نماز خیلی مهم است. فرمودند: نماز ستون دین است. اینکه گفتند ستون دین است واقعا ستون دین است. کسی این فرمایش را کرده که شوخی در کلامش وجود نداد و ۱۰۰ درصد این را دیده که گفته. در این باره شعر قشنگی است که میگوید «زاده ثانی است احمد در جهان». یعنی پیامبر (ص) مثل اینکه بار دوم است که به دنیا آمده است. یک بار اول دنیا آمده و همه چیز را دیده و بعد آخرت را دیده و دو مرتبه برگشته به دنیا، پس اگر فرموده نماز ستون دین است، دیده و گفته.
نماز عامل خاموشی آتشهایی که پا کردی
همه حرفهای امشب به این مسأله برمیگردد. پیامبر(ص) فرمود «ما من صلاه یحضر وقتها الا نادی ملک بین یدی الناس: ایها الناس قوموا الی نیرانکم التی اوقدتموها علی ظهورکم فاطفئوها بصلاتکم» یک مَلَک در آسمانها در لحظه اذان ندا می کند که آی مردم! برخیزید و نمازتان را بخوانید و آتشهایی را که در ساعتهای گذشته به پا کردید خاموش کنید. وقتی انسان نماز ظهر را میخواند خرابیهای که از صبح انجا داده و آتشهایی که به پا کرده، جبران و گناهان این فاصله را پاک میکند.
اولین ضربه گناه به خود آدم میخورد
ما آتش گناهانی را که به پا کردیم، نمیبینیم. نمیدانیم اگر دلی را سوزاندیم چه آتشی برای خودمان درست کردیم. گناه اولین ضربهاش به خود آدم است. یک دست ظالمانهای بر سر یتیمی خورد، اول ضربهاش به ظالم میخورد و بعد به یتیم.
نماز حق مردم را پاک نمیکند
اینکه حرفی پشت سر یک نفر زدم و میخواهم آبرویش را ببرم، اول به خودم ضربه زدم. آتشهایی که از صبح تا الان به پا کردهای، با نمازت خاموش کن. چه آتشهایی خاموش میشود؟ آیا اگر حق مردم را به باد داده باشم، خاموش میشود؟ خیر، نمیشود. این آتش را اینطور می توانی خاموش کنی که طرفش را گیر بیاوری و حلالیت بگیری. اگر مال شما را بردم، باید مالتان را پس بدهم. اما اگر چیزی بین من و خدای من هست، این نماز می تواند آن آتش را خاموش کند. این اول فضیلت نماز.
شیطان از نمازخوان میترسد
یک چیز مهمتر از این بگویم. فرمایش پیامبر(ص) است که «لا یزال الشیطان ذعرا من المومن ما حافظ علی الصلوات الخمس؛ فاذا ضیعهن تجرا علیه و اوقعه فی العظائم». این به بیانهای متعدد از پیامبر(ص) نقل است که میفرمایند دائما شیطان از بنده خدا میترسد. ما زیاد به یاد شیطان نیستیم. او دشمنی است که ما را میبیند و ما او را نمیبینیم. شیطان با دل کار میکند. حرفی در گوش من میگوید و در دلم شنیده میشود. دیدید که گاهی خیالاتی به ذهنتان میآید، بالاخصوص در نماز. شیطان از مؤمن میترسد. چه وقتی میترسد؟ مادامی که نمازهای پنج گانه را مواظبت میکند و محافظت میکند. اگر نمازهای پنجگانهاش را محافظت میکند، شیطان از او میترسد. نتیجه این چیست؟
نماز خراب بخوانی شیطان در گودالت میاندازد
اگر انسان این نماز را خراب کند، شیطان جرأت پیدا میکند و او را در گودالهای سخت میاندازد و آدم را گرفتار گناهان بد می کند. گناهان درجه دارند. گناهانی هستند که گاهی ممکن است آدم نتواند آنها را جبران کند. نمیشود انسان نماز را ضایع کند و هر وقت و هر طور شد، نماز بخواند. نماز ضوابطی دارد. آدم باید طبق آن ضوابط نماز بخواند تا نماز، نماز شود. بعضی وقتها ما یک جور تند تند نماز می خوانیم که بخشی از اذکار را در راه میخوانیم. اینگونه نمیشود.
نماز صحیح ۵ دقیقه وقت میگیرد
یک نماز خوب، ۵ دقیقه وقت می گیرد. واقعا ۵ دقیقه نماز وقت چه کسی را میگیرد؟ یک کسی کارمند یا مهندس که دنبال کار جدی است، نمیتواند ۵ دقیقه وسط کار نماز بخواند. میگفتند د خارج، طبیب مثلا ۸ ساعت یک عمل جراحی انجام می دهد. هر ۳ ساعت یک چایی و قهوه و دو تا بیسکویت میخورد. پس وقتی میشود وسط عمل جراحی یک چایی و بیسکویت بخوری و خستگی در کنی، با فراهم کردن شرایط- مثلا بستن رگ بیمار و…- نماز بخوانی. پس می شود وسط کار خیلی جدی ۵ دقیقه کار را متوقف کنم و نمازم را بخوانم. می فرمایند اگر نماز را ضایع کنید، شیطان جرات پیدا میکند و میتواند همه کار با آدم بکند و آدم را به هر بلایی گرفتار کند.
مراقبت نماز باعث عاقبت بهخیری است
حدیث بعدی هم که خیلی خوب است، از امام صادق است. به دوستانمان گفتیم که کسی اگر مواظب نمازش باشد، عاقبت به خیر میشود و مسلمان از دنیا میرود.
عاقبت انسان تارکالصلاه
یک دوستی داشتیم. گفت کنار تخت پدرم در بیمارستان بودم. دم اذان صبح دو تا کبوتر دیدم که روی پنجره اتاق بیمارستان نشستند. یک دفعه بوی بدی استشمام کردم. این بو به قدری بد بود که داشتم میمردم. اگر ادامه مییافت من هم میمردم. گذشت این فضا و بعد دیدم پدرم فوت کرد. این فرد میگفت ظاهرا پدرم اصلا نماز نمی خواند. حالا مشکلات دیگری هم داشت که کار نداریم. بعدها ایشان پدر را در خواب دیده بودند. گفت دیدم پدرم در بیابانی است که هیچ چیز در آن نیست. حتی یک خار نیست. یک سنگ قبر عمودی نصب شده بود که پدرم تکیه داشت به آن. دیدم لخت مادرزاد است و هیچی ندارد. کسی که نماز ندارد، هیچ چیز ندارد. مرگش هم که نمیدانیم چگونه بود. ایشان گفت از آن بوی تعفنی که آن لحظه به مشامم میرسید، اگر ادامه مییافت من میمردم.
شیطان می تواند در لحظه موت اعتقادات را بگیرد
آدمی که نمازش را منظم، دقیق، صحیح و اول وقت بخواند، عاقبت به خیر میشود. امام صادق(ع) می فرمایند «ان ملک الموت یدفع الشیطان عن المحافظ علی الصلاه و یلقنه شهاده ان لا اله الله و ان محمدا رسول الله فی تلک الحاله العظمیه » کسی که مراقب نمازش است، حضرت ملکالموت وقتی برای قبض روح بالای سرش میآید، شیطان را دور میکند. شیطان در آخرین لحظات میتواند عقاید انسان را بگیرد. اگر انسان شک کند و با شک از دنیا برود، همه چیزش از بین رفته؛ حتی اگر یک عمر مسلمان بوده باشد. اگر انسان نماز بخواند، نمازش دقیق و صحیح و درست باشد، ملکالموت شیطان را دور میکند و برای این آدم تلقین میخواند و میگوید بگو خدای من الله است، اسلام دینم است و… . «الله فی تلک الحاله العظمیه» در آن حالت بسیار بزرگ سخت، ایشان تلقین میکند و شیطان را دور می کند.
شفاعت ائمه با توجه به نماز
ابوبصیر میگوید که بعد از وفات امام صادق(ع) به منزل ایشان برای تسلیت به اهل خانه رفتم. ایشان گفت که در فقدان امام(ع) گریه کردم. بعد امحمیده -که بسیار زن بزرگی است- فرمود که اگر در آخرین لحظات عمر حضرت صادق(ع) بودی، چیز عجیبی را مشاهده میکردی. ایشان ساعات آخر فرمودند همه خویشاوندان را جمع کن. همه کسانی که در دسترس بودند را جمع کردیم و بالا سر ایشان آوردیم. رو کرد به همه اینها نگاه کرد. البته در روایات دیگری دارد که حضرت مقدار زیادی به همه بخشش و مهربانی کردند. بعد یک عبارت فرمودند که مقصود ماست. «فنظر الیهم. ثم قال: ان شفاعتنا لا تنال مستخفا بالصلاه» شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد، نمیرسد.
توبه بهترین شفیع است
یک وقت کسی توبه میکند و از دینا میرود، این بخشیده شده است. توبه کرد و بخشیده شده. میگویند توبه بهترین شفیع است. یعنی شفیعی است که دیگر ردخور ندارد. اما چه کسی میداند که کی از دنیا میرود. یک وقت مرگ ناگهانی پیش میآید. اگر ناگهانی از این دنیا رفته باشد، چه کار کند؟ این فرد راه نجات دارد. یکی شفاعت است. شفاعت به کسی که نمازش را سبک شمرده باشد، نمیرسد.
نباید اینگونه باشد که هر چه پیش میآید، من آن را بر نماز مقدم بدارم. برای جوانان مثال میزنم. مثلا مادر یک چایی آورد، شما نماز را کنار میگذارید و چایی میخورید. یا رفیقت وقت نماز تلفن زد، نیم ساعت با او میگویم و میخندیم و نماز نیم ساعت عقب میافتد. آقا نماز ۵ دقیقه است. رفیقت زنگ زد بگو چند دقیقه دیگر من خودم به شما زنگ میزنم. لزومی هم ندارد بگویی چه کار میخواهم بکنم که او بگوید تقبل الله. نمازم را می خوانم و بعد تلفن میزنم. نماز را مقدم می دارم یا سبک میشمرم. اگر کسی نماز را سبک شمارد، از این شفاعت هم محروم میماند و راه نجات دوم هم ندارد.
باید آتش را خودت خاموش کنی
آدم یک گناه هم کرده باشد معلوم نیست خدا چه کار با او کند؟ من یک گوشه فرش آتش افروختم. آتش را تو خاموش میکنی یا آتش تو را. آتش را باید خاموش کنم. فرقی نمی کند آتش برای ۲۰ سال پیش باشد چون آتش، آتش است و من را میسوزاند. من باید جبران کنم. برای دوست مسلمان مؤمن، امکان شفاعت است پس شفاعت را با حفظ نماز بگیرید.
شب دهم مهمترین شب در دهه اول
این شب مهمترین شب از شبهای این دهه است. به نظرم قبلا گفتم عزاداری اصلی در این دهه است. همه دوستان شاید این تجربه را داشته باشند که فردا شب حالمان مثل امشب نیست. بنده خودم بارها این تجربه را دارم. ما مثل هر روز آمدیم و هیچ کار خاصی نکردیم و تمام روز را در حال عزاداری بودیم ولی شب دهم یک چیز دیگر است. بنابراین این شب آخر است. ما تا وقتی که انشاالله زنده هستیم، امام حسین(ع) را فراموش نمیکنیم و در عزایش گریه میکنیم ولی این دهه مهمترین دوران عزاداری برای حضرت حسین(ع) است. امام کاظم این دهه را عزادار بود ولی روز عاشورا که میشد بالاترین درجه عزا برایشان بود.
عصر امروز، لشگر عمر سعد به سوی خیمه های امام حسین(ع) حرکت کرد. حضرت بیرون خیمه و سرش روی زانوهایش بود. لحظاتی خواب ایشان را فراگرفته بود که حضرت زینب صدای لشگر ۳۰ هزار نفری که فرضا ۱۰ هزار نفر سواره نظام هستند را شنید. ایشان مضطرب شد و به سرعت خودش را خدمت برادر رساند که اینها دارند حمله میکنند. امام(ع) دچار اضطراب نمیشوند. امیرالمؤمنین(ع) نیز میفرمود که اگر همه در مقابل من بایستند، من هراسی به دل راه نمیدهم.
امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) را فرستادند که ببیند آنها چه می گویند. حضرت به همراه چند نفر دیگر تشریف بردند و گفتند که چه میخواهید؟ آنها گفتند با یزید بیعت کنید و تحت فرمان بیایید. در کربلا البته علاوهای هم داریم. عبیدالله میگفت باید تحت فرمان من در بیائید و هر چه من بگویم شما باید بگوئید چشم. اینجا بود که امام فرمود هیهات من الذله؛ این ذلت است و من زیر بار ذلت نمیروم. با یزید بیعت نمیکنم زیرا حکومتش مشروع نیست و بیعت کردن با یزید مسلمانی نیست و همه اسلام نابود میشود. زیر فرمان عبیدالله هم رفتن ننگ است. در خطبه روز عاشورا فرمود که من را بین شمشیر و مرگ مخیر کرده است. من زیر بار ذلت نمیروم.
لشگر دشمن گفتند ما برای این آمدیم. حضرت عباس(ع) فرمود بایستید بروم خدمت برادرم و بپرسم چه باید بکنم؟ امام فرمود خدا میداند که من نماز، دعا، قرآن و ذکر خدا را دوست دارم و… برو از اینها یک شب مهلت بگیر. ما فردا با همدیگر مقابله خواهیم کرد. ایشان برگشت و فرمود برادرم چنین فرمودند. آنها گفتند نمیپذیریم. بعضی از خودشان گفتند حتی اگر کافر هم بود و از ما مهلت میخواست، مهلت میدادیم. فردا هم امام(ع) حجت را تمام کرد و فرمود که پسر دختر پیغمبری روی این زمین غیر از من میشناسید؟ اگر شماها نمیدانید در میان شما کسانی هستند. بعد امام(ع) اسمهایی را بردند و گفتند بروید بپرسید که جدم درباره من و برادرم فرمود که حسن و حسین(ع) آقای جوانان اهل بهشتند. امام حسین(ع) و یارانشان شب آخر مشغول نماز، دعا، قرآن خواندن و مناجات شدند.