یکی از دانش آموزان در حال عبور از خیابان بود که ناخودآگاه چشمش به پنجره ساختمانی می افتد که خانمی جلو آن دراز کشیده و در حال آفتاب گیری است.
یکی از راننده ها به نام مایکل کیناست می گوید من در حال رانندگی بودم که دیدم راننده جلویی زد به ماشین جلویی خود ترافیک بزرگی ایجاد شد.راننده ماشین جلویی پیاده شد و به راننده ماشین جلو من گفت کجا داری میری ؟! معلوم هست حواست کجاست؟جوان در حالی که از وی معذرت خواهی می نمود گفت اونجا را نگاه کن !او باعث شد حواسم پرت شود. و سپس پلیس رسید و همه چیز به خیر گذشت. خانم دردساز هم قبل از رسیدن پلیس پنجره را بسته و رفته بود.