شبکه ایران: در همین حال پدر محمد امین در گفتوگو با «اعتماد» از تلاشهای تازه در نیروی انتظامی برای یافتن سرنخی از محمد امین خبر داد و گفت: در دیداری که با سرهنگ بیدمشکی، فرمانده پلیس آگاهی استان خراسان رضوی داشتم ایشان قول دادند موضوع را بهطور جدی پیگیری کنند. فرمانده آگاهی خراسان رضوی گفت این موضوع از جمله مهمترین اولویتهای پلیس است. پدر محمد امین ادامه داد: طبق آنچه که شنیدهام قرار است هفته آینده سرهنگ مصطفایی، فرمانده پلیس آگاهی کشور به مشهد سفر و این پرونده را شخصا بررسی کند.
محمد امین، روز ۶ مرداد سال جاری توسط یک مجرم سابقهدار ربوده و در قبال آزادیاش ۵۰۰ سکه طلا باج خواهی شد.
هرچند ماموران پلیس بعد از یک هفته تلاش مرد آدم ربا را در شهر اسفراین ردیابی و دستگیر کردند اما مرگ او چند ساعت بعد از دستگیریاش تنها سرنخ برای رسیدن به محمد امین را ازبین برد. حالا بیشتر از چهار ماه از ربوده شدن پسر ۵ ساله میگذرد و هیچ کس از سرنوشت او اطلاعی ندارد.
فاطمه معتمدآریا: هرجا بخواهند میرویم
کودکی ربوده شده و با گذشت چند ماه هنوز خبری از او نیست. دردناک این است که هیچ سرنخی از او باقی نمانده و خانوادهاش مادامی که خبر قاطعی درباره او نگیرند چشم به راه خواهند ماند. وقتی به هر دلیل مراجع ذیصلاح موفق به انجام مسوولیت خود نمیشوند یا موانعی در کار به وجود میآید همیشه حضور چهرههای محبوب ورزشکار یا هنرمندان میتواند تغییراتی در شرایط ایجاد کند. این مداخلههای اجتماعی مسوولیت هر چهرهیی است که شهرت و محبوبیت خود را از جامعه گرفته است. میدانم جامعه هنری ما همیشه حاضر بوده در این موارد همراه با مراجع مسوول برای حل یک مساله همراهی کند. جامعه هنری ما نسبت به مسوولیت شهروندی خود آگاه است و این آگاهی و علاقه و احساس مسوولیت را بارها از خود نشان داده است. اتفاقی که برای این خانواده افتاده و رنجی که پدر و مادر این کودک متحمل شدهاند قلب هر انسانی را به درد میآورد. شاید حضور من و همکارانم در روند قضایی چنین پروندههایی موثر نباشد، اما شخصا برای این مردم، برای آن خانواده و مشخصا آن مادر منتظر هر جا که بگویند میروم و هر کاری انجام خواهم داد، شاید از این کودک چند دقیقه زودتر خبری برسد.
مهتاب کرامتی: باید باشیم
تصور کنید کودکی را که از کنار پدر دلسوزش که او را به کلاس ورزش میبرد ربوده شده. وحشت آن کودک را تصور کنید و تنهایی بزرگش را. تصویری از پدر این کودک ندیدهام. اما مردی در ذهنم نقش میبندد با چشمهای حیران، با مسوولیت بزرگی که بر عهدهاش گذاشته شده، با رنجی که کشیده تا دست خالی به خانه برگردد و به همسرش خبر دهد که بدترین روز زندگیشان چطور رقم خورد. لابد حالا با جزییات تمام هر ثانیه آن روز شوم را به یاد میآورد. این داستان تلخ میتوانست چند روز بعد تبدیل به خاطرهیی شود با پایان خوش. دزد در زندان بود و کودک در خانه. اما نشد. این داستان بدترین داستان شد و حالا چند ماه است که داستان در بدترین و شکنجهبارترین قسمتهایش ثابت مانده است. کاش میدانستم صدای ما تا کجا خواهد رسید، تا کدام مسوول و مامور خواهد رسید که بگویم «خواهش میکنم» هر طور که میتوانید حرکتی به این قسمت تلخ بدهید. ریتم این داستان کند و پر انتظار را تند کنید و بگذارید این داستان تمام شود. ما باید باشیم. ما کارمان، شهرتمان، امکانات کم و زیادمان برای این مردم، برای بچههای این کشور است. ما باید باشیم.
تهمینه میلانی: صورت مساله را پاک نکنید
این بار اولی نیست که مردم از مامورانی که با آنها ارتباط مستقیم دارند، ضربه میخورند. تجربه به من ثابت کرده که گاهی عملکرد یک مامور از رییس ارگانش مهمتر است چرا که حلقه ارتباطی مردم با ارگانهای دولتی، همین ماموران هستند. در ایران، آدمهای کمدانش و آموزش ندیدهیی در حلقه ارتباطی با مردم انجام وظیفه و گاهی بهگونهیی رفتار میکنند که باعث اتفاقات ناگوار میشود. قطعا مسوول ارگانی مثل پلیس میخواهد به مشکل کمک کند اما ماموری که با مردم ارتباط دارد به دلیل اینکه آموزش ندیده گاهی رفتاری با مجرم دارد که به جای حل مشکل، مشکلی دیگر درست میکند. بحث آموزش دادن به حلقه اتصالی ارگانهای مختلف دولتی با مردم، بسیار مهم است و باید به آن توجه ویژه شود. در بخش خصوصی چون مساله موفقیت و انگیزههای رشد حرفهیی و مالی مطرح است، معمولا به افرادی که در حلقه اتصال با مردمند، آموزش داده میشود اما در ارگانهای دولتی چون این انگیزهها وجود ندارد، این اتفاق نمیافتد. کشورهای مترقی جهان، تاکید بسیاری بر آموزش به ماموران دارند. به نظر من در مورد این کودکربایی، چون ممکن است که این بچه در جایی زنده باشد، بهتر است این اتفاق رسانهیی شود و از طریق رسانهها و تلویزیون چهره این بچه نشان داده شود، شاید پیدایش کنند نه اینکه صورت مساله را پاک کنند.