آنها با گزارشی که همسایهها از آتشسوزی خانه این زن داده بودند در جریان قتل آنها قرار گرفتند. وقتی پلیس اجساد را به پزشکیقانونی انتقال داد و تحقیقات خود را آغاز کرد متوجه شد ریحان و پریسا هر دو بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن به قتل رسیدهاند و سپس خانه به آتش کشیده شده است.
ماموران با ردیابیهایی که از طریق تلفن همراه ریحان انجام گرفت موفق به شناسایی سیروس – شوهر صیغهای ریحان- شدند. این مرد جزییات قتل را توضیح داد و اتهامش را قبول کرد. اکنون با توجه به مدارک موجود در پرونده درخواست صدور حکم قانونی را دارم. در ادامه والدین ریحان و پدر پریسا بهعنوان ولیدم در جایگاه حاضر شدند و درخواست صدور حکم قصاص کردند.
خواهر ریحان که در جریان زندگی او بود خطاب به قضات گفت: من و خواهرم خیلی با هم صمیمی بودیم و او رازهای زندگیاش را به من میگفت. وقتی با سیروس بهصورت موقت ازدواج کرد او را دوست داشت بعد از مدتی گفت سیروس به او پیشنهاد داده بهصورت دایم با هم عقد کنند اما چون متوجه شد او مرد مسوولیتپذیری نیست نمیخواهد با او ازدواج کند و مدت صیغه که تمام شد او را ترک خواهد کرد. خواهرم آرایشگر بود و درآمد داشت. سیروس کار نمیکرد و خواهرم خرجی او را میداد. سیروس ششسال از خواهر من کوچکتر بود و هرچند مدعی بود او را دوست دارد اما خیلی اذیتش میکرد.
در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او اتهام را قبول کرد و گفت: مدتی بود که به رابطه ریحان با افراد دیگر شک کرده بودم و وقتی به او پیشنهاد ازدواج دایم دادم قبول نکرد و گفت میخواهد از من جدا شود. در این مدت خیلی با هم بحث میکردیم یک روز وقتی در خانه نبود به منزلش رفتم و وسایلش را گشتم. کیفی را پیدا کردم که چند سیمکارت داخل آن بود. یکی از سیمکارتها را داخل گوشی انداختم و متوجه شدم او پیامکهای خاصی برای شخصی فرستاده است.
متهم گفت: متن این پیامکها نشان میداد گیرنده پیامکها، مرد است. خیلی عصبانی شدم و وقتی ریحان به خانه آمد سر این موضوع با هم بحث کردیم. دخترش پریسا به مدرسه رفت و بحث بین من و ریحان بالا گرفت. من در اوج عصبانیت با او درگیر شدم و با فشاردادن گلویش او را خفه کردم. بعد ریحان را گوشه خانه خواباندم و پتو رویش کشیدم تا وقتی پریسا میآید متوجه نشود. چند ساعت بعد پریسا آمد. او مادرش را خواست گفتم مادرت خوابیده و بهتر است مزاحمش نشوی بچه متوجه شده بود اتفاقی افتاده است. خواست به سمت مادرش برود. من بغلش کردم و دستانم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم تا فوت شد بعد پتویی را که روی اجساد انداخته بودم آتش زدم و فرار کردم. سیروس گفت: ریحان با مرد دیگری رابطه برقرار کرده بود و بیدلیل بیکاری من را بهانه میکرد. من کارگاهی داشتم که اگر در آنجا کار میکردم درآمد زیادی به دست میآوردم ولی دوست نداشتم کار کنم. اگر تنبلی نمیکردم ریحان هم من را رها نمیکرد.
در این هنگام قاضی عزیزمحمدی به متهم گفت: ادعایی که در مورد کیف داشتی صحت ندارد چراکه ماموران هیچ ردی از آن کیف و سیمکارتی که مدعی هستی پیدا نکردند و هیچ ارتباطی که نشان بدهد ریحان با افراد دیگری هم رابطه داشته به دست نیامده است بنابراین دلیلی برای این ادعایت وجود ندارد و به نظر میرسد چون ریحان قصد داشت از تو جدا شود، او را به قتل رساندی.
متهم یکبار دیگر ادعایش را تکرار کرد و گفت: آن سیمکارت وجود داشت و من حالا نمیدانم چه شده است. در پایان هیات قضات وارد شور شدند و متهم را با توجه به دو قتلی که انجام داده بود به دوبار قصاص و بهخاطر به آتشکشیدن خانه و جنایت بر میت به حبس و دیه محکوم کردند.