرامون انقلاب اسلامی “قهرمانانه” نباشد و اثری از مقاومت در آن مشاهده نشود و یا این اثر کمرنگ باشد؛ اتفاق اساسی این است که تمدن بزرگ اسلامی که ما بخواهیم یا نخواهیم اما در حال ساختن آن هستیم، در صبح ظهورش هیچ خاطره ای از دولت خوب یازدهم و رئیس جمهور آن نخواهد داشت.
ماندن در حافظه تاریخی ملتی بزرگ که گفتمانش می رود تا به هژمونی غالب دنیا تبدیل شود افتخاری بس بزرگ است که قاعدتاً برای رسیدن به آن باید تلاش کرد و هرگز از مقاومت و البته از نرمش قهرمانانه باز نایستاد.